Qajarieh, Articles by Fatemeh Ghaziha
  
آخرین نوشته ها
لینک های روزانه
    ....چرا ایرانیها که اینقدر ماهر و باهوشند بعلاوه در بیشتر جاها سنگ و آهك بحد وفور دارند عمارات را با خشت میسازند؟ وقتی در تهران که پایتخت کشور است در اثر بارانی بسیار خانه ها سرنگون میگردد، آیا شهرستانها و دهستانها چه حالی دارند؟
    ......حتى از اصفهان که تقریبا تا این شهر صد فرسخ فاصله دارد اگر هوا صاف باشد میتوان قله سفید دماوند را مشاهده نمود.....
    تهران زمان محمد شاه قاجار به روایت اوژن فلاندن فرانسوی

    ژان-باتیست اوژن ناپلئون فلاندن، نقاش و معمار و خاورشناس و سیاستمدار فرانسوی بودکه در سالهای ۱۸۴۰-۴۱ ۱۸میلادی برابر ۱۲۵۶ -۱۲۵۸ قمری با اتفاق هنرمند هم وطن خود بنام پاسکال کست برای بررسی آثار تخت جمشید و دیگر آثار تاریخی به ایران آمدند.
    ....دو ساعت بعد از ظهر روز اول مارس در حالیکه غرش توپ طنین انداز بود و پیوسته مردم در ازدحام و به تماشای ما می آمدند وارد تهران شدیم، دو صف سرباز در طرفین خیابانها ایستاده بودند. رعد شروع بغرش نمود و چند قطره باران باریدن گرفت .خوشبختانه بخت با ما یاری کرد، از این رو به ایرانیها گفتم خدا ما را یاری نمود. خیلی خوشوقت شدیم که ورود ما با بارش توأم بود، زیرا از ابتدای عزیمت تا اینجا فقط برف دیده بودیم.
    مانند توقفگاههای دیگر که در شهرستانها فرستادگان بیگلربیگی و امرای بلندمقام تشریفات می گرفتند، در اینجا نیز روی قالیها پر از قدحهای شربت و میوه گشت.
    قصری که جهت سفیر معین شد بزرگ بود، لیکن تمام ما در آن جا نمی گرفتیم ،لذا چندین منزل مجاورش را هم به ما اختصاص دادند. اغنيا بفراشان پولی داده رفع این غائله رامی نمودند ولی خسیسان و فقرا از ترس چوبیکه همیشه بالای سرشان چرخ می خورد ،خانه خود را تسلیم می نمودند. سرانجام منازلی خوب و آبرومند برای ما تهیه شد.
    فردا وزیر روسیه ژنرال دوهامل با کلیه اعضای سفارت روس به ملاقات سفیر آمد. پس از رفتن وزیر روسیه رئیس کل قوای نظامی تهران که با باخان نام دارد و برادر خوانده مهربان شاه است، به قصر سفیر آمد. روز بعد هم بیگلربیگی به دیدار سفیر آمد و عذرخواهی نمود که بواسطه کسالت نتوانسته است باستقبال سفیر آید. .... سپس هم عده ای دیگر و هر کس که میل داشت وزیر مختار به منزلش برود. معلومست که هر يك انعامها و تحف موسیو سرسی را در نظر داشت. هزاران حیله بکار می بردند که توجه سفیر را بخود معطوف سازند و از جمله می گفتند . پادشاه فرانسه و ایلچی ویژه اش شایان تمجیدند و باید به آنها خدمات قابل کرد و برماست که از هیچ قسمتی کوتاهی نکنیم. هر کلمه با تملق، چاپلوسی و طوری بیان می شد که از حقیقت عاری بود، با این وصف هريك به انعامی مفتخر می شد.
    پارچه های ابریشمی، ماهوت، ساعت، سلاحها، چینی جات و حتی جواهرات به آنها بخشیده شد. اين عادت از قدیم الایام است بطوریکه شاردن میگوید در مقابل هر تحفه ای که می دادند دو برابر دریافت می داشتند. امروزه هم مانند پیش ،یعنی این عادات در خوی ایرانی ریشه گرفته و عشق پیشکش و انعام پیوسته آنها را حریص تر می گرداند.....
    وسعت تهران کم، و بیش از چهار پنج کیلومتر محیط ندارد. حصار شهر مانند سایر شهر ها بروجی است که بدورشان خندق حفر کرده اند. شش دروازه دارد که با کاشی های الوان مختلف تزیین شده اند. بعضی از این دروازه ها نوعی قلعه کوچک دارد که دورش خندقی کنده و یکصدمتر جلوی دیوارهای حصار قرار دارند، همه رو بخرابي رفته و هيچ يك نمی تواند در مقابل حملات شدید مقاومت کند.
    اهمیت این شهر باندازه تبریز و اصفهان نیست. در خارج شهر دهکده دیده نمی شود، کلیه جمعیتش که داخل چهار دیوار است يك صد هزار می باشد. در اولین وهله منظره اش جز دیواری طولانی از آجرهای زرد رنگی که از رویش چند گنبد مسجد و کلاه فرنگی های قصر شاه چیز دیگری ندارد.
    و شش هفت مسجد، سه چهار مدرسه، یکصد حمام و قریب یکصد کاروانسرا دارد که هيچيك قابل توجه نیستند. بازارها بد هیئت و کثیف و ساختمان هایشان بسیار بد است. و برای پایتخت بودن صلاحیت ندارد و تنها پادشاهان قاجاریه آنرا پایتخت قرار داده اند، آنهم تنها بدین منظور که با شاهان صفوی رقابت کرده باشند .اما هنوز پایتخت حقیقی ایران اصفهان است که ابنیه نفیس دارد. اهمیت تهران بواسطه پایتخت بودن و اقامت سفراء و امرای بزرگ دولت است. و تنها قسمت قابل توجه شهر ارگ است که در مرکز شهر قرار گرفته و از سایر محال بواسطه دیواری مستحکم و خندقهائی که هريك بر رویش پلی دستی زده شده جدا می گردد. در این محل است که شاه قصری ساخته و خود و اقوام نزديك و امرای بزرگ درباری و مستحفظینش زندگانی مینمایند.
    درب عمده ارگ به سمت جنوب، در وسط تهران و بدم بازارها می باشد .پس از طی خندق، به دالاني دراز و تاریك می رسند که محل سربازان و قلیانچی هاست. از اینجا به ميدان شاه می رسند .در میدان دیواری با برجهای چند است که محل توپها یا اطاقهای استراحت سربازان است.
    در وسط این میدان يك مهتابی است که از سطح زمین یک متر ارتفاع دارد. در رویش توپی قرارده اند که علت گذاشتن آن معلوم نیست. روزی مردی را دیدم که در زیر پایه شکسته آن نشسته گدائی میکند. بمن گفتند این شخص آدم کشته و بست نشسته، چه مقصری که بدینجا آید مصون میماند.
    بست دیگری هم در مسجد شاه است. در میدان شاه چند قطعه توپ دیگر از کار افتاده نیز دیده میشود که در کنار دربهای قصر قرار دارند بعضی فاقد چرخ، پایه و چنین بنظر می آید که علائمی معین از قصر شاهند و از نزديك شدن بقصر دفاع مینمایند.
    درون قصر از چندین بنا با کلاه فرنگی تشکیل شده که هريك باغی بزرگ با درخت و حوض دارد و دری که از میدان شاه به قصر وارد می شود درب سعادت نامیده می شود. بالای این سردر سالنی ساخته شده که محل نشیمن شاه در موقع تماشای حرکات نظامی یا اعیاد است. در سمت راستش باغهای متعددی است که درختان بلندقامت دارند. در بالای این سالن یک برج و چند رفه پنجره دار ويك گالری ساخته شده. این کلاه فرنگی محل نشیمن زنهاست که بدانجا آمده تمام قسمت های خارج تهران و سایر جاهائیکه بدور قصرند بدون اینکه دیده شوند تماشا نمایند.
    داخل قصر پس از طی دالانی دراز که در دو طرفش منزل سربازان، افسران، رؤسای تشریفات، غلامها، يساولها، و مستحفظین ویژه است دیده می شود.
    منازل مخصوص مانند سایر خانه هائیست که در بیشتر ایران دیدیم. بندرت چند از آنها کفشان از سطح زمین بلندتر ساخته شده چه وضع و مصالحی که ایرانی ها در ساختمان بکار میبرند. بدانها اجازه داده نمی شود بنا را از سطح زمین مرتفعتر سازند.و در واقع خشتهائیکه با آن عمارت میسازند دوامی ندارند ،چنانکه بشخصه آزمون کردم. هواکمی منقلب شد و چهار روز پی در پی باران می بارید. پس از این مدت دیوار اغلب خانه ها را خراب دیدم. در همه جا دیده شد که بناها مشغول تعمیر و ساختمانند. چیزیکه مختص ایرانیهاست فرزی و کم خرجی است که تا ساختمانی رو بخرابی رفت بفوری مرمتش مینمایند. دو روز بعد هوا خوب شد و فقط ورقهای گل می ماند.
    چرا ایرانیها که اینقدر ماهر و باهوشند بعلاوه در بیشتر جاها سنگ و آهك بحد وفور دارند عمارات را با خشت میسازند؟ وقتی در تهران که پایتخت کشور است در اثر بارانی بسیار خانه ها سرنگون میگردد، آیا شهرستانها و دهستانها چه حالی دارند؟
    وضع طبیعی تهران را مشکل می توان تشخیص داد. تهران در دشت پستی به دامنه شمیران قرار گرفته و از بادهای شمالی استفاده می نماید. آبش بارانی است که در چشمه ها جمع می شود. مدت ششماه سال را گرمای خیلی شدید داردو باد جنوبی آن سوزان است، نداشتن آب کافی او را بخطر میاندازد وضع داخلی شهر هم ناسازگار است.
    از کوچه ها و بازارها که حرارت آفتاب تابستان بدانها می تابد در اثر داشتن آبهای متعفن بخارات نامطبوع متصاعد میشود که تولید تب و بیماریهای خطرناک مینمایند. و بدین لحاظ از ماه مه دربار، اغنیا و تمام اشخاصی که با شهر کاری ندارند فرار کرده بدامنه کوهی که مجاور تهران است مسکن می گزینند. تمام دامنه کوه شمیران را دهاتی چند با باغات زیاد فراگرفته و اهالی تهران مدت ششماه به چادر هائی که در این سرزمین می زنند بسر می برند.
    ایرانیها بالاخص شرقيها بزندگی کردن در چادر علاقه خاصی دارند. فتحعلی شاه از این عادت دوری جسته و دريك فرسخی تهران قصری جهت تابستانش برپا نموده است که نامش قصر قجر یا تخت قجر میباشد، سطح این قصر بزرگ و قابل توصیف است. باغاتی برای آمفی تاتر و چندین طبقه مهتابی دارد که با پلکانهائی متعددند و قصر را از پارك جدا می سازند. منازل قصر قجر آئینه و نقاشیها دارند و چند تصویر از شجاعان ایران رستم، افراسیاب، تیمور و چنگیز در آنها موجود است.
    در بین این تصویرها يك تصویر اروپائی با لباس آخرین مد دیده می شود که ما را سخت بحیرت گذاشت و گفتند: یکنفر جوان از سفارت انگلیس است که فتحعلی شاه بدو علاقه خاصی پیدا کرد. این قصر امروز بسیار خوب و مورد پسند ما نیز واقع گشت ،قابل سکونت پادشاه هم میباشد و لیکن محمدشاه که بیشتر بآب وهوای شمالی علاقه دارد این محل را رها کرده و در ساحل جویباری کوچک بدامنه شمیران بنائی جهت خود نموده است.
    بدم دروازه های شهر هم دو قصر سلطنتی دیگر هست یکی را لاله زار که کوچك است و دیگری را که بیشتر اهمیت دارد نگارستان می نامند. در دیوارهای قصر نگارستان تصاویری از سفراء فرانسه و انگلیس که در اوائل این قرن بدربار «فتحعلی شاه» آمده اند تصویر نموده اند. و در ته تالار نقشی است که شاه بروی تخت نشسته و پسرانش بدور او قرار گرفته اند. برروی دیوار سمت راست سرهنگ گاردن با چند تن از همراهان او در طرف چپ سرجان ملکم و سه نفر از متابعانش میباشند. دور تادور نمایندگان اروپایی با حالات مختلف نقاشی شده اند کلیه امرا درجه اول برای تشریفات حضور دارند و این نقش ها با بهترین طرز نقاشی شده است. دورنمای اشیاء و اشخاص خوب نیست ولیکن رنگ کاریشان انسان را بحیرت میاندازد. و این رنگها ثابت و حالت برجستگی دارند و می رسانند که ایرانیها نقاشانی ماهر و زبردست دارند. ایرانیها تحصیل علم مناظر را نکرده و نقاشی را بدون تحصیل و پیش خود فراگرفته اند....با این وصف در کارهای نقاشی استاد و قابل تمجیدند. نقاشی هایی نیز از گل و تزئینات چندی که حقیقت خارجی و لطافت مخصوص دارند میکشند. اما در وقتیکه تابلوهای کوچکرا کنار گذاشته وارد مناظر بزرگی شوند عیوب نقاشیشان که ناشی از کم علمیست ظاهر میشود و قدر تابلوهایشانرا از بین میبرد.
    باید اقرار کرد و گفت با اینکه چنین ملتی با اروپا و صنایعش خیلی كم رابطه دارد، معهذا در بین نقاشیهایشان بویژه در نگارستان اصفهان که بعدا شرحش را خواهم داد ابتکاراتی خاص ابراز داشته اند.
    چنگیز خان که براستی میتوان گفت عمده خرابیهای این کشور بدست او شده، وقتی از شهر ری که اهمیتی بسزا داشت گذشت به چپاول پرداخت ،می گویند ساکنین ری مجبور شدند ری را رها کرده بسمت تهران کنونی رفته شهری جدید برپا سازند. .... در جنوب تهران و شمال ریدر پای کوه چشمه آبی خوب به اسم چشمه علی که آبش بدشت سرازیر شده و منشعب می گردد قرار دارد.
    این منطقه شباهتی با آبادی وسط کویر دارد و تنها آبادی است که در چنین بیابانی سوزان موجود میباشد. این محل گردشگاه و میعادگاه تهرانیان است که ... برای گردش می آیند.
    قهوه چی فقیری در آنجا زندگانی میکند که چند چپق و قلیان برای گردش کنندگان در خانه خود فراهم ساخته است.
    از صفحه ای برجسته که در بالای سرچشمه على است معلوم میشود فتحعلی شاه از این محل بسیار خوشش می آمده که نقشی در آن تهیه نموده است. خود بر روی تخت با لباس شاهی نشسته و در هر طرف چهارده نفر از پسرانش ایستاده اند.
    در یکی از تقسیمات که بواسطه دو ستون تشکیل گردیده شاه با لباس معمولی است و قوشی را بروی مچ دست گرفته است. بدون شک این منظره یادبودی از شکارهایش که در دشت ری می کرده می باشد.
    ا گر چه این حجاری نشانه جدیدی از ذائقه طبیعی ایرانیان در صنایع است ولی مجبورم اعتراف کنم که بمراتب از نقاشیهای پیشین که ذکر شد بدتر است. برجستگی دیگری هم در پشت جنوبی رشته بوسط آشیانه عقابها و کرکسها قرار دارد. این صفحه در مشرق خرابه های ری و فتحلی شاه را سوار بر اسب نشان میدهد که با ضرب نیزه شیری را بز مین کوبیده است.
    پیر مردی که از دربار بود بمن گفت خود بچشم دیدم که پادشاه چنین شکاری نمود اما باید گفت ایرانیها غرائب را بیشتر از حقیقت گوئی دوست میدارند.
    مسافرینی که پیش از ما بدينجا آمده نقل کرده اند. در همین مکان يك قسمت حجاری از دوره ساسانیان بدست آورده اند که از قرار معلوم فتحلی شاه او را نابود ساخته و بجایش از خود یادگاری نقش نموده است.
    خیلی تعجب است! چرا این پادشاه که صنایع را بسیار دوست می داشت پاس احترام این حجاری را ندانسته و تصویرش را در جای دیگر نقش ننموده است؟!
    در مغرب خرابه های شهر ری دهستان شاه عبدالعظیم است که در وسطش مسجدی بزرگ دارد، این مکان محل زیارت و نزد ایرانیان بسیار محترم می باشد و از اماکن مقدسه ایست که از محال بسیار دور به زیارتش میآیند. این محل منزل لك لکهاست که در مناره ها، گنبدها و سقوف شاه عبدالعظيم لانه دارند و تعداد دسته هایشان به صد می رسد.
    در طرف شمال شرقی تهران قله دماوند قرار گرفته، این قله مخروطی شکل و دائما از یخ و برف مستور است. وقتی مسافری از جهتی بیاید، میتواند از این قله وضعیت تهران را در نظر بگیرد حتى از اصفهان که تقریبا تا این شهر صد فرسخ فاصله دارد اگر هوا صاف باشد میتوان قله سفید دماوند را مشاهده نمود.....
    منبع : سفرنامه اوژن فلاندن به ایران، ترجمه حسین نور صادقی، انتشارات اشراقی،چاپخانه نقش جهان اصفهان، صص۱۰۹-۱۱۴
    جمعه ۲۰ ارديبهشت ۱۳۹۸ ساعت ۲:۰۰
    نظرات



    نمایش ایمیل به مخاطبین





    نمایش نظر در سایت