Qajarieh, Articles by Fatemeh Ghaziha
  
آخرین نوشته ها
لینک های روزانه
    موضوع تعزیه مربوط به سلیمان پیغمبر بود....علت آنکه او را در تعزیه دهه عاشورا آورده بودند، این بود که سلیمان علاوه بر آنکه برگذشته كاملا وقوف داشت یک نوع قدرت پیشگوئی و پیش بینی داشت و تا دوازده قرن بعد از خود را می دانست که چه اتفاقاتی خواهد افتاد و از جمله از فاجعه و واقعه خونینی که در صحرای خشک کربلا روی خواهد داد کاملا اطلاع داشت.
    تعزیه روز هفتم محرم1302 در تکیه دولت
    به روایت ساموئل گرین بنجامین اولین سفیر امریکا در ایران
    ( 6 آبان 1263= 27 اکتبر 1884).

    .... تعزیه روز هفتم نیز با مقدماتی که در روزهای دیگر هم انجام می شد، آغاز گشت. اول چند آهنگ عزا توسط دسته موزیک سلطنتی و بعد هم با نواختن نقاره. این آهنگها ظاهرا به این علت نواخته می شد که به خاطر مردم بیاورند، این تعزیه برای سرگرمی نیست، بلکه به مناسبت بزرگترین فاجعه تاریخی اسلام است که در بنیان گذاری مذهب شیعه نقش مهمی دارد( واقعه خونین کربلا). اما موضوع تعزيۀ بعد از ظهر روز هفتم از حواشی وقایع بود و جنبه هنری آن، بخصوص خیلی قوت داشت.
    موضوع تعزیه مربوط به سلیمان پیغمبر بود. سلیمان از نظر علم و دانش و تسلطی که بر زبان حیوانات داشت و در حقیقت سلطان جن و انس و حیوان و دنیای ماوراءالطبیعه بشمار میرفت، در تاریخ کشورهای شرق و غرب شهرت فراوانی داشته و دارد. اما علت آنکه او را در تعزیه دهه عاشورا آورده بودند، این بود که سلیمان علاوه بر آنکه برگذشته كاملا وقوف داشت یک نوع قدرت پیشگوئی و پیش بینی داشت و تا دوازده قرن بعد از خود را می دانست که چه اتفاقاتی خواهد افتاد و از جمله از فاجعه و واقعه خونینی که در صحرای خشک کربلا روی خواهد داد کاملا اطلاع داشت. بدین ترتیب در نخستین صحنه این تعزیه سلیمان پیغمبر با تمام قدرت و شکوه خود دیده می شد که روی تخت بزرگی نشسته است و برای آنکه تسلط او را بر جن و انس و کلیه مخلوقات جهان نشان دهند اطراف تخت او گروهی از غلامان، اشباحی بعنوان اجنه ،چند شیر و ببر، سوسمار و خزندگان آماده به فرمان ایستاده بودند. البته این حیوانات همه مصنوعی بودند و شکلکهایی از آنها درست کرده بودند که بوسیله بچه هایی که داخل آن شکلکها شده بودند به حرکت در می آمدند و بعضی از آنها هم با اصل خود زیاد شبیه نبودند ولی به هر حال توجه تما شاچیان را بی اندازه بخود جلب می کردند.
    پس از آنکه قدرت و عظمت سلیمان پیغمبر را تماشاچیان خوب ملاحظه کردند، تعزیه
    چنین پیش رفت که حالا سلیمان در انتظار پذیرایی و استقبال از "بلقیس " ملکه سباست که سلیمان او را بوسیله هدهد خواستگاری کرده و بلقیس روانه دربار سلیمان، شوهر خود شده است. برای موکب بلقیس ملکه سبا هم در تعزیه جلال و شکوه خاصی که شایسته شان پیغمبری چون سلیمان می باشد در نظر گرفته شده بود و بعلاوه گوشه هایی از مراسم مجلل عروسی مشرق زمین را که مخصوصا برای اروپائیها خیلی دیدنی است مجسم می کردند. اول یک قطار شتر که جهازهای مخملی سرخ و طلائی رنگی داشته و حامل جهیزیه ملکه سبا بودند وارد صحن تکیه شدند در گردن این شترها رنگهایی آویخته شده بود که صدای خاصی شبیه یک آهنگ موسیقی می داد. بار این شترها وسایل خانه مبل و صندلی و قالی و لباس و آینه و شمعدان و غیره بود که همه را از خزانه سلطنتی به عاریت گرفته بودند، به دنبال آنها دسته ای سوار بر اسب با لباسهای مجلل و براق نشان و سراپا مسلح بعنوان اسکورت و همراه ملکه سبا وارد تکیه شدند و بعد از آنها نوبت به بلقیس ملکه سبا رسید که در هودج بسیار مجلل و طلاکوبی روی یک فیل بزرگ نشسته بود. این کاروان عظیم و بزرگ که مرکب از فیل، چندین اسب و شتر و قاطر بود دور سکوی تکیه که محل تعزیه خوانان بود در راه باریکی شروع بگردش کردند و من هر لحظه انتظار داشتم که واقعه ای روی داده و برخوردی میان این حیوانات و جمعیت انبوه تکیه روی دهد. زیرا فیل و شترها و اسبها درست از کنار توده زنهایی که روی زمین برای تماشا نشسته بودند میگذشتند و کوچکترین بی احتیاطی ممکن بود که چندین نفر را زیر دست و پای آنها تلف کند ولی عجیب اینجا بود که این حیوانات رام و تعلیم دیده با نظم و ترتیب از همان راه خود حرکت می کردند و کوچکتری انحرافی ایجاد نمی شد و عجیب تر آنکه زنان هم هیچ ترس و وحشتی از فیل و شترها نداشتند و راحت و آسوده در جای خود نشسته بودند و در تمام مراسم هم هیچ اتفاق سوئی روی نداد.
    ملکه سبا پس از آنکه به حضور سلیمان رسید از هودج خود از روی فیل فرود آمد و با ابهت و شکوه خاصی نزد شوهر خود رفت و سلیمان برای آنکه قدرت خود را در علوم غریبه و پیشگوئی نشان دهد واقعه ای را که در چندین قرن بعد روی خواهد داد برای بلقیس ملکه سبا شرح داد و این واقعه را که تعزیه گردانان روی صحنه آوردند، مربوط بعروسی قاسم فرزند امام حسن بود. این واقعه مطابق تاریخ شیعیان یکروز قبل از فاجعه کربلا روی داده بود و امام حسین که می دانست، روز بعد چه خواهد شد و همه یاران و خود او به شهادت خواهند رسید تصمیم گرفت هر چه زودتر برادر زاده خود را که در رکاب او می جنگید داماد کند و وصلتی میان خانواده خود و برادرش بوجود آورد و بهمین جهت دختر خود را به قاسم داد و آنها در یک موقعیت بی سابقه که واقعه ای هولناک در انتظارشان بود طی مراسم بسیار ساده ای عروسی کردند و این واقعه ایست که در تاریخ با اهمیت خاصی از آن یاد می شود و این حادثه را در حضور سلیمان طبق پیشگوئی او تعزیه گردانان روی صحنه آوردند. که در صحنه با گفتگو و مکالمه میان شبیه حضرت زینب، لیلا مادر قاسم و خود داماد جوان شروع می شد، آنها هر سه اطلاع داشتند که فردا چه وقایع شومی روی خواهد داد و به همین جهت در حالتی خاص میان شادی بخاطر عروسی و تاسف و ناراحتی برای فاجعه ای که در پیش است به سر می بردند. زینب و لیلا اشعاری مرثیه مانند با صدای حزن انگیزی می خواندند و داماد جوان هم با صدایی رسا آمادگی خود را برای شهادت در راه خدا و اسلام اعلام می کرد. بعد عروس جوان در آستانه خیمه خود مشاهده شد که او را سوار شتری کردند و بعد از چند دور گردش دور صحنه نزد داماد آرودند، شبیه امام حسین جلو آمد و عروس و داماد را دست به دست داد و عروس و داماد به اتفاق اشعاری مرثیه وار با آواز و آهنگی بسیار حزن انگیز و موثر می خواندند. صدای گریه از تمام گوشه و کنار تکیه به گوش می رسید و همه بر سر و روی خود می کوفتند و در اوج این صحنه تا ثرانگیز شاه از جای خود برخاست و تکیه را ترک کرد و این قسمت از تعزیه هم به پایان رسید. من موفق نشدم قسمت آخر تعزیه دهه ماه محرم را که سه روز دیگر انجام میشد. مشاهده کنم زیرا طبق معمول سالانه اصولا مسیحیان را در سه روز آخر دهه محرم به تکیه دولت راه نمی دهند و معتقدند که صحنه های مقدس تعزیه را در آن سه روز نباید چشمان ناپاک یک بیگانه و خارج از مذهب تماشا کند و اصولا" هم من به خارجیان توصیه میکنم که در آن روزها به هیچوجه به تماشای تعزیه نروند زیرا احساسات مذهبی مردم طوری تهییج می شود که نمی توانند یک بیگانه را در کنار خود تحمل کنند و حتی گاهی مانند چند سال قبل طوری مردم به هیجان میآیند که افرادی را که در نقشهای شمر و یزید و ابن زیاد در صحنه ظاهر می شوند مورد حمله قرار داده و جان آنها به خطر می افتد. در آخرین صحنه تعزیه آن سال عده ای از مردم و تماشاچیان در تکیه دولت از شاه یکصدا تقاضای آزادی یک زندانی مشهور را کردند و این تقاضا آنقدر مصرانه بود که شاه ناچار به تسلیم شد و از همانجا دستور آزادی آن زندانی را صادر کرد. این واقعه بطور متناوب در سالهای گذشته هم روی داده بود ، بعلاوه در روزهای دهه ماه محرم معمول است که دسته های عزاداری جلوی زندان و یا انبار دولتی رفته و تقاضای آزادی زندانیانی را که فهرست آنها را قبلا" تنظیم کرده اند مینمایند و متصدیان زندان هم برای آنکه بزندان حمله نکنند تسلیم تقاضایشان شد ه آن زندانیها را آزاد می نمایند ،در سال ۱۸۸4 که من در تهران بودم ۶۵ نفر زندانی را باین ترتیب از زندان آزاد کردند ولی مقامات دولتی کمی بعد که عزاداری تمام شده و احساسات مردم فرو نشست دوباره آن عده ای را که آزاد کرده اند، دستگیر می نمایند. مگر آنکه آنها خود را مخفی کنند که کسی نتواند دستگیرشان نماید.
    بطور کلی اگر بخواهیم بی طرفانه قضاوت کنیم باید بگوئیم که مراسم تعزیه ایرانیها
    یکی از بهترین و مؤثرترین مراسم مذهبی است که در جهان انجام میشود و ایرانیها اصولا" ذوق و استعداد زیادی در کارهای هنری تعزیه دارند.
    منبع: س- ج - و – بنجامین نخستین سفیر ایالات متحده امریکا و ایران، ترجمه مهندس محمد حسین کرد بچه، 1363 ، تهران : انتشارات جاویدان، صص302 - 305


    چهارشنبه ۴ مرداد ۱۴۰۲ ساعت ۱:۵۸
    نظرات



    نمایش ایمیل به مخاطبین





    نمایش نظر در سایت