در این متن ، ناصرالدین شاه خاطرات خود را از 10 روز اول محرم سال 1304 قمری و چگونگی برگزاری مراسم عزا داری که مبنای آن تعزیه بوده است ، روز به روز شرح می دهد.
دهه عاشورا ی محرم 1304 به روایت ناصرالدین شاه1
متن این خاطرات را ناصرالدین شاه تقریر کرده و شخص دیگری، احتمالاً غلامحسین امین خلوت تحریر نموده.
روز پنجشنبه غره محرم1304:
اولِ ایّام عزاداری و عاشوراست، خیال داریم ان شاءالله، روزنامۀ این دهه را همه روزه مفصل بنویسیم.
صبح از خواب بر خاستیم2
اصل: برخواستیم، درسرتاسر این متن به همین صورت است، که به یک بار توضیح بسنده میگردد.
انیس الدوله یا فاطمه سلطان امامه ای سوگلی ناصرالدین شاه و به عبارتی ملکه ایران درآن زمان.
اصل:طاالار، درسرتاسر این متن به همین صورت است، که به یک بار توضیح بسنده میگردد.
وقتی ازخواب برخاستم رفتم یک سرمنزل انیس الدوله، زنها، قلیلی جمع شده بودند، مُلا مصطفی ترک رئیس الذاکرین بالای منبر بود، قدری آنجا ایستاده، آمدیم سرِحمامِ امین اقدس5
- امین اقدس یا زبیده گروسی سوگلی ناصرالدین شاه و خزانه دار اندرون.
امین السلطنه، محمد علیخان امین السلطنه.
ملیجک : غلامعلی خان معروف به ملیجک و بعداً ملقب به عزیزالسلطان.
دو کلمه خوانده نشد.
رفتیم باغ ِ میدان، ناهار9
اصل : نهار، درسرتاسر این متن به همین صورت است، که به یک بار توضیح بسنده میگردد.
اصل : آج، درسرتاسر این متن به همین صورت است، که به یک بار توضیح بسنده میگردد.
مشیرالدوله : یحیی خان مشیرالدوله برادر میرزاحسین سپهسالار، شوهر چهارم عزت الدوله خواهر ناصرالدین شاه، و به تناوب وزیرعدلیه، تجارت و وزیر خارجه در زمان ناصرالدین شاه بود.
نایب السلطنه : کامران میرزا ملقب به نایب السلطنه و امیر کبیر پسر ناصرالدین شاه از منیرالسطنه.
قوام الدوله : میرزا عباس تفرشی. عضو داراشورای دولتی وحدود ده سال وزیرخارجه بود. ر. ک رابینو، یاسنت لویی؛ دیپلماتها و کنسولهای ایران و انگلیس و نخستوزیران و وزاری امور خارجه ایران و انگلیس، سفرا و فرستادگان ایران در سایر کشورهای جهان از آغاز سال ۱۹۴۵ میلادی/ ترجمه غلامحسین میرزا صالح ص 215
آصف الدوله :میرزا عبدالوهاب خان.
این کلمه با احتمال خوانده شد.
اصل: برخواسته، درسرتاسر این متن به همین صورت است، که به یک بار توضیح بسنده میگردد.
تکیه را امسال از همه سال بهتروخوب تر بسته اند، زنبوریهای حرمخانه17
اصل: حرم خانه را هم.
یک دور هم حرم خانه را گردش کردیم، زنها همه بودند والی خان و حسین خان پیشخدمت هم حاضر هستند. تکیه چهل تن18
تکیۀ چهل تن : "تكيه چهل تن" واقع در بازار بزرگ تهران كه هنوز هم با تمام اثاثيه پابرجاست. ر. ک. ایرج زهری، "تغییروتحول «تکیه»هاو «حسینیه»های تهران و حومه " پايگاه رسمی انشارات سوره مهر، برگرفته از : http://www. iricap. com/magentry. asp?id=3877
امین الدوله، حاج میرزا علی خان. در دوره ناصری دارای سمتهای متعددی بود، ازجمله درسال 1304 قمری به ریاست دارالشورا منصوب ودرزمان مظفرالدین شاه در سالهای 1314 و1315 وزیراعظم و وصدر اعظم بود. ر. ک. مهدی بامداد، شرح حال رجال ایران قرون ۱۲ و ۱۳و: تهران: زوار، ۱۳۷۱، ج2 صص354-366.
امین حضور، آقا علی آشتیانی از رجال دربارناصری.
حسام الملک همدانی :حسین خان قراگزلو
مجدالدوله : مهدی قلی خان مجدالدوله دراین زمان دامادشاه وسمتش خوانسالار بود. وی، شوهر تومان آغا فخرالدوله دختر شاعر و ادیب ناصرالدین شاه بود که در جوانی به مرض سل درگذشت. برای آگاهی از شرح حال فخرالدوله ر. ک. فاطمه قاضیها، ـ فخرالدوله دختر شاعر و اديب ناصرالدين شاه, گنجينه اسناد, پائيز و زمستان 1381. شماره 47 و 48. صص 18-33.
معیّر : دوستمحمدخان معیرالممالک
جند عبارت حذف شد.
جند عبارت حذف شد.
فراشها با لباسهای خیلی خوب آمدند، سینه زدندو رفتند. موزیکانچی ناوی از مدرسه و موزیکانچیهای ملیجک و موزیکانچیهای نظام، دستههای زیاد با لباسهای خوب آمدند و زدند، گردیدندورفتند.
تعزیه وفات پیغمبر است، تعزیه خوانهای قدیم، از شمر و یزید وبچه خوان و غیره همه هستند، امشب هم تعزیه بود. شام را بیرون خورده آمدیم تکیه. جمعیت زن و مرد خیلی زیادبود. تکیه هم خیلی مجلل وخوب بود. مجدالدوله، اکبری وسایر عمله جات خلوت بودند، ملیجک هم منزل امین السلطان روضه بود، بعدآمد. تعزیه وفات فاطمه بود، شخصِ قمی [که] فاطمه شده [بود] بسیار بسیار خوب خواند. بیست سال [است] که تعزیه خوان به این خوش خوانی درتکیه ندیده بودم، خیلی خیلی خوب میخواند و نقل داشت، اسمش هم میرزا نصرالله است. زینب خوان قدیم هم هست و خوب میخواند. تاساعت پنج شش بیرون و [در] تکیه بودیم، بعد در کمال خستگی رفتیم خوابیدیم.
روز جمعه دویم شهر محرم :
صبح از خواب برخاستیم، رفتیم اطاق انیس الدوله سرِ روضه، بقدر نیم دقیقه26
شاید منظور" نیمساعت" باشد
طولوزان : طبیب فرانسوی مخصوص ناصرالدین شاه.
بعد از ناهار مشغول شدیم به کاغذخوانی، امین السلطان پیغام داده بود که برادر میرشکار مرده است، یکی باید برود ختم ِ او را جمع کند. امین خلوت حاضر بود، اورا فرستادیم رفت ختم را جمع کند.
کیفیت برادر میر شکار این است:
حاجی اسدالله خان برادرمیرشکار که پنج سال از میر شکار کوچکتر و سنش هفتاد و پنج سال بودو خود میر شکار سنش هشتاد است. درپانزده روز قبل که" آئی" از چرگر28
چرگر: دهی جزء دهستان ابهررود بخش ابهر شهرستان زنجان. ر. ک: فرهنگ جغرافیايی آباد یهای کشور جمهوری اسلامی ایران. تهران: انتشارات سازمان جغرافیايی نیروهای مسلح، 1370، ج 2.
با مجدالملک29
مجدالملک : میرزا تقی خان مجد الملک، عضو مجلس دار الشورای دولتی
حکیم الممالک :میرزا علینقی مُلقب به حکیم الممالک.
حاجی حیدر ریش تراشید، کاغذها تمام شده آمدیم تکیه. یک دور توی حرم خانه گردش کردیم، ملیجک هم به زنها شربت میداد. پیشخدمتها همه هستند.
ظل السلطان پانزده تخم فرستاده بود که از لرستان برای او آورده بودند، مثل تخم گنجشگ، امّا رنگش مثل فیروزه است، به هر کس نگویند هیچکس نمیفهمد که تخم است، معلوم هم نیست چه تخمی است، خیلی غریب است، اگر آنها را جواهر بگیرند و به سر آویزان کنند، هیچکس ملتفت نمیشود که تخم است.
حاجی ابراهیمِ انیس الدوله [هم] با یک کاکای کوچکی که انیس الدوله دارد هر دو شربت میدهند.
طاق نمای صدراعظم مرحوم31
مقصود از صدراعظم مرحوم، میرزاآقا خان نوری است.
مستوفی الممالک : میرزا حسن مستوفی الممالک پسرمیرزا یوسف مستوفی الممالک.
حاجی معتمدالدوله33
معتمدالدوله، فرهادمیرزا معتمدالدوله عموی ناصرالدین شاه.
ملک آرا، عباس میرزا مُلک آرا برادر ناتنیِ ناصرالدین شاه.
امین حضرت35
امین حضرت، آقا علی. برادر ناتنی میرزا علی اصغر امین السلطان ر. ک. اعتمادالسلطنه، محمدحسن بن علی، المآثر و الآثار [چاپ سنگی] طهران ۱۳۰۷ ق. ص 24 و 34.
آغامحمدخان، خواجه ای کوتوله بوده که همیشه پشت سرِ شاه حرکت میکرد. ر. ک مهدی بامداد، همان ج1، ص33.
امروز شنبه، [تعزیۀ]حجةا لوداع37
حجةالوداع : [حَ جْ جَ تُلْ وَ] (اِخ ) آخرین حج پیغمبر اسلام که در سنهٔ دهم ازهجرت انجام داده است ( لغت نامه دهخدا
- اکبری : اکبر خان نایب ناظر بوده که ناصرالدین شاه او را اکبری صدامیکردهاست.
جلال الملک، حاج جعفر قلیخان جلال الملک، برادر مهدی قلی خان مجدالدوله.
روز شنبه 3 سیم محرم :
صبح سه ازدسته رفته از خواب برخاستیم، حمام رفته رخت پوشیده، چهار ساعت از دسته رفته بیرون آمدیم. امروز از اندرون که بیرون آمدیم راست رفتیم اطاق موزه، طاق را تمام کرده بودند، تماشا کردیم، آمدیم اطاق عاج، همان جا توقف کردیم، ناهار را هم همان جا خوردیم، صنیع الدوله نبود، پیغام داده بود، ناخوشم، امّا دروغ میگوید، ناخوش نیست، صبحها روضه میخواند.
بعد از ناهارامین السلطان، قوام الدوله، امین الدوله، آصف الدوله40
آصف الدوله : میرزاعبدالوهاب آصف الدوله شیرازی( نصیرالدوله) از رجال ادیب دربار ناصری بود. برای آگاهی از شرح حال او. ر. ک. حسین سعادت نوری، آصف الدوله ها، همچنین ر. ک. میرزا عبد الوهاب خان آصف الدوله، مجله یغما، اسفند 1341 - شماره 176، صص560-562
جمعیت زیادی امروز در تکیه است، حتّی پشت بامِ تکیه هم زن زیادی است. امروز هوا صاف است ولی گاهی باد میآید و چادر تکیه را حرکت میدهد. یک دور اندرون را هم گردش کردیم. همین که میرفتیم، انیس الدوله را دیدم میآمد، پرسیدم چرا دیر آمدید؟ گفت مهمان داشتیم، والیه41
والیه : دختر ناصرالدین شاه
بدرالدوله دخترش را هم همراهش آورده است.
امروز تعزیۀ مُسلم است، شعبانعلی هرسالی مُسلم است، ملا علی امام خوان قدیم زنده و هنوز هست و تعزیه میخواند. دیروز شبیه پیغمبر مرده شده و توی مرقد میخواند.
اشخاصی که پیش مجدالدوله نشسته اند از این قرارند :
آغامحمدخان، بشیرالملک، سرایدار باشی، آقا مسی، معیر کوچک، برادر معیر، محمد پشندی، حکیم الممالک، احمدی، حاجی غلامعلی، کحال باشیِ42
کحال باشی: چشم پزشگ دربار
آقافرج خواجه سیاهِ امین اقدس به کربلا رفته است.
باد امروز خیلی حواسها را مغشوش کرده، طوری که تعزیۀ مُسلم به هم خورد، یعنی باد خرابش کرد. یک سیم را هم چادر خورد پاره کرد امّا به زمین نیفتاد. روی هوا تِلو تِلو میخورد. مُسلم را هم به قناره43
قناره : چنگک. گوشت آویز. (زمخشری ) چوبی یا آهنی دراز که قصابان در دیوار مضبوط کنند مثل چوب سردر و میخهای بسیار در آن زنند و مذبوح را بعد تسلیخ به آن میخها آویزند و قطعه قطعه کرده فروشند. (آنندراج
شب هم تعزیه است، بر حسب معمول شام خورده، بعد از شام حرم و ملیجک آمدند به تکیه، ما هم آمدیم. همین که وارد در تکیه شدیم و خواستیم از پله بالا بیائیم، دیدیم آغا عبدالله ملیجک را دوش گرفته میبرد، پرسیدم، گفت، تا آمد به تکیه خوابش بُرد، میبریم حالا اورا منزل بخوابانیم. بعد آمدیم بالا، هیچ کس نبود، آقادائی، اکبری، حسن بابا، حسین بابا، آقا مردک، چند نفر فراش خلوت بودند. چراغ نور خیلی چشم آدم را میزند، خواب زیادی هم داشتم، بطوریکه هیچ میل نداشتم، یک دقیقه اینجا باشم، ولی مجبور بودیم. تعزیه هم وفات رقیه بود، ملا حسین هم زینب شده بود.
خلاصه پنج ساعت از شب گذشته تعزیه تمام شد و رفتیم اندرون، یکسر توی رخت خواب، خوابیدیم، آب گرم هم نخوردیم.
روز یکشنبه چهارم محرم :
سه ساعت از دسته گذشته از خواب برخاستیم، رفتیم منزل امین اقدس، رخت پوشیدیم، ملیجک بازی میکرد، آمدیم بیرون، قدری گردش کردیم، امین السلطان امروز دیده نشد، گفتند چشمش درد میکند. بعد ملکم آمد، بقدر یک ساعت توی باغ گردش کرده، با او صحبت میکردیم، بعد مرخص شد. رفتیم اطاق عاج، ناهار خوردیم. صنیع الدوله، حکیم طولوزا ن بودند، روزنامه میخواندند.
بعد از ناهار با امین خلوت و شاهزاده قدری کاغذ خواندیم و جواب نوشتیم، حاجی حیدر هم ریش تراشید. ریش و کاغذ را با کمال عجله و دست پاچگی تمام کردیم. رفتیم اندرون، گردش زیادی کردیم، باد باز به وقت دیروز شروع کرد به آمدن، خیلی افسوس میخوردیم که مبادا مثل دیروز شود، الحمدلله چند لکه باران آمد و به همان علت، باران، باد ایستاد.
آمدیم تکیه، حرم و ملیجک هم آمدند، جمعیت مثل هر روز است، یک دورهم دراندرون گردش کردیم، حرمخانه مهمان داشتند، منزل انیس الدوله، قمرالسلطنه44
- قمرالسلطنه :، ماهتابان خانم ملقب به قمرالسلطنه، از زنان خیر، فاضل و شاعربود. وى دختر چهل و ششم فتحعلى شاه بود، که به ازدواج میرزا حسین خان سپهسالار (1298 -1241 ق) درآمد. قمرالسلطنه زبان فرانسه و تركى را به خوبى فراگرفت ودر شعر و ادب مهارت یافت. دوبار نیز به حج رفت و موقوفات زیادى برجاى گذاشت. ر. ک. محمد حسن رجبی، مشاهیر زنان ایرانی و پارسی گوی.
منزل امین اقدس زنِ بگمز حکیم45
بگمز پزشکي ارمني بود از ارامنه اسلامبول ٬که ناصرالدين شاه لقب اعمادالاطبا به او داد و جزو اطباي دربارش کرد. (چشم پزشک)
امروز گویا تعزیۀ درة الصدف46
- درةالصدف: مقصود قيام درة الصدف، به همراهي هفتاد زن دیگر است، درة الصدف، دختر عبدالله بن انصاري از زنان دلير شيعه است. هنگامي که خبر ورود سر مبارک ابي عبدالله الحسين به حلب رسيد، عبدالله بن انصاري - پدر درة الصدف و از شيوخ شيعه- از شهادت امام گريست، در حالي که...... ر. ک. رمضان قلي زاده، تداوم نهضت حسيني و نقش مقاومت زنان(7) http://www. rasekhoon. net/article/show-91565. aspx
هوا ابر سخت نیست، گاهی هم آفتاب میشود، دو ساعت به غروب مانده رعد و برق شدیدی شد، به قدر نیم ساعت باران آمد، امّا زود ایستاد ولی باغ را خیلی طراوت داده مصفا کرده بود، توی کشتی قدری نشسته گردش کردیم.
شب بعداز شام علی الرسم آمدیم تکیه، ملیجک خواب بود، نیامد. مهدی خان، آقامیرزا محمد خان، آقامردک، اکبری، حسن بابا، حسین بابا، بودند.
تعزیه عروسی رفتن حضرت فاطمه بود. حسن آقا فاطمه شده بود، خیلی خوب خواند. خدیجه ملاحسین بود، وفات کرد، چندان خوب نخواند. وقت عروسی رفتن حضرت فاطمه که دختر قریش به جهنم رفت، زنهای قریش بقدری مضحک و بد و طور غریبی خواندند که تمام تکیه بی اختیار میخندیدند. مجلس غریبی بود، جمعیت هم زیاد، از هر شب بیشتر.
روز دوشنبه پنجم شهرمحرم :
صبح از خواب برخاستیم، رفتیم اطاق امین اقدس، دیدیم ملیجک زکام شده، آثارتبِ کمی هم دارد. معلوم شد، دیروز بالای بام اندرون زیاد گردش کرده، راه رفته، عرق کرده، سرما خورده، این زکام و تب از اوست، فرستادیم فخرالاطباءآمد، مشغول معالجه شد. ما خودمان رخت پوشیده، سوار شدیم، یکسر راندیم برای دوشان تپه و درهَ رَزک، کسانی که در رکاب بودند : آقا دائی، میرزا محمدخان، آقا مردک، بشیرالملک.
رسیدیم به در باغ دوشان تپه، دیدیم سیف الملک، شاهزاده عبدالله میرزا47
شاهزاده میرزا عبدالله متخلص به دارا پسر يازدهم فتحعلى شاه قاجار
نرسیده به باغ رَزَک سوار اسب شدیم، همه جااز جلو ماده تیهوی زیادی میپرید، خیلی تیهو بود. به سرِ قنات رَزَک هم که رسیدیم، تیهوی زیادی پرید، سه دانه روی هوا زدم. آقا مردک را هم فرستادم برود تیهو بزند، رفت و یک دانه آورد، میگفت سه دانه کَل بزرگ زیرِ سنگ خوابیده بودند، از خیلی نزدیک ساچمه انداختم، نخورد. خلاصه سرِ قنات ناهار خوردیم اکبری هم بود، اشتهای چندانی نداشتیم، بعداز ناهار بلافاصله سوار کالسکه شده با کمال عجله راندیم. پنج ساعت به غروب مانده از درِ اندرون وارد شدیم، یکسر رفتیم پیش ملیجک، زیر لحاف بود، بلند شدنشست، بازی کرد، خیلی آنجا نشستیم. بعدآمدیم تکیه ملیجک باز تب کمی داشت. سیف الملک و میرزامحمدخان از دره رَزَک رفتند به سرخه حصار.
تکیه مثل هر روز جمعیت است. امین السلطان که دیروز چشمش درد میکرد و درب خانه نیامده بود، امروز آمده، تکیه بود، از قراری که میگویند، تعزیه امروز هم شهادت حضرت عباس است. تجیرِ راه آمدن حرم را امسال بواسطۀ دریاچه ای که ساخته اند از درِ وسط نارنجستان بزرگ، از درِ حیاطِ لیلی خانم کشیده اند، از دمِ شمس العماره، زیر عمارت بادگیر، الی در آخر تکیه. امین اقدس، ملیجک تکیه نیامده اند. عمله جات بنّای عمارت اندرون که کار میکردند، از اوّلِ َدهه مرخص شدند، ان شاءالله روز یازده محرم میآیند، شروع به کار میکنند.
هوا امروز صاف و آفتاب بسیار خوب است، اندرون هم تا طاقنمای فخرالدوله رفتیم و گردش کرده مراجعت کردیم.
امین لشکر که پایش شکسته و طولوزان در شهرستانک پای اورا بسته بود، همینطور پایش تا حالا بسته است. امروز آمده تکیه پهلوی مجدالدوله نشسته است، و پای بسته را روی عسلی گذارده. معیّر حقیقی هم آمده، پائین پهلوی مجدالدوله نشسته
است، دیروز جای خودمان را در تکیه از جای اوّلی تغییر دادیم، آمدیم بالا خانه بزرگ اُرسی، وسط آنجا نشسته ایم. یک ساعت و نیم به غروب مانده من برخاستم، آمدم پائین، امّا هنوز حضرت عباس شهید نشده، جنگ هم نکرده بود. امّا از قراری که تعریف میکردند، خوب تعزیه ای بوده، تا آخر خوب خوانده بودند. میرزا غلا محسین هم عباس شده بود.
یکسر رفتم پیش ملیجک، احوالش الحمدلله بهتر است، بیماری مختصری باقی است، آن هم در پاشویه رفع شد، شب را هم راحت و خوب خوابید.
بعد رفتم حمام، از حمام بیرون آمدم، شب بواسطه باد و اینکه چشمم از چراغ برق این چند شبه قدری به هم خورده بود، تعزیه موقوف شد، نخواندیم، شام را زود خورده خوابیدم.
روز سه شنبه ششم محرم :
صبح از خواب برخاسته آمدیم بیرون، دیشب باد شدیدی میآمد، درها را به هم میزد و پردهها را تکان میداد، هوا را مغشوش کرده بود، معلوم بود اغتشاش خواهد کرد و به تکیه خرابی وارد خواهد آورد. صبح قدری باد ساکت شد، بعد دوباره شدت کرد، نصف چادر تکیه را پاره پاره کرد، نشد تعزیه بخوانیم، تعزیه امروز موقوف شد. باد هم در کمال شدت میآید، ناهار خوردیم، بعد از ناهار امین السلطان آمد، کاغذ زیادی بود، خواندیم و تمام شد.
عبدالله خان تفنگدارباشی نایب السلطنه، پسر میرزا احمد خان، برادر وزیرنظام که دایی زاده نایب السلطنه و برادرزاده والده نایب السلطنه بود، چند روزی ناخوش شده مرده است. منزل وزیر نظام ختم بود، همه آنجا جمع بودند، جوان، بیست و پنج شش سال داشت. در بین کاغذخوانی قاسم آقای پسر آقا عبدالله مرحوم را با چرتی بزرگ دیدم، وارد اطاق شدند، معلوم شد مادر قاسم آقا که زن آقا عبدالله مرحوم و نا مادری زن اقبال السلطنه است، مرحوم شده، چرتی بزرگ رفته بود ختم او را جمع کرده آورده بودش در خانه. امین الدوله چند روز است نوبه میکند و ناخوش است، امشب هم خیال داریم بی چادر تعزیه بخوانیم، چون چادرها پائین افتاده تعمیر میکنند، امشب بی چادر تعزیه خوانده میشود. احوال ملیجک الحمدلله تعالی امروز بسیار خوب بود، معالجه جزئی کردند، تب نداشت.
عصری آمدیم تکیه، جز دو تیرک چادر سمت مغرب دیگر هیچ چادری باقی نمانده بود، مشغول تعمیر بودند. امین السلطان، مجدالدوله، حاجب الدوله و جمعیت زیادی توی تکیه بودند و اهتمام در اتمام چادر داشتند.
شب هم تعزیه بود، ولی بی چادر، همان دو تیرک باقی بود، باقی دیگر بی چادر، هوا هم ماهتاب، صاف و بسیار خوب بود، عالم و حالت دیگری تکیه داشت، خیلی با شکوه بود، جمعیت هم بی اندازه بود برحسب معمول آمدیم.
شب تعزیه وفات موسی بن جعفر بود، خیلی خوب تعزیه بود، گریه زیادی شد. آقا دائی، ملیجک، اکبری، جلال الملک، باشیها وغیره بودند، پنج ساعت از شب گذشته تعزیه تمام شد.
روز 4 شنبه هفتم محرم :
صبح زود از خواب برخاستیم، احوال ملیجک الحمدلله خوب بود و تب بکلی قطع شده [بود]. رفتیم حمام، بیرون آمده رخت پوشیده، سوار شدیم. یکسر راندیم برای دوشان تپه، ناهار را هم جلو برده بودند دوشان تپه، غلام هم هیچ در رکاب نبود. در مراجعت از عقب رسیدند، آقا دائی، بشیرالملک، آقا مردک، امیر خور، پسر ادیب، معیردروغی در رکاب بودند.
از قراولخانه که قدری دور شدیم، یک دسته باقرقره48
باقرقره : باقرقرا: تيرة باقرقرهیيان، پرندگاني شبيه كبوتر هستند كه عموماً به رنگ شني يا خاكي رنگ ديده ميشوند، غيرآبزياند و در حالت استراحت به دشواري آنان را ميتوان ديد... ر. ك: جمشيد منصوري، راهنماي صحرايي پرندگان ايران، تهران، نشر ذهن آويز، 1379، ص 194.
سیل گردان : راهی که برای سیل سازند تا به آبادی و عمران و جاده زیان نیارد. سد. بند. (یادداشت بخط مولف ) از لغت نامه دهخدا
خلاصه آمدیم، سردر شیرخانه ناهار خورده، بعد از ناهار بلافاصله پیاده از توی باغ آمدیم، سوارکالسکه شده، یکسر آمدیم وارد عمارت شدیم، پنج ساعت به غروب مانده وارد اندرون شدیم، هنوز عَلَم را نبرده بودند، معلوم شد که بواسطه پاره شدن چادر و زدن امروز فراشها کار داشتند، از این جهت دیر کرده اند. انیس الدوله عَلَم را حاضر کرده بود. خواجه ها، معتمدالحرم، حاجی سرور، تمام حاضر بودند که عَلَم را ببرند، در این بین که توی حیاط گردش میکردیم، حاجب لدوله و فراشها آمدند توی حیاط کنار حوض ایستاده شربت خورده عَلَم را حرکت دادند، به خواجهها و اغلب مردم بر حسب رسم معمول خلعت داده شد، پوشیده بودند. ملیجک هم توی حیاط ماشاء الله با فراشها بازی میکرد. در بُردن عَلَم تعجیل کردیم و خودمان آمدیم تکیه، سروی باجی کنیز قدیمی موافق معمول همه ساله آمده بود اندرون عَلَم را بسته بود.
جمعیت تکیه امروز بی اندازه است، جمیع آقاخوندهائی که باید پول بگیرند روی تخت نشسته بودند، قریب دوازده هزار تومان هم پول تازه ای که توی کیسه کرده بودند، امین الملک، مجدالدوله، آقاهدایت و اجزای این کار بردند روی تخت که به حضرات بدهند، [به]همه نوع اشخاص پول دادند، حتی شیخ اسدالله اعمی که او هم حصه دارد با جانی جانی نوه اش روی تخت نشسته بود.
عَلَم را فراشها آوردند توی تکیه. امسال انیس الدوله برای عَلَم اسبابهای نو مروارید دوز تمام کرده، خیلی عَلَم با شکوه مقبولی شده است. ملیجک هم امروز آمده بود تکیه، پیش مجدالدوله، امین الملک، محمدخان کوره، کریم خان کِه، نصرالله خان سرتیپ وزیرانیس الدوله با ولی خان سفیه هستند.
طاقنمای مشیرالدوله وزیر خارجه، خالدبیک سفیر کبیر عثمانی آمده، ملکم خان، ایلخانی، جمعیتی هستند.
دیشب برای چراغهای برق اختراع خوبی کرده بودند، روی هر چراغی، یک چیزی گذارده بودند، چشم ما را هیچ نَزَد.
طاقنماهای اندرون را گردش کردیم، طاقنمای انیس الدوله از این عمههای پیر و پتال، مثل مادر حسین خان، عمه صاحب خانم، کشکول، زنهای پیر زیادی بودند، معرکه بود.
طاقنمای فخرالدوله رفتیم، قدری آنجا نشسته تماشا کردیم، طاقنمای امین اقدس هم رفتم، ملیجک هم گاهی آنجا میآمد و بازی میکرد، خوب بود.
تعزیه امروز هم شبیه حضرت علی اکبر است، غلام بچۀ فخرالدوله، میرزا محمد هم علی اکبر شده است، نقاش باشی،50
نقاش باشی : در آن تاریخ لقبِ کمال الملک بود.
تابلوی معروف تکیه دولت
تعزیه که به هم خورد، آمدیم پائین، یکسر رفتیم منزل والدۀ نایب السلطنه دیدن، چون به جهت پسر برادرش عزادار بود، جمعیت زن زیادی آنجا بودند، همه پیر و پتال، عالیه سلطان خانم دختر فتحعلی شاه هم آنجا بود، تا چشم من به او افتاد، او هم بی اختیار بنا کرد به گریه کردن، معلوم شد دختری داشته است در سمنان شوهر داشته مرده است، به این جهت گریه میکرد. خلاصه قدری آنجا نشسته، آمدیم اندرون. بعد آمدم بیرون، قدری انار و ذرت خورده، دوباره رفتم اندرون.
شب را بعد از شام آمدیم تکیه، جمعیت شب خیلی بیشتراز روز بود، معرکه بود، تعزیۀ امیر تیمور است، میرزا غلام حسین، امیر تیمور شده، اول تعزیه تصنیف هو با با را بطور نوحه خواندند، خیلی بدم آمد، گفتیم موقوف کردند، تعزیه خواندند، مردم از تصنیف هو با با، خیلی خندیدند، وقتی هم که امیر تیمور وارد تکیه شد، باز بچه خوانها، برخاسته، تتمۀ تصنیف هو با با را خواندند، بااین همه جمعیت، این دفعۀ دوم که خواندند بیشتر بد شد و اسباب خجالت. تعزیه تمام شد. ابراهیم خان، مهدی خان، ملیجک وغیره وغیره بودند.
امشب زیاد خواب داشتم، طوری که کم مانده بود زمین بخورم. تعزیه که تمام شد، یکسر رفتیم اندرون، خوابیدیم.
دخترهای تَرکِ دنیا هم آمده بودند طاقنمای ظهیرالدوله، برای تماشای تعزیه.
روز پنجشنبه هشتم محرم :
امروز صبح از خواب برخاستیم، رفتیم اطاق امین اقدس، ملیجک صبح زود رفته بود دیوانخانه، توی کشتی بازی میکند، رخت پوشیده، حاجی حیدرآمد، ریش اصلاح کرد، طول کشید، آمدیم بیرون، یک راست رفتیم به اطاق عاج، ناهار خوردیم، صنیع الدوله، حکیم طولوزان بودند، روزنامه خواندند. بعد از ناهار رخت پوشیده، از درِ باغ میدان بیرون آمده، رفتیم برحسب معمول سید نصرالدین ت52
امامزاده سيد نصرالدين از نخستین امامزادههای تهران است که پیشینه آن مربوط به قبل از انتخاب این شهر به پایتختی است. مطابق آثار باقیمانده دراین بنا، ساختمان امامزاده سيد نصرالدين مربوط به سده دهم قمری است... ساختمان اين امامزاده به دليل قدمت تاريخي در زمره آثار ثبتي سازمان ميراث فرهنگيبه شمار میرود و تاكنون چند بار بازسازي شده است. بر اثر احداث خيابان خيام صحن وسيع و کاشي کاري اين بقعه و درخت کهن سالي که در جلوي آن قرار داشت از ميان رفت و اينک تنها قسمت کوچکي از صحن در جلو ايوان و بقعه باقي مانده است. ر. ک. داریوش شهبازی، ا مامزاده سيد نصرالدين.
http://www. darioush-shahbazi. com/index. php?option=com_content&task=view&id=303&Itemid=12
http://www. darioush-shahbazi. com/index. php?option=com_content&task=view&id=303&Itemid=12
ابتدابا نایب السلطنه، امین السلطان، قوام الدوله، آصف الدوله، مشیرالسلطنه، چند فقره تلگراف، از بابت ممیزی گیلان و غیره بود، بقدر نیم ساعت خواندیم، و بعضی احکامات کردیم، رفتند.
بعد تعزیه آمد، تعزیۀ وفات امام رضا و حضرت معصومه بود، خیلی تعزیۀ خنکی بود، تعزیه تمام شد.
آمدیم توی تکیه، زنها را بیرون کرده بودند، بعضی هم باز ایستاده بودند، هی حمله میآوردند، گدائی میکردند، عرض داشتند، از دست نان شکایت میکردند، که گران است و یک مَن یک قِران [است]، توی تکیه هم حاجی معتمدالدوله، مُلک آرا، از بابت مناصب اعیان و اشراف جمعیت زیادی ایستاده بودند، یواش یواش تا دمِ بازار صحبت کنان آمدیم، آنجا سوار کالسکه شده، آهسته، آهسته، از توی بازار آمده، از درِ باغ میدان وارد شده، آمدیم تکیه، یک دور همۀ حرم خانه را گردش کردیم، هوا امروز صاف و آرام [است]، بسیار خوب هوائی است، جمعیت تکیه معرکه است، جا دیگر نیست، تعزیۀ شهادت قاسم است.
ایوب خان امروز آمده، طاقنمای کشیکچی باشی نشسته است، پیش مجدالدوله، شجاع الملک، جهاندار میرزا، کریم خان کِه، سرایدار باشی، آغاباشی، نصرالله خان تلگرافچی هستند. حکیم حافظ الصحه که شیراز رفته بود، دویم محرم مثل ابن سعد وارد شده است. جلو تعزیۀ قاسم، تعزیۀ سلیمان است، فیل راهم گویا میآورند تکیه. حاجی علی را بلقیس کرده بودند، رخت جواهر به او پوشانده بودند، بزک کرده بودند، خیلی خوشگل و مقبول شده بود. وقتیکه سلیمان دیو را فرستاد بلقیس را بیاورند، بلقیس را نشاندند توی تخت فیل بزرگ، فیل در کمال آرامی و خوبی دو دور تکیه را گشت، خیلی تماشا داد. کنیزهای بلقیس هم خوب بودند، یک کنیز سیاه هم بلقیس داشت.
طاقنمای انیس الدوله، زن کُنت بود، دختر کنت لیلی بود، مادام پیلو هم بود.
زین دار باشی را از اول محرم تا حال ندیدیم دربخانه بیاید، گویا ناخوش است، ساعدالدوله هم ناخوش است، درد پا و دست دارد.
امشب تعزیه دیر سلیمان53
- دیر سلیمان : دیر سلیمان. [دَرِ س ُ ل َ] (اِخ ) این دیر بر سر مرز و نزدیک دلوک ومشرف بر مرج العین قرار دارد. (از معجم البلدان ). | لغت نامه دهخدا.، همچنین ر. ک. هاشم فیض، " جنگ دیر سلیمان راهب لهرانیها در عهد قاجاریه 1295 قمری "، فصلنامه هنر، بهار 1377، شماره 35 )صفحه 33 تا 48(
بالوا وزیر مختار فرانسه با چند نفر زن منزل ظهیرالدوله، پشت زنبوری نشسته اند، مشیرالدوله ناخوش است، تب کرده، امشب نیامده است، از عمله خلوت حکیم الممالک و چند نفری بودند، ساعت پنج تعزیه تمام شد. بعد از اتمام تعزیه تکیه را خلوت کردند، مردم را بیرون نمودند، رفتیم پائین، امین السلطان از روضه خودش آمده حاضر بود. نایب السلطنه، آجودانباشی، صاحب اختیار، مُلک آرا، رکن الدوله، و غیره و غیره بودند. گردش کرده، قهوه خورده، در هر طاقنما تعریف زیادی کردیم، صاحب طاقنماها بودند، در حقیقت چراغان تکیه از پائین تماشا دارد. بنای عالی، چراغان مجلل، خیلی باشکوه بود.
الهوردی خان طاقنمای خودش نبود، یعنی هیچ نیامده است، قبل از عاشورا و محرم یک روز میدان مشق رفتیم، الهوردی خان را دیدیم که احوالش خوب بود و سوار بود و از جلو ما رفت، امّا بعد گویا، دوباره حالش به هم خورده، به این جهت هیچ تکیه نیامده است.
شجاع السلطنه را دیدیم رنگش پریده، پرسیدم چه است، عرض کرد چند روزی نوبه کرده ناخوش بودم، امشب تکیه آمده ام.
خلاصه گردش مفصلی کردیم، ساعت شش و نیم بلکه هفت فراغت حاصل کرده، آمدیم اندرون و خوابیدیم. بقدر دویست هزار تومان بلکه متجاوز اسباب چراغ و بلور توی تکیه است.
روز جمعه نهم محرم :
چون دیشب دیر خوابیدیم امروز چهار ساعت از دسته رفته از خواب برخاستیم. دیروز هم آثار زکامِ مختصری در ما بود، امروز شدت دارد، رفتیم اطاق امین اقدس، رخت پوشیده، آمدیم بیرون، یکسر رفتم اطاق عاج، ناهار خوردیم، بعد از ناهار میرزا ملکم خان آمد، بقدر نیم ساعت با او حرف زدیم رفت.
ما آمدیم تکیه، ملیجک چادری اندرون زده است و اسبابی از قبیل قند وچای و همه چیز خریده است، خیال دارد تعزیه بخواند. امروز تکیه خلعت میدادند، جُبّه شمسه هم به خود مجدالدوله داده بودند، امّا شمسههای او را خیلی پائین روی شکمش دوخته بودند، هیچ معلوم نبود شمسه دارد.
اوّل که آمدیم تکیه امین حضور و حکیم الممالک نشستند، بعضی کتابچهها امین حضور تمام کرده بود خواندند و صحّه گذاردیم، بعد مخبرالدوله آمد، یک کاری با او داشتیم، گفتیم، رفت. یک دور هم توی تکیه، دور اندرون گشتیم.
جمعیتی که توی حرم خانه در تکیه نشسته اند، روزها وقتی که تعزیه تمام میشود، من میروم دم نارنجستان مینشینم و آنهارا سان میبینم، روی هم رفته از مهمان و خودشان دوهزار نفر میشوند.
امروز آثار باد هیچ نبود، امّا تکیه که آمدیم صدای تِق تِق باد و به هم خوردن سیم و چادر میآمد، وقتی که با امین حضور کتابچهها را میخواندیم، تکیه هم جمعیت چندانی نبود، دیدم هی متصل آدم است، از فراش و نایب و صاحب منصب، بچه و بزرگ که از توی تکیه طرف بیرون میروند، خود مجدالدوله هم رفت، تعجب کردیم چه خبر شده است، امین حضرت را فرستادیم رفت پائین خبر بیاورد، معلوم شد سید موسی پسر دایۀ بدرالسلطنه زنی را آورده بوده است که پای طاقنمای امیراخور بنشاند، ایاغچی باشی54
- ایاغچی باشی : …. خادم ديگر که «اياغچي» گويند و او حافظ و مواظب ظروف و متعلقات به آن است و.... ( ر. ک. محمد جواد مشکور، وقفنامهي مظفريه مسجد کبود تبريز http://www. rasekhoon. net/article/print-14389
امروز تعزیه بازار شام است، پیش مجدالدوله محمدخان کوره، کریم خان کِه، آقا مسی، سرایدارباشی، شاهزاده تلگرافچی، معتمدالحرم، حاجی غلامعلی [بودند]، حکیم الممالک را هم فرمودیم برود آنجا بنشیند.
شب هوا صاف و مهتاب خوبی بود، بسیار ملایم، خیلی باصفا بود، انیس الدوله هم شب منزل خودش روضه خوانی داشت، ملیجک هم یک روضه خوان برده بود تکیۀ خودش روضه میخواند، کنیزهای اندرون بچه و بزرگ دسته شده بودند نوحه میخواندند، خیلی تماشا داشت. چون خسته بودم، زود شام خورده خوابیدم.
روز شنبه دهم محرم روز عاشوراست :
روز قتل است و تکالیف مردم و همه معلوم است، دکانها را بسته اند و بی خود توی کوچه و بازار راه میروند. هوا هم بسیار ملایم و صاف و بی باد، هوای خوبی است.
صبح از خواب برخاسته رفتیم منزل امین اقدس، رخت پوشیدیم، شکوه السلطنه دعای عاشورارا آورد، خواندیم. ملیجک توی تکیه اش بودهیچ بیرون نمیآید، متصل با غلام بچهها شمشیر میکشدو جنگ میکند، کنیزها باز دسته شده اندو بزرگ وکوچک نوحه میخوانند. انیس الدوله در تالار تنبی روضه دارد. آمدیم بیرون، میرزا محمد خان دو روز است پیدا نیست، معلوم نیست کجا رفته است.
رفتیم اطاق عاج، صنیع الدوله نبود، حکیم طولوزان بود، قدری با او صحبت شد، ناهار خوردیم، امین خلوت سرِ ناهار کتاب تاریخ میخواند. بعد از ناهار قدری توی اطاق گردش کردیم، زکام من به همان حالت باقی است.
دوباره رفتم اندرون، ملیجک باز توی تکیه اش بود، عملِ آنجا را تکمیل میکرد، تجیر میکشید، جا درست میکرد، مشغول ترتیب تکیه بود، کنیزها باز نوحه میخواندند، قدری توی اندرون گردش کرده آمدیم بیرون.
ساعت پنج و نیم به غروب مانده آمدیم تکیه، تعزیۀ امروز هم معلوم است، شهادت امام است. روضه خوانها سادات و غیر سادات، آقا سید ابو طالب اینها میآیند توی تکیه و شوری میاندازند. سیدهاآمدند، شوری انداختند، گریۀ خوبی شد. آقاسید باقر پسر آقا سید حسن نعرهها میزد که روده اش پاره میشد، بعد آقا سید ابو طالب آمد، ولی صدای آقا بطوری گرفته بود که هیچ صدائی بیرون نمیآمد، با وجود این مردم را گریه انداخت. بعد از اینها ناظم منبر آمد روی تخت، با کمال خنکی قصیده ای که خودش ساخته بود، بنا کرد به خواندن، ولی چقدر خنک، طوری که همه یخ کردیم، هرچه هم به او میگفتند که نخوان، با دستش جلو مداح را میگرفت و میخواند. خلاصه خیلی مجلس را خنک کرد.
مشیرالدوله آمده بود تکیه، فرستادم آمد بالا، بااو کار داشتم، خیلی لاغر شده میگفت نوبۀ سختی کرده ام، عجب تر این بود که میگفت تاکنون هیچ نوبه نکرده بودم و نمیدانستم نوبه چه است.
محمد حسین خان رئیس اصطبل توپخانه روضه دارد، نقل میکرد که امروز آقا سید محمد شیرازی وقتی که شور میانداخت، به مردم میگفت کلاههای خود را بردارید، بعد از منبر آمدپائین، مجتهدی را که پای منبر نشسته بود، عمامه او رااز سرش برداشته بود و بنا کرده بود توی سرِ مجتهد زدن که تو صاحب عزائی، تو باید گریه کنی، اولاد روحانی تو هستی. برای مجتهد خفت شده است.
یک دور اندرون رفتیم گردش کردیم، امین اقدس امروز رفته است تکیۀ نایب السلطنه، امروز اینجا نبود.
اشخاصی که پیش مجدالدوله نشسته اند:جهاندار میرزا، کریم خان کِه، سرایدارباشی، سید اسماعیل خواجه، میرزا عباس خان پسر مهندس باشی.
دیشب 41 منبر55
41 منبر : در شب هاي عاشورا جمعي ديده مي شدند كه حتّي بعضي پابرهنه، كيسه يا جعبه اي پُر از شمع، زير بغل گرفته، به تكيهها و مجالسي كه روز در آنها روضه خواني مي شد، مي رفتند كه نذر خود را راجع به روشن كردن چهل و يك شمع، در چهل و يك منبر ادا كنند... «چهل و يك منبر» روها از همه طبقه بودند. حتّي بعضي از اعيان [هم بودند] كه با فانوس و نوكر و پيشخدمت و فرّاش [به] چهل و يك منبر مي رفتند... جعبه شمع آنها، زير بغل فراش بود و آقا كه پاي منبر مي رسيد، شمعش را روشن مي كرد و با تمام اخلاص، منبر را مي بوسيد. ر. ک. شرح زندگاني من يا تاريخ اجتماعي و اداري در دوران قاجاريه، انتشارات زوّار 1371، ج 3، ص 302 - 301
امروز صبح انیس الدوله حلوا پخته بود، رفتم برهم زدم، قدری هم خوردم.
- متن این خاطرات را ناصرالدین شاه تقریر کرده و شخص دیگری، احتمالاً غلامحسین امین خلوت تحریر نموده.
- اصل: برخواستیم، درسرتاسر این متن به همین صورت است، که به یک بار توضیح بسنده میگردد.
- انیس الدوله یا فاطمه سلطان امامه ای سوگلی ناصرالدین شاه و به عبارتی ملکه ایران درآن زمان.
- اصل:طاالار، درسرتاسر این متن به همین صورت است، که به یک بار توضیح بسنده میگردد.
- - امین اقدس یا زبیده گروسی سوگلی ناصرالدین شاه و خزانه دار اندرون.
- امین السلطنه، محمد علیخان امین السلطنه.
- ملیجک : غلامعلی خان معروف به ملیجک و بعداً ملقب به عزیزالسلطان.
- دو کلمه خوانده نشد.
- اصل : نهار، درسرتاسر این متن به همین صورت است، که به یک بار توضیح بسنده میگردد.
- اصل : آج، درسرتاسر این متن به همین صورت است، که به یک بار توضیح بسنده میگردد.
- مشیرالدوله : یحیی خان مشیرالدوله برادر میرزاحسین سپهسالار، شوهر چهارم عزت الدوله خواهر ناصرالدین شاه، و به تناوب وزیرعدلیه، تجارت و وزیر خارجه در زمان ناصرالدین شاه بود.
- نایب السلطنه : کامران میرزا ملقب به نایب السلطنه و امیر کبیر پسر ناصرالدین شاه از منیرالسطنه.
- قوام الدوله : میرزا عباس تفرشی. عضو داراشورای دولتی وحدود ده سال وزیرخارجه بود. ر. ک رابینو، یاسنت لویی؛ دیپلماتها و کنسولهای ایران و انگلیس و نخستوزیران و وزاری امور خارجه ایران و انگلیس، سفرا و فرستادگان ایران در سایر کشورهای جهان از آغاز سال ۱۹۴۵ میلادی/ ترجمه غلامحسین میرزا صالح ص 215
- آصف الدوله :میرزا عبدالوهاب خان.
- این کلمه با احتمال خوانده شد.
- اصل: برخواسته، درسرتاسر این متن به همین صورت است، که به یک بار توضیح بسنده میگردد.
- اصل: حرم خانه را هم.
- تکیۀ چهل تن : "تكيه چهل تن" واقع در بازار بزرگ تهران كه هنوز هم با تمام اثاثيه پابرجاست. ر. ک. ایرج زهری، "تغییروتحول «تکیه»هاو «حسینیه»های تهران و حومه " پايگاه رسمی انشارات سوره مهر، برگرفته از : http://www. iricap. com/magentry. asp?id=3877
- امین الدوله، حاج میرزا علی خان. در دوره ناصری دارای سمتهای متعددی بود، ازجمله درسال 1304 قمری به ریاست دارالشورا منصوب ودرزمان مظفرالدین شاه در سالهای 1314 و1315 وزیراعظم و وصدر اعظم بود. ر. ک. مهدی بامداد، شرح حال رجال ایران قرون ۱۲ و ۱۳و: تهران: زوار، ۱۳۷۱، ج2 صص354-366.
- امین حضور، آقا علی آشتیانی از رجال دربارناصری.
- حسام الملک همدانی :حسین خان قراگزلو
- مجدالدوله : مهدی قلی خان مجدالدوله دراین زمان دامادشاه وسمتش خوانسالار بود. وی، شوهر تومان آغا فخرالدوله دختر شاعر و ادیب ناصرالدین شاه بود که در جوانی به مرض سل درگذشت. برای آگاهی از شرح حال فخرالدوله ر. ک. فاطمه قاضیها، ـ فخرالدوله دختر شاعر و اديب ناصرالدين شاه, گنجينه اسناد, پائيز و زمستان 1381. شماره 47 و 48. صص 18-33.
- معیّر : دوستمحمدخان معیرالممالک
- جند عبارت حذف شد.
- جند عبارت حذف شد.
- شاید منظور" نیمساعت" باشد
- طولوزان : طبیب فرانسوی مخصوص ناصرالدین شاه.
- چرگر: دهی جزء دهستان ابهررود بخش ابهر شهرستان زنجان. ر. ک: فرهنگ جغرافیايی آباد یهای کشور جمهوری اسلامی ایران. تهران: انتشارات سازمان جغرافیايی نیروهای مسلح، 1370، ج 2.
- مجدالملک : میرزا تقی خان مجد الملک، عضو مجلس دار الشورای دولتی
- حکیم الممالک :میرزا علینقی مُلقب به حکیم الممالک.
- مقصود از صدراعظم مرحوم، میرزاآقا خان نوری است.
- مستوفی الممالک : میرزا حسن مستوفی الممالک پسرمیرزا یوسف مستوفی الممالک.
- معتمدالدوله، فرهادمیرزا معتمدالدوله عموی ناصرالدین شاه.
- ملک آرا، عباس میرزا مُلک آرا برادر ناتنیِ ناصرالدین شاه.
- امین حضرت، آقا علی. برادر ناتنی میرزا علی اصغر امین السلطان ر. ک. اعتمادالسلطنه، محمدحسن بن علی، المآثر و الآثار [چاپ سنگی] طهران ۱۳۰۷ ق. ص 24 و 34.
- آغامحمدخان، خواجه ای کوتوله بوده که همیشه پشت سرِ شاه حرکت میکرد. ر. ک مهدی بامداد، همان ج1، ص33.
- حجةالوداع : [حَ جْ جَ تُلْ وَ] (اِخ ) آخرین حج پیغمبر اسلام که در سنهٔ دهم ازهجرت انجام داده است ( لغت نامه دهخدا
- اکبری : اکبر خان نایب ناظر بوده که ناصرالدین شاه او را اکبری صدامیکردهاست.
- جلال الملک، حاج جعفر قلیخان جلال الملک، برادر مهدی قلی خان مجدالدوله.
- آصف الدوله : میرزاعبدالوهاب آصف الدوله شیرازی( نصیرالدوله) از رجال ادیب دربار ناصری بود. برای آگاهی از شرح حال او. ر. ک. حسین سعادت نوری، آصف الدوله ها، همچنین ر. ک. میرزا عبد الوهاب خان آصف الدوله، مجله یغما، اسفند 1341 - شماره 176، صص560-562
- والیه : دختر ناصرالدین شاه
- کحال باشی: چشم پزشگ دربار
- قناره : چنگک. گوشت آویز. (زمخشری ) چوبی یا آهنی دراز که قصابان در دیوار مضبوط کنند مثل چوب سردر و میخهای بسیار در آن زنند و مذبوح را بعد تسلیخ به آن میخها آویزند و قطعه قطعه کرده فروشند. (آنندراج
- - قمرالسلطنه :، ماهتابان خانم ملقب به قمرالسلطنه، از زنان خیر، فاضل و شاعربود. وى دختر چهل و ششم فتحعلى شاه بود، که به ازدواج میرزا حسین خان سپهسالار (1298 -1241 ق) درآمد. قمرالسلطنه زبان فرانسه و تركى را به خوبى فراگرفت ودر شعر و ادب مهارت یافت. دوبار نیز به حج رفت و موقوفات زیادى برجاى گذاشت. ر. ک. محمد حسن رجبی، مشاهیر زنان ایرانی و پارسی گوی.
- بگمز پزشکي ارمني بود از ارامنه اسلامبول ٬که ناصرالدين شاه لقب اعمادالاطبا به او داد و جزو اطباي دربارش کرد. (چشم پزشک)
- درةالصدف: مقصود قيام درة الصدف، به همراهي هفتاد زن دیگر است، درة الصدف، دختر عبدالله بن انصاري از زنان دلير شيعه است. هنگامي که خبر ورود سر مبارک ابي عبدالله الحسين به حلب رسيد، عبدالله بن انصاري - پدر درة الصدف و از شيوخ شيعه- از شهادت امام گريست، در حالي که...... ر. ک. رمضان قلي زاده، تداوم نهضت حسيني و نقش مقاومت زنان(7) http://www. rasekhoon. net/article/show-91565. aspx
- شاهزاده میرزا عبدالله متخلص به دارا پسر يازدهم فتحعلى شاه قاجار
- باقرقره : باقرقرا: تيرة باقرقرهیيان، پرندگاني شبيه كبوتر هستند كه عموماً به رنگ شني يا خاكي رنگ ديده ميشوند، غيرآبزياند و در حالت استراحت به دشواري آنان را ميتوان ديد... ر. ك: جمشيد منصوري، راهنماي صحرايي پرندگان ايران، تهران، نشر ذهن آويز، 1379، ص 194.
- سیل گردان : راهی که برای سیل سازند تا به آبادی و عمران و جاده زیان نیارد. سد. بند. (یادداشت بخط مولف ) از لغت نامه دهخدا
- نقاش باشی : در آن تاریخ لقبِ کمال الملک بود.
- تابلوی معروف تکیه دولت
- امامزاده سيد نصرالدين از نخستین امامزادههای تهران است که پیشینه آن مربوط به قبل از انتخاب این شهر به پایتختی است. مطابق آثار باقیمانده دراین بنا، ساختمان امامزاده سيد نصرالدين مربوط به سده دهم قمری است... ساختمان اين امامزاده به دليل قدمت تاريخي در زمره آثار ثبتي سازمان ميراث فرهنگيبه شمار میرود و تاكنون چند بار بازسازي شده است. بر اثر احداث خيابان خيام صحن وسيع و کاشي کاري اين بقعه و درخت کهن سالي که در جلوي آن قرار داشت از ميان رفت و اينک تنها قسمت کوچکي از صحن در جلو ايوان و بقعه باقي مانده است. ر. ک. داریوش شهبازی، ا مامزاده سيد نصرالدين.
http://www. darioush-shahbazi. com/index. php?option=com_content&task=view&id=303&Itemid=12
- - دیر سلیمان : دیر سلیمان. [دَرِ س ُ ل َ] (اِخ ) این دیر بر سر مرز و نزدیک دلوک ومشرف بر مرج العین قرار دارد. (از معجم البلدان ). | لغت نامه دهخدا.، همچنین ر. ک. هاشم فیض، " جنگ دیر سلیمان راهب لهرانیها در عهد قاجاریه 1295 قمری "، فصلنامه هنر، بهار 1377، شماره 35 )صفحه 33 تا 48(
- - ایاغچی باشی : …. خادم ديگر که «اياغچي» گويند و او حافظ و مواظب ظروف و متعلقات به آن است و.... ( ر. ک. محمد جواد مشکور، وقفنامهي مظفريه مسجد کبود تبريز http://www. rasekhoon. net/article/print-14389
- 41 منبر : در شب هاي عاشورا جمعي ديده مي شدند كه حتّي بعضي پابرهنه، كيسه يا جعبه اي پُر از شمع، زير بغل گرفته، به تكيهها و مجالسي كه روز در آنها روضه خواني مي شد، مي رفتند كه نذر خود را راجع به روشن كردن چهل و يك شمع، در چهل و يك منبر ادا كنند... «چهل و يك منبر» روها از همه طبقه بودند. حتّي بعضي از اعيان [هم بودند] كه با فانوس و نوكر و پيشخدمت و فرّاش [به] چهل و يك منبر مي رفتند... جعبه شمع آنها، زير بغل فراش بود و آقا كه پاي منبر مي رسيد، شمعش را روشن مي كرد و با تمام اخلاص، منبر را مي بوسيد. ر. ک. شرح زندگاني من يا تاريخ اجتماعي و اداري در دوران قاجاريه، انتشارات زوّار 1371، ج 3، ص 302 - 301
سازمان اسناد و کتابخانه ملی ایران ، آرشیو اسناد ، اسناد بیوتات.
سه شنبه ۲۸ مهر ۱۳۹۴ ساعت ۱۱:۲۷
نمایش ایمیل به مخاطبین
نمایش نظر در سایت
۲) از انتشار نظراتی که فاقد محتوا بوده و صرفا انعکاس واکنشهای احساسی باشد جلوگیری خواهد شد .
۳) لطفا جهت بوجود نیامدن مسائل حقوقی از نوشتن نام مسئولین و شخصیت ها تحت هر شرایطی خودداری نمائید .
۴) لطفا از نوشتن نظرات خود به صورت حروف لاتین (فینگلیش) خودداری نمایید .
درست می فرمائید