مراسم سوگواری سیدالشهدا (ع) برای اولین بار در یازدهمین روز محرم سال 61 هجری توسط اهل بیت برگزار گردید. بار دوم در کوفه، بطوری که هنگام ورود به این شهر، امام زین العابدین (ع) و حضرت زینب و ام کلثوم (س) برای مردمی که به تماشا آمده بودند، سخنرانی کردند. در پی این سخنرانیها مردم کوفه متأثر شدند و به زاری نشستند،1
سید بن طاووس در این باره مینویسد: "زنها گیسو پریشان کردند و خاک بر سر پاشیدند و چهرههای خویش را خراشیدند و سیلی به صورت زدند و فریاد «واویلا» و «واثبوراه!» بلند نمودند. مردها گریستند و موهای محاسن خود را کندند. هیچ موقعی دیده نشده بود که مردم بیش از آن روز، گریه کرده باشند"2
سید بن طاووس، اللهوف علی قتلی الطفوف، ترجمه عبدالرحیم عقیقی بخشایشی، قم، دفتر نشر نوید اسلام، مهر 1378ش، ص 179، 186 و 187.
مرتبه سوم با مجوز یزید، اهل بیت به مدت سه روز به طور رسمی در شام عزاداری کردند3
محب نجفی، همان.
. و بدین گونه بود که مراسم سوگواری عاشورا به رغم محدودیتهایی که از جانب اهل سنت ایجاد میشد، تا پایان حکومت آل بویه 447)ق) و بعد از آن در عهد سلجوقیان به حیات خود ادامه داد، زیرا این مراسم جزء فرهنگ و اعتقادات مسلّم شیعیان شده بود. علاوه بر این، مذهب شیعه در ایران و عراق توسعه یافته بود و شیعیان جمعیت قابل توجهی از مردم ایران به شمار میآمدند که هر حکومتی نمیتوانست نسبت به اعتقادات و آداب و رسوم مذهبی آنها بی تفاوت باشد. مدارکی دال بر ممانعت سلجوقیان از برگزاری مراسم عاشورا در دست نیست و حتی بالعکس از شواهد و قرائن برمیآید که سلاطین سلجوقی از دوستداران ائمه شیعه بودند و حتی ملکشاه در سال 479ق به زیارت کاظمین، نجف و کربلا رفت. 4
اصغر فروغی، نگاهى به پیشینه عزادارى در اسلام (قبل از صفویه) برگرفته از http://noorportal.net/90/106/45650.aspx ، منبع : مجله مشکوۀ، شماره 84 و 85
با تأسیس حکومت صفویان و رسمیت یافتن مذهب شیعه، فرصت زیادی برای فراگیر شدن مجالس عزاداری فراهم گردید. در این دوره به دلیل نگاه خاص حاکمان، برخی مراسم خرافی وارد عزاداری ایرانیان شد. که گَهگاه مورد تذکر علمای دین قرار میگرفت. به هر حال، روی كار آمدن دولت صفویه و درآوردن مملكت به صورت كشوری شیعه و مقتدر، تأثیری فراوان بر آیین سوگواری محرم گذارد، به گونهای كه عزاداری با شکوه شیعیان در محرم هر سال، به نشر و اشاعه مذهب تشیع در فلات قاره ایران، مساعدت فراوانی كرد. در این زمان كتاب «روضۀالشهدا» به رشتۀ تحریر درآمد و انگیزهای شد برای پیدایش مراسم محرم كه در پی آن، سبك تازهای از فعالیت به نام روضهخوانی با قرائت «روضۀ الشهداء» به وجود آمد. 5
تعزیه هنر بومی پیشرو ایران، پتر چلكووسكی، ترجمه: داود خاتمی، تهران: شركت انتشارات علمی و فرهنگی، چاپ اول، سال 1367شمسی ص165
این کتاب «روضۀ الشهداء» که در سال 908 هجری توسط واعظ کاشانی تألیف شده، در ذکر مصائب شهدای کربلا است و با هدف برگزاری مجالس عزاداری و با نگاه خاص عاطفی نوشته شد. بعدها واعظان این کتاب را روی منابر میخواندند و مردم گریه میکردند. این کار به تدریج به روضهخوانی معروف شد.6
حامد نادری، اشکهایی در پهنۀ تاریخ، در تاریخ 90/9/10 در هفته نامه جیم چاپ شد برگرفته از http://regenerated.blogfa.com/post-140.aspx
"پیترو دلاواله" در سفرنامه خود در این باره میگوید:«روضهخوانی را ملاها انجام میدادند. آنها هنگام ظهر وارد میدان میشدند و روی کرسی کمارتفاعی مینشستند و نوحه حسین (ع) را میخواندند. از محاسن و مناقب حسین میگفتند؛ از فضایل و شهادتش سخن میراندند و در موقع صحبت حرکات مناسب به بدن و سر و دست خود میدادند و برای متأثر کردن مستعمان و در آوردن اشک آنها، از هیچ کوششی فروگذاری نمیکردند... این گونه روضهخوانیها هر روز در دهۀ محرم برگزار میشد و حتی در طول شب هم که همه جا چراغانی بود، مراسم روضهخوانی و نوحهخوانی برپا میشد و مستعمان با ناله و گریه و شیون، نوحهخوانان را همراهی میکردند: زنان با کوبیدن مشت بر سینه، تأثر عمیق خود را ابراز میداشتند و به عنوان درد و اندوه بی پایان خود آخرین کلمات شعر نوحه را تکرار میکردند، یاحسین ـ یا حسین.» 7
"فیگوئروا" سفیر اسپانیا نیز از انجام مراسم روضهخوانی در دوران صفویه در اصفهان یاد میکند. فیگوئروا که از قرار معلوم از نزدیک مجالس روضهخوانی را دیده است مینویسد: «روضهخوان از علمای شیعه است و مردم بسیاری برای شنیدن روضه در مسجد (اصفهان) تجمع میکردند. بزرگان اصفهان پیش از آغاز روضهخوانی، از روی جاهطلبی، نوکرهای خود را با چند قطعه قالی به مجلس میفرستادهاند تا برای آنها جا ذخیره کنند. ردیفهای اول مجلس به شخصیتهای برجسته اختصاص داشت. در اطراف مسجد نیز رواقهای باریکی بود که به شخصیتهای بسیار برجسته تعلق میگرفت.» 8
با توجه به منابع مورد بررسی چنین به نظر میرسد که در عصر صفویه بیشتر به برپائی مجالس روضهخوانی پرداخته میشده و تعزیه رواج چندانی نداشته است، چنانچه، براساس گزارش ویلیام فرانکلین انگلیسی که در عصر زندیه، مسافرتی به ایران کرده است، در شیراز و با تشویق کریم خان زند، مراسم تعزیۀ آب فرات و عروسی قاسم برگزار شده است. کریسکی و برتلس که آثاری در این باره دارند، از اجرای شبیهخوانی در دوره زندیه سخن گفتهاند. تا اینکه به هنگام فرمانروایی قاجارها خصوصاً در زمانِ فتح علی شاه و ناصرالدین شاه قاجار، تعزیه رونق فزاینده و گستردهای یافت و اجرای آن در سراسر ایران متداول گردید؛ اما دست اندرکاران آن غالباً وابسته به حکام و سلاطین و وابستگان دربار قاجار بودهاند، به گونهای که میتوان نفوذ فرهنگ شاهان را در بیشتر مجالس تعزیه این عصر، شاهد بود. همین که اشرافیت، فرهنگ رفاهطلبی و خوشگذرانی به تعزیه نفوذ کرد، نسخههای آن را دچار خدشه و تحریف ساخت، عدهای از شاعران و تعزیه نویسان برای خوش آمد سلاطین، صحنههایی را به مجالس تعزیه اضافه کردند، که ارتباطی به سوگواریهای محرم و فرهنگ عاشورا نداشت، محتوا و مضامین نسخهها سیر نزولی گرفت و با فرهنگ قرآن و عترت مغایرت یافت. 9
از طرف دیگر اعیان ورجال مملکت هم روضهخوانی را وسیله تجّمل و تظاهر قرار داده، روی دست یکدیگر بلند شدند، کم کم جنبههای معنوی و عزاداری این مجالس از بین رفت و روضهخوانی برای اعیان وسیله دید و بازدید و برای توده وسیلۀ سرگرمی شد. صاحب مجلسها هم برای اینکه جمعیت زیادتری به مجلس خود جلب کنند، اصلِ موضوع را به حاشیه رانده و بیشتر به تشریفات میپرداختند، حتی بعضی برای جلب عدّه بیشتر، شاهی سفید و پنجشاهی و دهشاهی هم به مردم میدادند، این روّیه تا آخر سلطنت مظفرالدین شاه روز به روز در ترقّی بود. 10
عبدالله مستوفی، شرح زندگانی من، یا تاریخ اجتماعی و اداری دوره قاجاریه ( تهران : انتشارات زوّار 1371 )، ص277
علی أیّ حال ناصرالدین شاه بیش از بقیه شاهان قاجار به موضوع عزاداری محرم و بخصوص دهۀ عاشورا ،پایبند بود و به هر ترتیب که شده بود حتّی در سفر نسبت به برپایی این مراسم اهتمام میورزید. و چون در استبداد رفتار پادشاه برای رجال سرمشق است، شاهزادهها و رجال هم به تقلید از شاه، تعزیه خوانی راه میانداختند، دراین رابطه خاطرات شخص ناصرالدین شاه زمانی که ماه محرم و مراسم مربوط به آن را در شهرستانک بر گزار کرده (روز چهار شنبه 4محرم 1308)گویای این نکته است " عصرها بعد از روضۀ ما، منزل امین السلطان روضهخوانی است، شبها منزل مجدالدوله میخوانند، صبحها منزل میرزا محمد خان میخوانند، بعد منزل اعتماد الحرم میخوانند" . 11
ر . ک . روزنامه خاطرات ناصرالدین شاه در سفر سوم فرنگستان, دکتر محمداسماعیل رضوانی،فاطمه قاضیها، سازمان اسناد ملی ایران, جلدسوم، 1373ص421
کم کم تکیههای سر محل که سابقاً تعزیه عامیانه خود را میخواندند، بیش و کم تجمل و شکوه را در این عزاداری وارد کردند، در اواخرسلطنت ناصرالدین شاه تعزیهخوانی، تجمل و تفریحش بیش از عزاداری شده و هرجاتعزیهای بر پا میشد، جمعیت زیادی بخصوص زنها درآن حاضر میشدند .بطوری که صاحب مجلس مجبور بود همینکه مجلس پر میشد در خانه را ببندد که از ازدحام، مجلس به هم نخورد.12
عبدالله مستوفی، همان ص 288
علی ایّ حال تهران در دوران قاجار نزدیک به ۵۰ تکیه مهم داشت که همه آنها در روزهای سوگواری سرتاسر با پارچههای سیاه و شعارهای مذهبی پوشانده میشد. مهمترین تکیه تهران که اینک اثری از آن باقی نمانده، تکیه دولت تهران است که رسمیترین تکیه تهران نیز بود. تکیه دولت در دوره محمد شاه قاجار ساخته شد و پس از آن به دستور ناصرالدین شاه، تکیه دیگری به همین نام در ضلع شرقی کاخ گلستان بنا شد.13
ناصر تکمیل همایون ،تکیه دولت؛ عرصهای برای حضور اجتماعی دربار، برگرفته از http://tarikhirani.i
تکیه دولت یا تکیۀ همایونی دولتی، و یا تکیۀ بزرگ شاهی بنایی بود که برای اجرای تعزیه و برگزاری مراسم سوگواری و روضهخوانی ایام عاشورا در تهران برپا شد و ساخت آن از 1285 تا حدود 1290 به طول انجامید. این تکیه را معیّر الممالک14
دوست علیخان معیرالممالک
به فرمان ناصرالدین شاه و با صرف سرمایهای بالغ بر سیصد هزار تومان بنا کرد. 15
یحیی ذکاء، تاریخچۀ ساختمانهای ارگ سلطنتی تهران و راهنمای کاخ گلستان، تهران سلسله آثار انجمن آثار ملی 1349 ش ؛ ص287 و293
آحاد مردم در تکیه دولت در مراسم سوگواری سید الشهدا علیه السلام
تکیه دولت در نزدیکی شمس العماره و راهی به درون کاخ سلطنتی گلستان داشته که شاه و خاندان سلطنتی از آن راه برای ورود به تکیه استفاده میکردند. پارهای از محققان اعتقاد دارند که تکیه دولت تقلیدی از «تماشاخانه آلبرت هال» در لندن بود که با معماری ایرانی تزئین شده بود. اینک تنها اثر باقی مانده از تکیه دولت، پردهای نقاشی از محمدخان غفاری، نقاشباشی دربار ناصری ملقب به کمالالملک است که فضایی بسیار گسترده برای انجام مراسم مذهبی را نشان میدهد. تکیه دولت اما به خاندان سلطنت تعلق داشت. از اول تا یازدهم ماه محرم به خرج شاه تکیه دائر بوده و غرفهها و طاقهای متعدد موجود در تکیه به اعیان و اشراف و وزرا و دیوانیان اهدا میشد. تمام اشراف و دیوانیان برای در اختیار داشتن چنین طاقی به شاه پیشکشهایی میدادند تا از شاه اجازه بگیرند و در تکیه پایگاهی برای خود داشته باشند. این اشراف و اعیان تلاش میکردند تا طاق و سرایشان را با شمشیر و سپر و قندیل و قالی تزئین کرده و نظر شاه را با آذینبندی به دست آورند. تمام اعضای دیوانی نیز در این یازده روز برگزاری مراسم، هر طور شده تلاش میکردند تا خودشان را به شاه نشان داده و در واقع تکیه دولت در کنار دیگر کارکردهای مذهبی خود محلی برای ملاقات و دیدارهای رسمی و محلی برای نمایش قدرت و توانایی بود.16
ناصر تکمیل همایون ،همان.
در این ارتباط ناصرالدین شاه در خاطرات روز هشتم محرم3 130 خود درج مینماید که شب نهم رامثل همه ساله بعد ازتعزیه رفتیم توی تکیه گردش کردیم، نایب السلطنه بود ایلخانی بود، صاحبان حجرات بودند. به رسم معمول پیشکش دادند. وقت رفتن و برگشتن سواره از توی شهر رفتیم17
یادداشتهای روزانه ناصرالدین شاه به کوشش پرویز بدیعی ،ـهران : سازمان اسناد ملی ایران،1378 صص235
. به همین ترتیب در خاطرات روز 28صفر 1307 هنگام شب که تعزیه و روضه در تکیه دولت تمام میشود مینویسد که، "صاحب طاقنماها پیشکش دادند، بعد امدیم بیرون، رفتم اندرون . ........"18
ر . ک . روزنامه خاطرات ناصرالدین شاه در سفر سوم فرنگستان, دکتر محمداسماعیل رضوانی,فاطمه قاضیها، سازمان اسناد ملی ایران, جلدسوم, 1373ص142
بر اساس وصفهایی که از فضای داخلی تکیۀ دولت برجا مانده است، میتوان گفت که تزئین در آن بیش از معماری کلی و نمای بیرونی اهمیت داشته است، بویژه استفاده از شمعدانهای چند شاخه و دیوارکوبها و چلچراغها و شمعها و مانند اینها که نورپردازی فضای تکیه را چشمگیر میکرد. چلچراغی در وسط سقف قرار داشت که چندی با نیروی برق روشن میشد. بخشی از نور تکیه، بویژه سکوی وسط، از چراغهای لاله با کاسۀ بلور که فراشها حمل میکردند، تأمین میشد. تعداد شمعهایی که در تکیه افروخته میشد، به حدی بود که با مقاطعۀ جمع آوری پیه و گچ شمعهای سوخته و نیمه سوخته، بخشی از مخارج روضهخوانی تأمین میگردید، گذشته از منابع نور، داخل تکیه را با تاجهای گل و پارچهها و قالیهای گرانبها و آیینه میآراستند. علاوه بر رجال، بخشهایی نیز به درویشان اختصاص داشت که با تخت پوست، کشکول، بوق و تسبیح تزئین میشد، شاه نیز اثاثی خاص تکیۀ دولت تدارک دیده بود19
افسانه منفرد، تکیه دولت، برگرفته از دائره المعارف بزرگ اسلامی http://www.encyclopaediaislamica.com/madkhal2.php?sid=3813
. در تکیه، منبری بیست پله ای قرار داشت که دو دیوارۀ جانبی آن از مرمر یکپارچه بود. بلندی آن حدود یک طبقۀ تکیه بود و به سفارش معیّرالممالک در یزد ساخته شده بود20
یحیی ذکاء، همان ص 297 .
. در چهار طرف تکیه، حوضهای پر آبی قرار داشت که نوجوانانی با لباس عربی، غالباً بر اساس نذر والدینشان، سقاییِ حاضران در تکیه را بر عهده داشتند، در زمستان برای تأمین گرما در چند جا منقل میگذاشتند21
. نمایش تعزیه در شبانه روزدو نوبت یکی عصر از سه تا نیم ساعت قبل از غروب ودیگری از دو تاپنج و شش ساعت ازشب گذشته بود. اتاقِ شاه در طبقۀ دوم، ارتفاع بیشتر و سردر و سقف بلندتری داشت، هنگام اجرای تعزیه پردۀ توری سیاهی در برابر غرفۀ شاه میکشیدند و شبها هم چراغی درآن روشن نمی کردند، که شاه و مردم آزادانه به تماشای خود مشغول باشند22
عبدالله مستوفی همان.
. شکوه مراسم و فضای تکیه دولت تا آنجا بود که با وجود احتیاط ایرانیان در پذیرش ورود بیگانگان به مراسم تعزیه، شاه و درباریان گاهی سفرا را به تکیه دولت دعوت مینمودند که بخشی از خاطرات شاه مربوط به 28صفر 1307 مؤید این نکته است، " بعد برخاسته آمدم بالاخانه تکیه، فوریه حکیم را آوردیم تکیه، کلاه آقا مردک را سرش گذاشتم نشاندم تعزیه تماشا کند، ..... عزیز السلطان شمشیر بزرگ قزاقی بسته بود ، سفیر ینگ دنیا، سفیر فرانسه، زنش در تکیه بودند، دور تکیه را گردیدیم "23
ر . ک . روزنامه خاطرات ناصرالدین شاه در سفر سوم فرنگستان، همان ص 142
. آنچه مسلم است ناصرالدین شاه به این تکیه دلبستگی فراوانی داشته و از تغییرات و تزئینات و برنامههای آنجا آگاه و برایش انبساط خاطر ایجاد میشده، یادداشتهای محرم 1302 بر ای نکته اذعان دارد " ...... الحمدلله تعالی تکیه دولت در کمال خوبی و قشنگی به عادت همه ساله بسته شد، بلکه از هر سال خیلی بهتر وقشنگ تر ، جمعیت زیاد همه روزه در تکیه بطوری جمع میشوند که راه آمد و شد مردم بسته میشد. یعنی خیلی به اشکال آمد و شد میکنند. هوا الحمدلله بسیار خوب است، نه بادی نه بارانی طوری است که یک برگ تکان نمی خورد تعزیهخوانهای هر ساله... همه هستند... موزیکانچی زیاد، همه روزه میآیند، همه قشنگ و خوب و خوش لباس، فراشها همه با لباس خوب میآیند، سینه میزنند. حاجب الدوله با قد کوتاه جلو میافتد... همه روزه در حجرههای زنان میرویم، اما بوی زغال زیادی میآید. امسال زنها از هر جور آدمهای عجیب غریب مهمان زیاد آورده اند... دور پشت بام تکیه را امسال نرده قشنگی کشیده اند ، هم شکوه تکیه زیاد شده و هم زن زیاد هر روز بالای پشت بام جمع میشوند، روز هفتم، بطور معمول هر سال عَلَم ما را که انیس الدوله اندرون بسته بود فراشها آمدند بردند تکیه....24
یادداشتهای روزانه ناصرالدین شاه به کوشش پرویز بدیعی تهران : سازمان اسناد ملی ایران،1378 صص107-108
ناصرالدین شاه هنگامی که از سفر سوم فرنگستان به تهران مراجعت نموده در خاطرات روز 25 صفر 1308 خود نقل میکند که، بعد از ناهارآمدیم تکیه، همان تکیه است، هیچ نمی شود گفت که ما فرنگ رفته بودیم،مثل این است که اول محرم است و تعزیه میخوانند، اسباب اصحاب تعزیه همان طور است که بود، تعزیه خوانها تمام هستند مگر برزو، که مرده است، اما پسرش بجای اوست و خیلی خوب شمری میخواند، سایرین تمام هستند، حتی زینب خوان قدیم ملاحسین، طاقنماها را هنوزنبسته اند، مشغول بستن هستند تا فردا تمام میشود. حرم هم تمام آمده اند، تعزیه هم تعزیه سلیمان و قاسم است25
: ر . ک . روزنامه خاطرات ناصرالدین شاه در سفر سوم فرنگستان, دکتر محمداسماعیل رضوانی, فاطمه قاضیها،سازمان اسناد ملی ایران, جلدسوم, 1373ص138.
به همین نحو درخاطرات روز بعد روایت میکند که از تخت مر مر وارد باغ شده یکسرآمدیم بالاخانه تکیه، تکیه هم جمعیت زیادی نبود، سپس اشاره به اجرای تعزیه حضرت عباس . تعزیه هنده خرابه نموده، بازیگران را توصیف، و توضیح میدهد که بعداز اتمام تعزیه شب را اندرون شام خورده،بازآمدیم تکیه که بیش از هزار نفر جمعیت زن و مرد بود26
همان ص140
. بعد آن طور که خودش نقل میکند روز بعد که روز چهارشنبه 27 صفر است ، وقتی که به بالا خانه تکیه میرود، جمعیت از دیروز زیاد تر بوده و بعد از اینکه روضه خوانها خواندند، تعزیۀ زن نصارا اجرا شده، شب هم در حالی که اهالی حرم همه بالا بودند تعزیه ورود مدینه درآوردند، لذا ناصرالدین شاه اظهار میدارد که بسیار خوب خواندند، جمعیت هم زیادبود، از زن و مرد، شب قتل امام حسن [ع] است خیلی گریه شد و غیره.27
همان ص140
در همین ایام روز پنجشنبه 28 صفر را چنین گزارش میکند که امروز روز قتل است، دکانها و بازار بسته؛ اغلب مردم به حضرت عبدالعظیم (ع) رفتهاند، ، تعزیه هم تعزیه بازار شام است، سپس جمعیت تکیه را پنج هزار نفر تخمین زده، و در مورد برنامه نوبت دوم تکیه که شب باشد شرح میدهد که تعزیه امیر تیمور بوده، جمعیت از روز بیشتر و خیلی طول کشیده، بعد توضیح میدهد که بعد از تعزیه سرداری الماس پوشیده و به گردش در تکیه و بازدید از صاحبان طاقنماها پرداخته است.28
همان ص141-142
از قرار معلوم در آخرین روز عزا داری که در سال 1307 ماه صفر 29 روز بوده روز تقسیم پول و هدایا بوده چناچه در خاطرات این روز چنین مینگارد : " چهار ساعت به غروب مانده آمدیم تکیه، امروز از صبح شال و خلعت و پول است که به مردم و آقاخوندها و اهل تکیه میدهند، جمعیت زیادی است، زن و مرد هم معرکه است، در تکیه بودیم که میرزا محمد خان از قزوین وارد شد ،تعریف مسافرت خودش را میکرد. روی تخت دویست نفر از آقاخوند و ملا و سید نشسته اند، امین الملک، اکبری آقا هدایت پول میدهند..............امروز خیلی جمعیت بود، عزیز السلطان هم نشسته بود ، میرزا رضا خان پیشش نشسته بود ،امروز خلعت زیادی هم دادند، تعزیه شهادت امام بود، هنوز به آخر نرسیده برخاستم . .........29
همان ص 142
بجز آخرین روز در بعضی موارد بنا به مصلحت نیز پول پخش میکردند ، بطور مثال هنگامی که شاه در ماه محرم برای گشت وشکار در شهرستانک اطراق کرده بود همانجا نیز بساط عزا داری برپاشده بود ، ولی گویا تعداد اندک شرکت کنندگان در مراسم شاه را خشنود نکرده بود، زیرا در خاطرات روز سه شنبه 3محرم 1308 در شهرستانک اشاره میکند که جمعیتی در تکیه نیست، و به همه جهت از زنهای دهاتی بیش از پنج شش نفر نبودند، بنابراین دستور میدهد که به دهاتیها پنج شاهی بدهند تا برای گرفتن پنج شاهی زیادبیا یند و از قراری که گفتند بعد از آن جمعیتشان زیاد شده بود30
همان ص419
. گویا نقشه ناصرالدین شاه اثر خودش را گذاشته بود چنانچه در خاطرات روز بعد خود خبر میدهد " امروز بقدر پانصد نفر زن و بچه دهاتی آمده بودند، چون از دیروز تا حالا پول میدهیم چادر پُر شده بود، عزیز السلطان هم ماشاءالله به مردم چای و شربت میداد، با غلام بچهها و غیره "31
همان 421
همان طور که در سطور پیشین مذکور گردید عزا داری محرم یا ماه صفر ناصرالدین شاه منحصر به تکیه دولت نبود و اگر در این ایّام در سفر و ییلاق و شکار بود بساط عزداری در همان محل برگزار میشد. چنانچه در خاطرات روز 29 صفر 1290 خود ضمن ابراز دلتنگی از طولانی بودن روز در "کن" نموده و اذعان میدارد که همه روزه در کند تعزیه در میآوردند .32
روزنامه خاطرات ناصرالدین شاه در سفر اول فرنگستان، به کوشش فاطمه قاضیها، تهران، سازمان اسناد ملی ایران ، 1377، ص5 .
در همین ارتباط دهۀ عاشورای 1308 را در شهرستانک گذراند و بساط روضه و تعزیه را برپا کرد چنانچه راجع به روز اول محرم شرح میدهد که " ....رفتیم جای چادر روضهخوانی را گردش کردیم همه جایش را پوش بزرگ زده اند، دور تا دور برای حرم زنبوری کشیدهاند، یک طرف هم برای من زنبوری کشیده اند، من هم پشت زنبوری مینشینم، منبری هم وسط چادر گذاشتهاند، روی سکو توی پوش زنهای دهاتی میآیند مینشینند، دور زنبوری حرم است . مردم اردو هم از قبیل غلام و سرباز و متفرقه پائین سکو زیر بیدها مینشیند..... شش به غروب مانده رفتیم روضه زنها آمدند، چون روز اول بود سرِ جا گفتگوشان شده بود، قال مقال میکردند، بالاخره جابجا شدند، زنهای دهاتی زیادی هم وسط توی چادر نشسته بودند . من هم پشت زنبوری نشسته اما کسل بودم، عزیزالسلطان توی زنها میگشت ، با غلامبچههاش شربت میداد، راه میرفت. امین السلطان و پیشخدمتها عقب سر ما توی چادر نشسته بودند : اول دسته فراشها آمدند، سینه زدند، نوکرهای در اندرون هم دسته شده بودند، سینه میزدند، بعد از آنها روضهخوانها آمدند، اسامی روضهخوانها از این قرار است: آقا سید محسن، آقا سید باقر، دسته بنفشه، آقا سید شهاب، ملا مصطفی ترک، آقا سید ابوطالب .......خلاصه روضه خوبی خواندند....33
روزنامه خاطرات ناصرالدین شاه در سفر سوم فرنگستان، همان، ص416.
" به این ترتیب وقایع ده روز محرم را در شهرستانک از روضه و تعزیه و سایر وقایع روز به روز شرح میدهد، بطوری که در روز عاشورا مینویسد که امروز عاشوراست . نماز خوانده، دعای عاشورا را شمس الدوله آورد خواندیم، انیس الدوله حلوا میپخت،... بعد رفتیم روضه، زن و جمعیت زیادی بود، دستۀ فراشها آمدند، سربازهای ترک دسته شده بودند آمدند، و حتی ترکها آمدند، مردم خیلی گریه کردند، یک دسته هم اهل شهرستانک بقدر صدو پنجاه نفر بودند، موزیکانچی شهرستانکی هم جلوشان بود اما بقدری ..... نه نوحه بلد بودند، نه سینه میزدند ....روضهخوانها هم همه بودند، بعد از دستهها، روضهخوانها آمدند .....34
: همان ص431
ناصرالدین شاه در بخشی از خاطرات روز عاشورای 1303 نقل کرده که " روز عاشورا مردم سفیه شده بودند ، اما در شهر نزاعی میانه دستجات اتفاق نیفتاد ، مگر در شمیران میان دستهها دعوا شده بود و یک نفر هم مضروب و مقتول شد. حکم کردیم بروند از آنها جریمه بگیرند تا دیگر از این کارها نکنند . مجدالدوله عرض کرد، شخصی است پیر مرد ، ریش توپی سفیدی دارد و قد بلندی، از مهاجرین است و در عاشورا نذر کرده که پشتش را از دو جا سوراخ کند و.....این مرد سفیه را با تفصیل مزبور توی تکیه آوردند.....پشت خود را از زیر پوست،، بلکه از گوشت سوراخ کرده ..........واقعاً سفاهت کرده بود35
یادداشتهای روزانه ناصرالدین شاه ، همان،ص233
. واقعه دیگری که از این روز بخصوص ناصرالدین شاه نقل کرد ه عبارت از این است که : "روز عاشورا که تکیه رفتیم خیلی زود رفتیم نشستیم . صنیع الدوله روزنامه میخواند، او رفت پائین نشست و چهار ساعت به غروب مانده من روی صندلی نشسته بودم ، ملیجک کوچک هم پهلوی من ایستاده بود، قلیان در دست من بود، چشمم به تکیه بود، یکباره دیدم چهلچراغ چدنی بزرگ که از وسط تکیه چند سال است به طناب ِ کلفتی آویزان است، کم کم آمد پائین و پُرزور خورد زمین به روی تخت و بعضی از لالههایش خُرد شد . خیلی با تماشا افتاد زمین . همهمه غریبی از زن و مرد بلند شد . از معجزه سید الشهدا (ع) بود که هیچ آدم روی تخت نبود، اگر نه در زیرش هر چه بود لِه میشد . به خیر گذشت، آمدند جاروب کردند باز کرده چهلچراغ را بردند بیرون . ..... .36
همان، ص110
نگارنده از بررسی خاطرات ناصرالدین شاه در ارتباط با عزاداری سید الشهدا (ع) استنباط مینماید که گرچه وی به ائمه اعتقاد داشته و بر نحوۀ بزرگداشت این ایام نظارت کامل داشته است ،اما گویا فراموش کرده بود که این بساط روضه و عزاست ، نه خوشگذرانی، به بخشهایی کوتاه از یادداشتهای او توجه فرمایید : " . "امسال در ایّام عاشورا هوا مساعدت کرد.... الحمدلله از هر جهت خوش گذشت37
یادداشتهای روزانه ناصرالدین شاه ، همان ص233
،در این دهه بحمد الله خیلی خوش گذشت، از حرمخانه کسی ناخوش نشد، مردم همه سالم و تر دماغ هستند"38
همان،ص235
. در بازگشت از سفر سوم فرنگستان که مصادف با 11 ماه محرم1307 بوده در تفلیس به مجلس روضه دعوت میشود، البته از طرف کنسولگری ایران ، قلم را به دست خودش میدهیم تا ماجرا را نقل کند : "امشب به قونسول خانه ایران به روضه و شام دعوت داریم، ساعت هفت و نیم با امین السلطان و پاپف [ نام مهماندار ناصرالدین شاه ] توی کالسکه نشسته راندیم، کلاه پاپف منزل مانده بود سر برهنه توی کالسکه بود و قونسول خانه نزدیک بود، زود رسیدیم، جلوِ آنجا را چراغانی خوبی کرده بودند، رسیدیم به عمارت، پیاده شدیم، عمارت بسیار بزرگ عالی است. آپارتامان حسابی است که میتوانستیم باهم آنجا منزل کنیم . از پلهها رفتیم بالا، اوّل داخل تالار بزرگی شدیم، چلچراغها و دیوارکوبهای ممتاز، اطاقهای تو در تو همه را میز چیده بودند، به جهت شام. ما، امین السلطان، و همه همراهان همه را گردش کرده آمدیم در آن تالار بزرگ صندلی گزارده، من نشسته، روضهخوانها وارد شدند، هیچ در خواب تصور و خیال نمیکردم که در قونسول خانه تفلیس ما بنشینیم و روضه بخوانند، هیچ به خاطرم خطور نمیکرد. اسامی روضهخوانها از این قرار است: آقا میر علی اکبر تبریزی، آقا میریوسف رشتی، آقاسید احمد زنوزی، آقاخوند ملا ابوطالب تبریزی، آقا شیخ محمدحسین تبریزی، ملا محمود تبریزی، آقا میر اسدالله تبریزی، ملا حسین مراغه، میرزا علی اکبر سلماسی، سادات آقای ابراهیم علمداری، آقا میر باقر کوه کمری، حای سید حسین سلماسی، میرغلام خوئی، سید حین تبریزی. دراویش : حاجی نجفقلی ارومیه، عباس تبریزی، مشهدی ستار تبریزی، مشهدی حاجی آقای تبریزی، مشهدی کریم خوئی. روضهخوانهای غریب عجیب بودند، دو درویش و دو روضه خوان خواندند، پاپف را هم از اطاق بیرون کردیم، آن دو روضه خوان که خواندند اینها هستند، آقا میر علی اکبر تبریزی، آقا میریوسف رشتی، توی اطاق اشخاص عجیب غریب ایستاده بودند، امین السلطان، عزیزالسلطان، امین حضور وسایر همراهان ما تمام بودند، به علاوه تیمور پاشاخان، ...........و شیخ الاسلام قزوین که با امین حضور آمده است. روضهخوانها ترکی و فارسی خواندند، مجلس خوبی بود، بعد از روضه برخاستیم رفتیم سر میزها گردش کردیم و آمدیم منزل خودمان.. ...39
روزنامه خاطرات ناصرالدین شاه در سفر سوم فرنگستان، همان، ص53و54
ر . ک . روزنامه خاطرات ناصرالدین شاه در سفر سوم فرنگستان، همان ص 142
یادداشتهای روزانه ناصرالدین شاه به کوشش پرویز بدیعی تهران : سازمان اسناد ملی ایران،1378 صص107-108
: ر . ک . روزنامه خاطرات ناصرالدین شاه در سفر سوم فرنگستان, دکتر محمداسماعیل رضوانی, فاطمه قاضیها،سازمان اسناد ملی ایران, جلدسوم, 1373ص138.
همان ص140
همان ص140
همان ص141-142
همان ص 142
همان ص419
همان 421
روزنامه خاطرات ناصرالدین شاه در سفر اول فرنگستان، به کوشش فاطمه قاضیها، تهران، سازمان اسناد ملی ایران ، 1377، ص5 .
روزنامه خاطرات ناصرالدین شاه در سفر سوم فرنگستان، همان، ص416.
: همان ص431
یادداشتهای روزانه ناصرالدین شاه ، همان،ص233
همان، ص110
یادداشتهای روزانه ناصرالدین شاه ، همان ص233
همان،ص235
روزنامه خاطرات ناصرالدین شاه در سفر سوم فرنگستان، همان، ص53و54
چهارشنبه ۲۲ مهر ۱۳۹۴ ساعت ۱۰:۳۳
نظرات
نمایش ایمیل به مخاطبین
نمایش نظر در سایت
۱) نظراتی را که حاوی توهین، هتاکی و افترا باشد را منتشر نخواهد کرد .
۲) از انتشار نظراتی که فاقد محتوا بوده و صرفا انعکاس واکنشهای احساسی باشد جلوگیری خواهد شد .
۳) لطفا جهت بوجود نیامدن مسائل حقوقی از نوشتن نام مسئولین و شخصیت ها تحت هر شرایطی خودداری نمائید .
۴) لطفا از نوشتن نظرات خود به صورت حروف لاتین (فینگلیش) خودداری نمایید .
نمایش ایمیل به مخاطبین
نمایش نظر در سایت
۲) از انتشار نظراتی که فاقد محتوا بوده و صرفا انعکاس واکنشهای احساسی باشد جلوگیری خواهد شد .
۳) لطفا جهت بوجود نیامدن مسائل حقوقی از نوشتن نام مسئولین و شخصیت ها تحت هر شرایطی خودداری نمائید .
۴) لطفا از نوشتن نظرات خود به صورت حروف لاتین (فینگلیش) خودداری نمایید .