صبح بسیار بسیار زود، در برج سلطنت آباد از خواب برخاستم ، یعنی سه ساعت به دسته مانده رخت پوشیده آمدیم پائین، حسام السلطنه ، اعتضاد السلطنه، یحیی خان و غیره بودند.پیاده آمدم از در بالا سوار اسب یورقه زعفران باجی شده، راندیم رو به سمت لار و فیروزکوه. منزل امروز نیکنام و لواسان است، امیر آخور که مدتی ناخوش بود ،الحمدلِله حاضر بود، صحبت کنان راندیم یکسر به منزل که نیکنام ده باشد.دوساعت و نیم از دسته گذشته وارد منزل شدیم، ناهار در منزل خورده شد،از این راهی که من آمدم بسیار خوب بود، امّا بُنه و حرم و مردم از راه بسیار بدی آمده بودند، خیلی شتر پرت شده بود،حکیم تولوزون هم از آن راه آمده بوده است، از بس پیاده آمده بوده است بیچاره خون بول کرده بوده است.
این منزل جای کثیفی است آب کمی دارد، زمین خاکی . شب شام می خوردم ، انیس الدوله و زعفران باجی دم سفره نشسته بودند، یک دفعه دیدم روی سر زعفران باجی رطیلائی ایستاده است بقدر قازالاق ،داد زدم انیس الدوله بگیر ، او هم برخاست رفت روی تنبان زعفران باجی با دستمال گرفت ، با سنگ کُشت، خیلی خوب کُشت، خیلی بزرگ بود،اسباب وحشت شد. شب هم مردانه شد،عین الملک و غیره بودند. به تیمور میرزا زیاد خندیدم.
نرمه شصت دست چپم زیاد درد می کند. از سلطنت آباد روزی به پیاز چال رفته بودم، روی برف راه می رفتیم،آقا علی آشتیانی دستم را گرفته بود که سُر نخورم، پایم در رفت، او هم دست مرا کشید طرف بالا، همان ¬جا دستم زیاد درد گرفت،ازآن وقت الی حال درد می کند ، امّا نقلی نیست ان شاءالله رفع می شود .
عین الملک می گفت دندانم درد می کند.
گربۀ سفید با مزۀ کوچکی در سلطنت آباد والدۀ یمین الدوله ، بعد از راه انداختن جلال الدوله به خراسان آورده بود، آن گربه همراه است، بعلاوه گربه زردی هم مال محقق بود، در لواسان از او گرفتم ،یک ببری کوچک کثیفی هم همراه است ، والی از گیلان فرستاده بود، جفت بود ، یکی در سطنت آباد مُرد، این دیگری هست.
یک قاطر و فرش و اسباب علی رضاخان را در منزل نیکنام ده برده بودند، بعینها پیدا شد.
آشپز محقق در سلطنت آباد گریخته است، آبدار و سایر نوکرهای علی رضاخان هم گریخته اند، به سپهسالار نوشته شد بگیرند بفرستند.
منبع : فاطمه قاضیها، دستنوشته های ناصرالدین شاه ، از سفر و شکار در فیروز کوه، تهران: موسسه پژوهشی میراث مکتوب، ۱۳۹۷. صص۲ - ۴