Qajarieh, Articles by Fatemeh Ghaziha
  
آخرین نوشته ها
لینک های روزانه
    .....چهل ويك منبر روها از همه طبقه بودند . حتی بعضی از اعیان که با فانوس و نو کرو پیشخدمت و فراش چهل ويك منبر می رفتند، نیز در میان واردین یافت می شدند. جعبه شمع آنها زیر بغل فراش بود و آقا که پای منبر می رسید، شمعش راروشن می کرد و با کمال اخلاص منبر را می بوسید .....
    مراسم چهل ویک منبرِ شبهای عاشورا در عهد ناصری
    - در شبهای عاشورا جمعی دیده می شدند که حتی بعضی پا برهنه ، کیسه یا جعبه ای پر از شمع زیر بغل گرفته، به تكیه ها و مجالسی که روز در آنها روضه خوانی می شد می رفتند که نذر خود را راجع به روشن کردن چهل و يك شمع در چهل و يك منبر ادا کنند.
    چون هیچ حدیث وروایتی در این باب وارد نشده و هیچ تشويق شرعی از این کارِ بی منطق بعمل نیامده است، باید گفت عادتی که ایرانیها قبل از اسلام به محترم داشتن نور داشته و آنرا واسطه بين خدا و خلق می دانسته اند، در اینجا هم کار خود را کرده و این دأب 1 - دأب: رسم و عادت (ناظم الاطبا) قدیمی به این کیفیت، رنگ وروی مسلمانی گرفته است . - عصر روز تاسوعا کربلائی شکرالله يك مجموعه و دو سه تا سینی مربع مستطيل از آشپزخانه می گرفت و سطح آنها را از گِل سفتی که توانائی نگاهداری شمع را داشته باشد، به كلفتی چهار انگشت می انباشت و روی آن را با دست ما له می کشید. پیراهن سیاه منبر را می کند، مجموعه را در عرشه وسینیها را در پله های منبر جای می داد . در گوشه دیگر حیاط فرشی گسترده، چند صندلی و میز و میزهای زیر قلیانی گذاشته می شد. در نزدیکی این بساط دو میز می گذاشتند یکی محتوی سماور و اسباب چای وروی دیگری تُنگ و گیلاس و ظرف یخ و اسباب شربت مهیا می کردند. نزديك منبر هم يك دوستکامی 2 دوستکامی: - ظرفهای بزرگ بلندپایه برای شربت که سپس از آن به ظرفهای کوچکتر پخش کنند. (یادداشت مؤلف ،دهخدا) پر از شربت و يخ قلیه کرده می گذاشتند و يك تخته نازك روی دهنه دوستکامی و دو سه گیلاس دسته دار روی این تخته گذاشته، با این تدارك منتظر واردین می شدند. برادرم آقا میرزا رضا و جوانهای خانواده هم این گوشه و آن گوشه نشسته بودند .
    چون در هر طبقه مردم که از این قبیل نذرها می کنند پیدا می شود، چهل ويك منبر روها از همه طبقه بودند . حتی بعضی از اعیان که با فانوس و نو کرو پیشخدمت و فراش چهل ويك منبر می رفتند، نیز در میان واردین یافت می شدند. جعبه شمع آنها زیر بغل فراش بود و آقا که پای منبر می رسید، شمعش راروشن می کرد و با کمال اخلاص منبر را می بوسید . اگراز رفقا و آشنایان بود، به دعوت برادرم می آمد سر صندلی نشسته چای و شربت خورده قلیانی می کشید و برمی خاست ولی اکثریت با طبقه متوسط بود .
    از این آقایان متوسطين هم به توسط یکی از میرزاهای پدرم که نزديك منبر بود، برای خوردن شربت دعوت بعمل می آمد. اکثر رد می کردند و اگر کسی میل داشت از دوستکامی بدون هیچ تشریفات يك گیلاس شربت خورده ، "اجر شما با سیدالشهدائی "می گفت واز در حیاط خارج می شد . بعضی از تکیه ها مانند تکیه سادات اخوی برای روشن کردن شمع ،رویه ای اختصاصی داشت وآن این بود که همه کس يك شمع چهل ويك منبر خود را باید در این تكیه روشن کند . بعضی هم بودند که فقط نذرشان منحصر به روشن کردن پنج یا هفت یا ده شمع یا بیشتر در این تکیه بود . اشخاصی که بچه هایشان پا نمی گرفت ، برای طفل جديد الولاده خود، شمع قدی نذر میکردند که در این تكیه روشن کنند . شمع پیهی که البته سال بسال با قدصاحب نذر بلندتر می شد، باید قبلا تهیه نمایند و در شب عاشورا باین تکیه ببرند. محل روشن کردن شمعهای قدی میان باغچه بود و شمعها را بایستی در میان گل باغچه بنشانند و روشن کنند .
    مقداری از خرج روضه از مقاطعه دادن این شمعهای گچی و پیهی که روشن نشده خاموش و به صندوقها نقل وضبط می شد، در میامد . البته سه چهارهزار شمع سرسوخته و سه چهار خروار پیه حاصل عمل این مقاطعه بود. کار ازمنبر می گذشت و هر گوشه تکیه يك بساط شمع روشن کنی دائر بود . من خودم دیدم که مؤمنی با بادبزن شمعها را خاموش و جمع می کرد. واقعا هم اگر می خواستند بگذارند تمام شمعها تا ته بسوزد، فضای تکیه برای پهن کردن بساط شمع افروزی تنگ می شد. حالاست که خواننده عزیز بمعنی« بلی فرزند! سیدالشهداء سید بود اما اخوی نبود!» 3 فتحعلی شاه در دینداری خیلی تظاهر می کرد و مخصوصاً در اظهار ارادت به خاندان پیامبر (ص)، و به سادات احترام می گذاشت، حتی با سید حسن تقوی تهرانی صیغه اخوت خوانده و به او اخوی می گفته است. به همین مناسبت اولاد آقا سید حسن به سادات اخوی معروف شده بودند.می گویند یکی از بچه های این خانواده از پدرش که چندان سوادی نداشته پرسیده است: «آقا جان سیدالشهدا هم سید بود؟ پدر جواب داده بود «بلی فرزند اما اخوی نبود». برمی خورد و می داند که پدر در این جواب پر بی حق نبوده است . خرج این روضه خوانی را امین السلطان نذر کرده که نمیدانم در مقابل برآورده شدن کدام حاجتش هر ساله می پرداخت. بعضی از افراد این خانواده، در این عزاداری خیلی خودشان را لوس می کردند واداهای عجیب و غریب در می اوردند که در خور آنها نبوده به حثیت بعضی از اعضای دانشمند خانواده واقعا برمی خورد. من فکر میکنم که مرحوم حاجی میرزا سید علی ، مرد عارف با ذوق و متدین و جناب آقای حاجی سید نصرالله تقوی رئیس دیوان عالی تمیز، از دست این زمره قوم و خویشهای عوام خودچه خون دلی می خورده اند.

    ۱. - دأب: رسم و عادت (ناظم الاطبا)
    ۲. دوستکامی: - ظرفهای بزرگ بلندپایه برای شربت که سپس از آن به ظرفهای کوچکتر پخش کنند. (یادداشت مؤلف ،دهخدا)
    ۳. فتحعلی شاه در دینداری خیلی تظاهر می کرد و مخصوصاً در اظهار ارادت به خاندان پیامبر (ص)، و به سادات احترام می گذاشت، حتی با سید حسن تقوی تهرانی صیغه اخوت خوانده و به او اخوی می گفته است. به همین مناسبت اولاد آقا سید حسن به سادات اخوی معروف شده بودند.می گویند یکی از بچه های این خانواده از پدرش که چندان سوادی نداشته پرسیده است: «آقا جان سیدالشهدا هم سید بود؟ پدر جواب داده بود «بلی فرزند اما اخوی نبود».
    عبدالله مستوفی ، شرح زندگانی من،تهران ، زوار،1371،ج1،صص302-303
    شنبه ۸ شهريور ۱۳۹۹ ساعت ۳:۴۶
    نظرات



    نمایش ایمیل به مخاطبین





    نمایش نظر در سایت