...منظره خیابان لاله زار طوری است که بیننده گمان می کند مستقیما به برفهای تو چال می رسد،کثرت رفت و آمد درشکه و پیاده ها این خیابان را شبیه به یکی از خیابان های محله فرانسویان در سویس جلوه می داد....خانم ها زیاد رفت و آمد می کنند . همگی دارای چادر و پیچه و شناختن آنها غیر ممکن بود...بر عکس خیابان لاله زار در خیابان استانبول هیاهو و دادو قال خیلی زیاد بود. در این میان، داد و فریادِ درشکه چیها که خبردار خبردار می گفتند به گوش می رسید....
ژاک هردوان فرانسوی در تهران(1303 – 1305خورشیدی )
ژاك هردوان فرانسوی قریب دو سال ( از پائیز ۱۹۲۶ تا تابستان ۱۹۲۹ ) در ایران اقامت داشته و ناظر وقایع تاریخی بوده است،و بطوریکه از یادداشت های او معلوم می گردد به علت ماموریت رسمی که در ایران داشته، در مسائل سیاسی دول بیگانه و مجالس رسمی حاضر می شده که می توان تا اندازه ای به اظهارات او ارزش تاریخی داد . اهم مطالبی که وی در ارتباط با ایران در کتابش به آنها پرداخته عبارتند از:
کشور ایران در نظر یکنفر فرانسوی ، عید نوروز در تهران ، سردار سپه در میدان مشق با شیخ خزعل،دکتر میلسپو مستشار امریکائی ، مراسم عاشورا در تهران ، زمزمه بازگشت احمد شاه ،مراسم تحلیف در مجلس ،،در تهران، تاریخچه امتیاز نفت جنوب، مهمانخانه پاریس در تهران، آشنایی با دستفروشان و دلالان یهودی و...و..که نگارنده بخش «در تهران » را برای مطالعه کنندگان گرامی انتخاب کرد به شرح ذیل:
....صبح روز بعد نور آفتاب که از پنجره به داخل اطاق می تابید، مرا از خواب شیرین بیدار کرد.از هوای صاف و لطیف تهران برای گردش و تماشا استفاده کرده در اولین مرتبه میدان توپخانه که به منزله میدان کنکورد یا ترافالکار پاریس است رسیدیم - در و سط میدان باغچه های گلکاری و اطراف آن ساختمانهای شهرداری و شهربانی نظررا جلب می نمود و در جلوی شرقی آن عمارت معتبری مشاهده کردم که در بالای آن روی کاشی باخط انگلیسی این ۳ کلمه نوشته شده بود «بانك شاهنشاهی ایران » .
مدتی در میدان توپخانه گردش کردم، واگونهائی که از خیابانهای اطراف می آمدند در آنجا ایستاده مسافرین را پیاده و سوار می کردند - در کنار پیاده رو ها،عدۀ زیادی که درویش، بار بر،دلال و غيره بودند،نشسته منتظر رزق و روزی مقسوم بودند .
خیابان لاله زار که طولش نسبت به عرضش بسیار زیاد است، به میدان توپخانه منتهی و منظره آن طوری است که بیننده گمان می کند مستقیما به برفهای تو چال می رسد
کثرت رفت و آمد درشکه و پیاده ها این خیابان را شبیه به یکی از خیابان های محله فرانسویان در سویس جلوه می داد - در سراسر خیابان لاله زار فقط از مغازه نمایندگی تجارتی فرانسه توانستم مشروب به دست بیاورم ،ساعت ۱۱ است - خانم ها زیاد رفت و آمد می کنند . همگی دارای چادر و پیچه و شناختن آنها غیر ممکن بود ، چادر آنها از یک قطعه پارچه سیاه رنگ بلند و گشاد ساخته شده که از سر تا نزدیکی قوزك پا را می پوشاند و چون دارای هیچ گونه دکمه و بندی نیست دائماً مجبورند برای نگاهدرای آن دولبه چادر رادر زیر چانه های خود با یکدست محکم بگیرند.انعکاس نور خورشید بر روی چادرهای لطيف ابریشمی این دسته های چلچله منظره بسیار زیبا ايجاد کرده، حس کنجکاوی را در انسان تحریک می نمود . چشمهای دلکش و میشی رنگ بعضی که از زیر پیچه ها نمایان بود شباهت به میوه های شاداب ورسیده داشت که در گرمای تابستان به دست می آیند ولی پیچه و چادر حصار و مانع بزرگی برای عابرین محسوب می گردید.
به خیابان اسلامبول گه به منزله بازار بزرگ خوار بار محسوب است وارد و از منظره مغازه های گوشت فروشی و خونهای تازه حیوانات اهلی مشمئز شدم - بر عکس خیابان لاله زار در اینجا هیاهو و دادو قال خیلی زیاد بود. در این میان، داد و فریادِ درشکه چیها که خبردار خبردار می گفتند به گوش می رسید.
خیابان اسلامبول به ساختمان سفارت انگلیس منتهی می شود. به موازات سفارت بالا رفته به خیابانی که بین سفارت روسیه و انگلستان واقع شده است وارد شدم، در حین عبور از این خیابان، انسان فشار این دو همسایه نیرومند را که در مدت سه قرن برایران وارد آوردند احساس می کند و اگر در طول این خیابان بیرق های سایر دول مشاهده نمی شد تصور مي رفت این فشار برای ایران غیرقابل تحمل و مضمحل کننده باشد ولی ایران در این مدت طولاني باسیاست و تدبيرِ رجال دوراندیش خود و با مساعدت سایردول بی طرف و خیرخواه، کشتی خود را که بارها در شرف غرق شدن بود نجات داده است.
پس از صرف شام از سالن پر از دود مهمانخانه پاریس خارج شده، در محوطه کوچک آن نشستم -
در اینونت یک نفر که در نزدیکی من ایستاده و در جستجوی هم صحبتی بود، گفت معلوم می شود تازه به ایران تشریف آورده اید ، ایران کشور جالب و دیدنی است خیلی دیدنی ،بدبختانه آب و هوای آن برای اروپائیان مناسب نیست و پس از چند ماه اقامت ،دیوانه خواهند شد. اگر ماندید ملاحظه خواهید نمود .
دراین مهمانخانه همه جور آدم دیده می شود – معلم، مهندسی، بازرگان ، باستان شناس و غیره که در هنگام بیکاری جمع شده در حقیقت باشگاه ارو پائیان مقیم ایران را تشکیل میدهند ....
دوست من شروع به معرفی حاضرین کرده گفت آن آقا را که ملاحظه می کنید معلم ریاضیات است، جلو اوز یاد صحبت نکنیدزیرا مامورانگليس است .آن یکی که مشغول مطالعه روزنامه کوتی دین می باشد کنت ... و یکنفر مخترع ایتالیایی است معلوم نیست برای چه قصدی به ایران آمده آن دیگری که با معشوقه است وابسته نظامی روسیه است ۰۰۰. و من در حالی که از این توضیحات خسته شده بودم بر خاستم ولی دوستم بازوی مرا گرفته گفت نگاه کنید آن مرد جوان فرانسوی ولی مسلمانست و در سفارت فرانسه ماشین نویسی میکند ...
ژاك هردوان فرانسوی قریب دو سال ( از پائیز ۱۹۲۶ تا تابستان ۱۹۲۹ ) در ایران اقامت داشته و ناظر وقایع تاریخی بوده است،و بطوریکه از یادداشت های او معلوم می گردد به علت ماموریت رسمی که در ایران داشته، در مسائل سیاسی دول بیگانه و مجالس رسمی حاضر می شده که می توان تا اندازه ای به اظهارات او ارزش تاریخی داد . اهم مطالبی که وی در ارتباط با ایران در کتابش به آنها پرداخته عبارتند از:
کشور ایران در نظر یکنفر فرانسوی ، عید نوروز در تهران ، سردار سپه در میدان مشق با شیخ خزعل،دکتر میلسپو مستشار امریکائی ، مراسم عاشورا در تهران ، زمزمه بازگشت احمد شاه ،مراسم تحلیف در مجلس ،،در تهران، تاریخچه امتیاز نفت جنوب، مهمانخانه پاریس در تهران، آشنایی با دستفروشان و دلالان یهودی و...و..که نگارنده بخش «در تهران » را برای مطالعه کنندگان گرامی انتخاب کرد به شرح ذیل:
....صبح روز بعد نور آفتاب که از پنجره به داخل اطاق می تابید، مرا از خواب شیرین بیدار کرد.از هوای صاف و لطیف تهران برای گردش و تماشا استفاده کرده در اولین مرتبه میدان توپخانه که به منزله میدان کنکورد یا ترافالکار پاریس است رسیدیم - در و سط میدان باغچه های گلکاری و اطراف آن ساختمانهای شهرداری و شهربانی نظررا جلب می نمود و در جلوی شرقی آن عمارت معتبری مشاهده کردم که در بالای آن روی کاشی باخط انگلیسی این ۳ کلمه نوشته شده بود «بانك شاهنشاهی ایران » .
مدتی در میدان توپخانه گردش کردم، واگونهائی که از خیابانهای اطراف می آمدند در آنجا ایستاده مسافرین را پیاده و سوار می کردند - در کنار پیاده رو ها،عدۀ زیادی که درویش، بار بر،دلال و غيره بودند،نشسته منتظر رزق و روزی مقسوم بودند .
خیابان لاله زار که طولش نسبت به عرضش بسیار زیاد است، به میدان توپخانه منتهی و منظره آن طوری است که بیننده گمان می کند مستقیما به برفهای تو چال می رسد
کثرت رفت و آمد درشکه و پیاده ها این خیابان را شبیه به یکی از خیابان های محله فرانسویان در سویس جلوه می داد - در سراسر خیابان لاله زار فقط از مغازه نمایندگی تجارتی فرانسه توانستم مشروب به دست بیاورم ،ساعت ۱۱ است - خانم ها زیاد رفت و آمد می کنند . همگی دارای چادر و پیچه و شناختن آنها غیر ممکن بود ، چادر آنها از یک قطعه پارچه سیاه رنگ بلند و گشاد ساخته شده که از سر تا نزدیکی قوزك پا را می پوشاند و چون دارای هیچ گونه دکمه و بندی نیست دائماً مجبورند برای نگاهدرای آن دولبه چادر رادر زیر چانه های خود با یکدست محکم بگیرند.انعکاس نور خورشید بر روی چادرهای لطيف ابریشمی این دسته های چلچله منظره بسیار زیبا ايجاد کرده، حس کنجکاوی را در انسان تحریک می نمود . چشمهای دلکش و میشی رنگ بعضی که از زیر پیچه ها نمایان بود شباهت به میوه های شاداب ورسیده داشت که در گرمای تابستان به دست می آیند ولی پیچه و چادر حصار و مانع بزرگی برای عابرین محسوب می گردید.
به خیابان اسلامبول گه به منزله بازار بزرگ خوار بار محسوب است وارد و از منظره مغازه های گوشت فروشی و خونهای تازه حیوانات اهلی مشمئز شدم - بر عکس خیابان لاله زار در اینجا هیاهو و دادو قال خیلی زیاد بود. در این میان، داد و فریادِ درشکه چیها که خبردار خبردار می گفتند به گوش می رسید.
خیابان اسلامبول به ساختمان سفارت انگلیس منتهی می شود. به موازات سفارت بالا رفته به خیابانی که بین سفارت روسیه و انگلستان واقع شده است وارد شدم، در حین عبور از این خیابان، انسان فشار این دو همسایه نیرومند را که در مدت سه قرن برایران وارد آوردند احساس می کند و اگر در طول این خیابان بیرق های سایر دول مشاهده نمی شد تصور مي رفت این فشار برای ایران غیرقابل تحمل و مضمحل کننده باشد ولی ایران در این مدت طولاني باسیاست و تدبيرِ رجال دوراندیش خود و با مساعدت سایردول بی طرف و خیرخواه، کشتی خود را که بارها در شرف غرق شدن بود نجات داده است.
پس از صرف شام از سالن پر از دود مهمانخانه پاریس خارج شده، در محوطه کوچک آن نشستم -
در اینونت یک نفر که در نزدیکی من ایستاده و در جستجوی هم صحبتی بود، گفت معلوم می شود تازه به ایران تشریف آورده اید ، ایران کشور جالب و دیدنی است خیلی دیدنی ،بدبختانه آب و هوای آن برای اروپائیان مناسب نیست و پس از چند ماه اقامت ،دیوانه خواهند شد. اگر ماندید ملاحظه خواهید نمود .
دراین مهمانخانه همه جور آدم دیده می شود – معلم، مهندسی، بازرگان ، باستان شناس و غیره که در هنگام بیکاری جمع شده در حقیقت باشگاه ارو پائیان مقیم ایران را تشکیل میدهند ....
دوست من شروع به معرفی حاضرین کرده گفت آن آقا را که ملاحظه می کنید معلم ریاضیات است، جلو اوز یاد صحبت نکنیدزیرا مامورانگليس است .آن یکی که مشغول مطالعه روزنامه کوتی دین می باشد کنت ... و یکنفر مخترع ایتالیایی است معلوم نیست برای چه قصدی به ایران آمده آن دیگری که با معشوقه است وابسته نظامی روسیه است ۰۰۰. و من در حالی که از این توضیحات خسته شده بودم بر خاستم ولی دوستم بازوی مرا گرفته گفت نگاه کنید آن مرد جوان فرانسوی ولی مسلمانست و در سفارت فرانسه ماشین نویسی میکند ...
ژاک هردوان ،سفرنامه در آفتاب ایران(1303 – 1305ش )، مترجم ،مصطفی مهذب ،تهران، 1324 ش.چاپخانه چهر، صص25 - 28
دوشنبه ۲۱ بهمن ۱۳۹۸ ساعت ۱۰:۰۴
نمایش ایمیل به مخاطبین
نمایش نظر در سایت
۲) از انتشار نظراتی که فاقد محتوا بوده و صرفا انعکاس واکنشهای احساسی باشد جلوگیری خواهد شد .
۳) لطفا جهت بوجود نیامدن مسائل حقوقی از نوشتن نام مسئولین و شخصیت ها تحت هر شرایطی خودداری نمائید .
۴) لطفا از نوشتن نظرات خود به صورت حروف لاتین (فینگلیش) خودداری نمایید .