.......عشقی برخلاف جمهوریت مقاله مي نوشت و بواسطه صراحت لهجه و بی باکی فوق العاده بی اندازه مورد توجه و التفات مردم تهران بود......
ترور ميرزادۀ عشقي « شاعر دلير دوران مشروطه »
میرزاده عشقی، مدير جريده قرن بیستم صبح پنجشنبه ۱۲ سرطان(تیر) ۱۳۰۳ ترور شد و بفاصله چندساعت فوت نمود
عشقی برخلاف جمهوریت مقاله مي نوشت و بواسطه صراحت لهجه و بی باکی فوق العاده بی اندازه مورد توجه و التفات مردم تهران بود. عشقی پس از واقعه دوم حمل با جمهوریت ایران شدیدا به مخالفت برخاست و حتی شعر معروف «جمهوری سوار» ر ا سرود.
خانه عشقی در سه راه سپهسالار حوزه کلانتری دولت بود . میرزاده عشقی حدود ساعت پیش از ظهر در خانه خود مورد سوء قصد دو نفر قرار می گیرد و شديداً مجروح می شود . دیری نمی گذرد که چند نفر پلیس یونیفر میه و مفتش تأمينات در صحنه حضور می يابند وشاعر مجروح را با درشگه ای نخست به کمیساریای ۲ دولت و از آنجا به مريضخانه نظمیه منتقل می نمایند .
بیمارستان شهر بانی در آن زمان در حیاط معروف به طویله سوار در ابتدای خیابان جلیل آباد (خیام کنونی و محل سابق قورخانه) قرار داشت و در ورودی آن از همان خیابان جلیل آباد بود
طويله معروف به سوار حیاط بزرگی داشت و سمت دست چپ آن چهار اتاق که سقف آنها گنبدی بود،به مريضخانه نظمیه اختصاص داشت. عشقی از مريضخانه نظمیه برای ملک الشعرای بهار، عضو گروه اقلیت ، پیام داد ، ملک الشعرای بهار مورخ ۱۷ سرطان ۱۳۰۳ درباره این حادثه گفت :
بنده می خواستم مختصری از وضعیات جار یه شهر تهران وضربتی را که به پیکر امنیت و آسایش افراد این شهر وارد آمده بیان کنم . در ضمن اظهار کنم که این ضربت به يك فردمفيد مملکت و به يك عنصر نافع وارد شده است و صرف نظر از مقامات فضلی و ادبی فقید این ضربت به دماغی وارد آمده است که آن دماغ با اقلیت مجلس همراه بوده است و فکر آن مقتول در جریان سیاسی داخل بوده است که آن سیاست بر ضد دولت وقت بوده است
آن فقيد با تلفن مرا خو است، رفتم ،با حضور امنای نظمیه اظهاراتی کرد و در نتیجه مواجهاتی که آن مقتول بافرد دستگیر شده ، در حضور مدعی العموم انجام شد اطلاعاتی بدست آمد که نتیجه اش این است ؛
سه نفر رفته اند و این آدم را مجروح کرده اند . یکی از آن سه نفر دستگیر شده و دو نفر فرار کرده است . مردی بنام محمد خان هر سینی ، نوکر مخبرالدوله، یکی از آن سه تن ر ا تعاقب کرده و بالاخره دستگیرش می نماید. این شخصی ابو القاسم بهمن پسر ضياء السلطان بود.
پس از مواجهه آن شخص توقیف شده با میرزاده عشقی واقارير عشقی و امارات ترور و سوء قصدرا ثابت کرد، مدعی العموم و یکی از مستنطقين عدليه خواستند به موجب قوانین جاریه شخص مقصر را ببرند و تحت مراقبت نگاه دارند و نگذارند کسی با او ملاقات کند و امر را به جريان طبیعی بیندازند ، لكن امنای نظميه آن شخص را به دست مدعی العموم ندادند!
و بدین ترتیب یک سال پیش از شاه شدن رضاشاه ،میرزاده عشقی جوان در سی سالگی به قتل رسید.
پیراهن خونینش را روی جنازهاش گذاشته و تابوت را به مسجد سپهسالار بردند. صبح روز بعد تمام تهران عزادار بود. دانشمندان، دانش آموزان، کاسب کارها واهالی محل طوق و علم بلند کرده و جنازهٔ شاعر جوان را در حالی که پیراهن خونین او روی تابوت بود برداشته و حرکت کردند. هر کس جنازه را میدید میگریست و میگفت: تهران چنین سوگواری را یک بار دیگر نخواهد دید. نوکر مخبرالدوله قاتل را دستگیر نمود. اسم قاتل «ابوالقاسم بهمن» و از مهاجرین قفقاز بود.
دو سال پس از قتل عشقی، دیوان عالی تمیز رأی بر برائت ابوالقاسم بهمن داد. ابولقاسم بهمن نیز در سال ۱۳۲۶ در حالت مستی، زیر دیوار میخانهای که با وزش باد بر سرش خراب شد، مرد.
خاکم به سر، ز غصه به سر خاک اگر کنم
خاک وطن که رفت، چه خاکی به سر کنم؟
من آن نیم به مرگ طبیعی شوم هلاک
وین کاسه خون به بستر راحت هدر کنم
معشوق عشقی ای وطن ای مهد عشق پاک
ای آن که ذکر عشق تو شام و سحر کنم
منابع:
- مرتضی سیفی فمی تفرشی. نظم و نظمیه در دوره قاجاریه،انتشارات یساولی، 1362 صص78 – 80
- سده میلاد میرزاده عشقی-هادی حائری (کورش)-نشر مرکز-۱۳۷۳-ص111
- حسین زرینی (پاییز ۱۳۸۷). «رای دیوان عالی تمیز دربارهٔ قتل میرزاده عشقی». گنجینه اسناد شماره ۷۱.
میرزاده عشقی، مدير جريده قرن بیستم صبح پنجشنبه ۱۲ سرطان(تیر) ۱۳۰۳ ترور شد و بفاصله چندساعت فوت نمود
عشقی برخلاف جمهوریت مقاله مي نوشت و بواسطه صراحت لهجه و بی باکی فوق العاده بی اندازه مورد توجه و التفات مردم تهران بود. عشقی پس از واقعه دوم حمل با جمهوریت ایران شدیدا به مخالفت برخاست و حتی شعر معروف «جمهوری سوار» ر ا سرود.
خانه عشقی در سه راه سپهسالار حوزه کلانتری دولت بود . میرزاده عشقی حدود ساعت پیش از ظهر در خانه خود مورد سوء قصد دو نفر قرار می گیرد و شديداً مجروح می شود . دیری نمی گذرد که چند نفر پلیس یونیفر میه و مفتش تأمينات در صحنه حضور می يابند وشاعر مجروح را با درشگه ای نخست به کمیساریای ۲ دولت و از آنجا به مريضخانه نظمیه منتقل می نمایند .
بیمارستان شهر بانی در آن زمان در حیاط معروف به طویله سوار در ابتدای خیابان جلیل آباد (خیام کنونی و محل سابق قورخانه) قرار داشت و در ورودی آن از همان خیابان جلیل آباد بود
طويله معروف به سوار حیاط بزرگی داشت و سمت دست چپ آن چهار اتاق که سقف آنها گنبدی بود،به مريضخانه نظمیه اختصاص داشت. عشقی از مريضخانه نظمیه برای ملک الشعرای بهار، عضو گروه اقلیت ، پیام داد ، ملک الشعرای بهار مورخ ۱۷ سرطان ۱۳۰۳ درباره این حادثه گفت :
بنده می خواستم مختصری از وضعیات جار یه شهر تهران وضربتی را که به پیکر امنیت و آسایش افراد این شهر وارد آمده بیان کنم . در ضمن اظهار کنم که این ضربت به يك فردمفيد مملکت و به يك عنصر نافع وارد شده است و صرف نظر از مقامات فضلی و ادبی فقید این ضربت به دماغی وارد آمده است که آن دماغ با اقلیت مجلس همراه بوده است و فکر آن مقتول در جریان سیاسی داخل بوده است که آن سیاست بر ضد دولت وقت بوده است
آن فقيد با تلفن مرا خو است، رفتم ،با حضور امنای نظمیه اظهاراتی کرد و در نتیجه مواجهاتی که آن مقتول بافرد دستگیر شده ، در حضور مدعی العموم انجام شد اطلاعاتی بدست آمد که نتیجه اش این است ؛
سه نفر رفته اند و این آدم را مجروح کرده اند . یکی از آن سه نفر دستگیر شده و دو نفر فرار کرده است . مردی بنام محمد خان هر سینی ، نوکر مخبرالدوله، یکی از آن سه تن ر ا تعاقب کرده و بالاخره دستگیرش می نماید. این شخصی ابو القاسم بهمن پسر ضياء السلطان بود.
پس از مواجهه آن شخص توقیف شده با میرزاده عشقی واقارير عشقی و امارات ترور و سوء قصدرا ثابت کرد، مدعی العموم و یکی از مستنطقين عدليه خواستند به موجب قوانین جاریه شخص مقصر را ببرند و تحت مراقبت نگاه دارند و نگذارند کسی با او ملاقات کند و امر را به جريان طبیعی بیندازند ، لكن امنای نظميه آن شخص را به دست مدعی العموم ندادند!
و بدین ترتیب یک سال پیش از شاه شدن رضاشاه ،میرزاده عشقی جوان در سی سالگی به قتل رسید.
پیراهن خونینش را روی جنازهاش گذاشته و تابوت را به مسجد سپهسالار بردند. صبح روز بعد تمام تهران عزادار بود. دانشمندان، دانش آموزان، کاسب کارها واهالی محل طوق و علم بلند کرده و جنازهٔ شاعر جوان را در حالی که پیراهن خونین او روی تابوت بود برداشته و حرکت کردند. هر کس جنازه را میدید میگریست و میگفت: تهران چنین سوگواری را یک بار دیگر نخواهد دید. نوکر مخبرالدوله قاتل را دستگیر نمود. اسم قاتل «ابوالقاسم بهمن» و از مهاجرین قفقاز بود.
دو سال پس از قتل عشقی، دیوان عالی تمیز رأی بر برائت ابوالقاسم بهمن داد. ابولقاسم بهمن نیز در سال ۱۳۲۶ در حالت مستی، زیر دیوار میخانهای که با وزش باد بر سرش خراب شد، مرد.
شعر ذیل بر سنگ مزار عشقی حک شده است.
خاکم به سر، ز غصه به سر خاک اگر کنم
خاک وطن که رفت، چه خاکی به سر کنم؟
من آن نیم به مرگ طبیعی شوم هلاک
وین کاسه خون به بستر راحت هدر کنم
معشوق عشقی ای وطن ای مهد عشق پاک
ای آن که ذکر عشق تو شام و سحر کنم
منابع:
- مرتضی سیفی فمی تفرشی. نظم و نظمیه در دوره قاجاریه،انتشارات یساولی، 1362 صص78 – 80
- سده میلاد میرزاده عشقی-هادی حائری (کورش)-نشر مرکز-۱۳۷۳-ص111
- حسین زرینی (پاییز ۱۳۸۷). «رای دیوان عالی تمیز دربارهٔ قتل میرزاده عشقی». گنجینه اسناد شماره ۷۱.
چهارشنبه ۶ شهريور ۱۳۹۸ ساعت ۲:۵۰
نمایش ایمیل به مخاطبین
نمایش نظر در سایت
۲) از انتشار نظراتی که فاقد محتوا بوده و صرفا انعکاس واکنشهای احساسی باشد جلوگیری خواهد شد .
۳) لطفا جهت بوجود نیامدن مسائل حقوقی از نوشتن نام مسئولین و شخصیت ها تحت هر شرایطی خودداری نمائید .
۴) لطفا از نوشتن نظرات خود به صورت حروف لاتین (فینگلیش) خودداری نمایید .