در میان جمعیت زنان هم وجود دارند که در حجاب کامل که سراپای آنها را پوشانده است ، با کفشهای نوک تیز و منقاری شکل خود سریع راه می روند و هر وقت هم با یک فرنگی مواجه شوند ،روی خود را به دیوار می کنند.
مردم تهران در بازار تهرانِ عصر ناصری
از نگاه مستشرق آلمانی
دکتر هینریش بروگش " شرق شناس آلمانی در دهۀ اول سلطنت ناصرالدین شاه به ایران آمد و خاطرات خود را به رشته تحریر در آورد. وی در بخشی از خاطرات خود رفت و آمد مردم تهران را در بازار شرح می دهد که بطور خلاصه چنین است:
سکنه تهران روزها به عناوین مختلف از خانه خارج می شوند و سری به خیابان و بازار می زنند و این کار را اعم از اینکه بخواهند چیزی بخرند یا نه انجام می دهند.، عده ای که در بازارها و خیابانها دکان دارند در دکانهای خود مشغول کار می شوند و دیگران مانند امواج سرگردان دریا مرتب در بازار این طرف و آن طرف و بالا و پائین می روند. طبقات متوسط و فقیر با پای پیاده در بازار و خیابان حرکت می کنند و طبقات اعیان و اشراف هم سوار بر اسب یا قاطر به اتفاق جمعی از نوکران و مستخدمین خود که عدۀ آنها بستگی به درجه اشرافیت ارباب دارد به گردش می پردازند. این مستخدمین در جلو ارباب مردم را کنار می زنند و راه عبور آقای خود را باز می کنند.در میان جمعیت زنان هم وجود دارند که در حجاب کامل که سراپای آنها را پوشانده است ، با کفشهای نوک تیز و منقاری شکل خود سریع راه می روند و هر وقت هم با یک فرنگی مواجه شوند ،روی خود را به دیوار می کنند. گداهای نیمه لخت ، کنار راه و پشت به دیوار نشسته اند و با صدای بلند از عابران پول و صدقه می خواهند. دیوانه هایی که لباسهای عجیبی پوشیده اند با حرکات و سر و صداهای عجیب از وسط مردم می گذرند و دراویش پیر و جوان در حالیکه وسط کوچه یا بازار نشسته اند ، عده ای را دور خود جمع کرده و به اصطلاح معرکه گرفته اند و برای آنها حکایات خوشمزه و شنیدنی نقل می کنند . شترها و قاطرها و اسبها و الاغها با بارهای خود به اندازه کافی راه عبور از بازار را مسدود می کنند و در این میان ناگهان سر و کله شیرهای اهلی شاه پیدا می شود که نگهبانان آنها را زنجیر کرده ولی بدون آنکه پوزه بند زده باشند برای گردش و هواخوری به بازار آورده اند. شیرها گاهی غرشی می کنند و مردم بازار از بزرگ و کوچک از ترس راه را باز و فرار می کنند. سر و صدا و هیاهو و جنجال در بازار بقدری زیاد است که انسان با رفیق خود که کنار او راه می رود نمی تواند صحبت کند. و آنها صدای حرف یکدیگر را نمی توانند بشنوند. این سر و صدا در بازار مسگرها بصورت وحشتناکی در می آید. در میان این جنجالها و صداهای گونا گون گاهی اوقات هم صدای زنگ به گوش می رسد، امّا این زنگ از ساعت نیست ، از ناقوس کلیسا هم نیست، بلکه از آشپزهای دوره گرد است که در کنار بازار یا خیابان در گوشه نسبتاً خلوتی اجاقهای خود را درست کرده و دیگهای پلو و چلو را روی آتش گذاشته اند و یا در گوشه دیگر کباب درست می کنند و باصدای زنگ مشتریان را دعوت به خوردن غذا می کنند. آنها دربشقابهای مسی پلو خورش یا چلوکباب را می کشند و به مشتری می دهندکه او هم در همانجا روی زمین نشسته با دست غذای خود را می خورد.
بعد از ظهرها در هوای گرم تابستان غالبا دکاندارها در دکانهای خود روی زمین دراز می کشند و به خواب می روند. کنار آنها ظرفهای مملو از آب و یخ و یا دوغ وجود دارد. بعضی از دکانها هم در این ساعت از روز یک توری نخی جلو دکان خود آویزان می کنند و این علامت آن است که کسی در دکان نیست و در حقیقت او اجناس دکان خود را به انصاف مشتریها واگذار کرده است.
در این بازار غیر از دکانها و اجناس آنها و عابران، نقاشیهایی که هنرمندان آماتور ایرانی بر در و دیوار و گاهی سقف بازارها و مخصوصا در چهارسوقها کرده اند تماشایی است، این نقاشیها سیاه و قرمز رنگ هستند و موضوع آنها مختلف است .
بازار گاهی بسیار شلوغ و زمانی کاملا خلوت می شود . هنگامی که ظهر فرا می رسد ، صدای مؤذن از گلدسته های مساجد و یا از گوشه و کنار بازار بلند می شودو مسلمانان را به نماز و عبادت خدا می خواند. دقایقی بعد مردم به صرف ناهار می پردازند و سر و صداها کم می شود، ولی طولی نمی کشد که از نو صداهای زیادی بلند می شود. افتاب که به طرف افق مغرب نزدیک شد صدای گوش خراش نقاره خانه بلند می شود . کمی بعد دست موزیک سربازها مشغول نواختن می شوند و موزیک شب فرانسویان را می نوازند که به دنبال آن صدای زوزه و پارس سگها بلند می شود، گویی سگها هم به موزیک غربی آشنا نیستند و فریاد اعتراض بر می آورند. در این موقع بازار ها بسته می شوند و همه روانه خانه خود می گردند. و تنها مستحفظین یا قراولانی که ا ز طرف تجار و کسبه اجیر شده اند در پناه نور ضعیف چراغهای روغنی بازارها گردش می کنند و گاهی عربده می کشند.، اما طولی نمی کشد که همه به خواب می روند، حتی مستحفظین هم در گوشه ای میخوابند و چرت می زنند و حفظ امنیت بازارها و خانه های مردم را به سگها واگذار می کنند که تاصبح بیدارند و زوزه می کشند.
منبع: دکتر هینریش بروگش، سفری به دربار سلطان صاحبقران، ترجمه مهندس محمد حسین کُرد بچه، انتشارات اطلاعات، 1389صص 187-191
از نگاه مستشرق آلمانی
دکتر هینریش بروگش " شرق شناس آلمانی در دهۀ اول سلطنت ناصرالدین شاه به ایران آمد و خاطرات خود را به رشته تحریر در آورد. وی در بخشی از خاطرات خود رفت و آمد مردم تهران را در بازار شرح می دهد که بطور خلاصه چنین است:
سکنه تهران روزها به عناوین مختلف از خانه خارج می شوند و سری به خیابان و بازار می زنند و این کار را اعم از اینکه بخواهند چیزی بخرند یا نه انجام می دهند.، عده ای که در بازارها و خیابانها دکان دارند در دکانهای خود مشغول کار می شوند و دیگران مانند امواج سرگردان دریا مرتب در بازار این طرف و آن طرف و بالا و پائین می روند. طبقات متوسط و فقیر با پای پیاده در بازار و خیابان حرکت می کنند و طبقات اعیان و اشراف هم سوار بر اسب یا قاطر به اتفاق جمعی از نوکران و مستخدمین خود که عدۀ آنها بستگی به درجه اشرافیت ارباب دارد به گردش می پردازند. این مستخدمین در جلو ارباب مردم را کنار می زنند و راه عبور آقای خود را باز می کنند.در میان جمعیت زنان هم وجود دارند که در حجاب کامل که سراپای آنها را پوشانده است ، با کفشهای نوک تیز و منقاری شکل خود سریع راه می روند و هر وقت هم با یک فرنگی مواجه شوند ،روی خود را به دیوار می کنند. گداهای نیمه لخت ، کنار راه و پشت به دیوار نشسته اند و با صدای بلند از عابران پول و صدقه می خواهند. دیوانه هایی که لباسهای عجیبی پوشیده اند با حرکات و سر و صداهای عجیب از وسط مردم می گذرند و دراویش پیر و جوان در حالیکه وسط کوچه یا بازار نشسته اند ، عده ای را دور خود جمع کرده و به اصطلاح معرکه گرفته اند و برای آنها حکایات خوشمزه و شنیدنی نقل می کنند . شترها و قاطرها و اسبها و الاغها با بارهای خود به اندازه کافی راه عبور از بازار را مسدود می کنند و در این میان ناگهان سر و کله شیرهای اهلی شاه پیدا می شود که نگهبانان آنها را زنجیر کرده ولی بدون آنکه پوزه بند زده باشند برای گردش و هواخوری به بازار آورده اند. شیرها گاهی غرشی می کنند و مردم بازار از بزرگ و کوچک از ترس راه را باز و فرار می کنند. سر و صدا و هیاهو و جنجال در بازار بقدری زیاد است که انسان با رفیق خود که کنار او راه می رود نمی تواند صحبت کند. و آنها صدای حرف یکدیگر را نمی توانند بشنوند. این سر و صدا در بازار مسگرها بصورت وحشتناکی در می آید. در میان این جنجالها و صداهای گونا گون گاهی اوقات هم صدای زنگ به گوش می رسد، امّا این زنگ از ساعت نیست ، از ناقوس کلیسا هم نیست، بلکه از آشپزهای دوره گرد است که در کنار بازار یا خیابان در گوشه نسبتاً خلوتی اجاقهای خود را درست کرده و دیگهای پلو و چلو را روی آتش گذاشته اند و یا در گوشه دیگر کباب درست می کنند و باصدای زنگ مشتریان را دعوت به خوردن غذا می کنند. آنها دربشقابهای مسی پلو خورش یا چلوکباب را می کشند و به مشتری می دهندکه او هم در همانجا روی زمین نشسته با دست غذای خود را می خورد.
بعد از ظهرها در هوای گرم تابستان غالبا دکاندارها در دکانهای خود روی زمین دراز می کشند و به خواب می روند. کنار آنها ظرفهای مملو از آب و یخ و یا دوغ وجود دارد. بعضی از دکانها هم در این ساعت از روز یک توری نخی جلو دکان خود آویزان می کنند و این علامت آن است که کسی در دکان نیست و در حقیقت او اجناس دکان خود را به انصاف مشتریها واگذار کرده است.
در این بازار غیر از دکانها و اجناس آنها و عابران، نقاشیهایی که هنرمندان آماتور ایرانی بر در و دیوار و گاهی سقف بازارها و مخصوصا در چهارسوقها کرده اند تماشایی است، این نقاشیها سیاه و قرمز رنگ هستند و موضوع آنها مختلف است .
بازار گاهی بسیار شلوغ و زمانی کاملا خلوت می شود . هنگامی که ظهر فرا می رسد ، صدای مؤذن از گلدسته های مساجد و یا از گوشه و کنار بازار بلند می شودو مسلمانان را به نماز و عبادت خدا می خواند. دقایقی بعد مردم به صرف ناهار می پردازند و سر و صداها کم می شود، ولی طولی نمی کشد که از نو صداهای زیادی بلند می شود. افتاب که به طرف افق مغرب نزدیک شد صدای گوش خراش نقاره خانه بلند می شود . کمی بعد دست موزیک سربازها مشغول نواختن می شوند و موزیک شب فرانسویان را می نوازند که به دنبال آن صدای زوزه و پارس سگها بلند می شود، گویی سگها هم به موزیک غربی آشنا نیستند و فریاد اعتراض بر می آورند. در این موقع بازار ها بسته می شوند و همه روانه خانه خود می گردند. و تنها مستحفظین یا قراولانی که ا ز طرف تجار و کسبه اجیر شده اند در پناه نور ضعیف چراغهای روغنی بازارها گردش می کنند و گاهی عربده می کشند.، اما طولی نمی کشد که همه به خواب می روند، حتی مستحفظین هم در گوشه ای میخوابند و چرت می زنند و حفظ امنیت بازارها و خانه های مردم را به سگها واگذار می کنند که تاصبح بیدارند و زوزه می کشند.
منبع: دکتر هینریش بروگش، سفری به دربار سلطان صاحبقران، ترجمه مهندس محمد حسین کُرد بچه، انتشارات اطلاعات، 1389صص 187-191
جمعه ۳ فروردين ۱۳۹۷ ساعت ۱:۴۰
نمایش ایمیل به مخاطبین
نمایش نظر در سایت
۲) از انتشار نظراتی که فاقد محتوا بوده و صرفا انعکاس واکنشهای احساسی باشد جلوگیری خواهد شد .
۳) لطفا جهت بوجود نیامدن مسائل حقوقی از نوشتن نام مسئولین و شخصیت ها تحت هر شرایطی خودداری نمائید .
۴) لطفا از نوشتن نظرات خود به صورت حروف لاتین (فینگلیش) خودداری نمایید .