در مورد تصویر: تصویر فوق طرحی است که ناصرالدین شاه در سی سالگی از خودش کشیده است.
متن دستخط ناصرالدین شاه ذیل تصویر: «صورت خودم که در آینه نگاه کردم کشیدم. در رودخانه جاجرود که از نیاوران سوار شدیم برای شکار، روز چهار شنبه 13 شهر محرم الحرام سنۀ77 [12] بیچی ئیل».
متن دستخط ناصرالدین شاه ذیل تصویر: «صورت خودم که در آینه نگاه کردم کشیدم. در رودخانه جاجرود که از نیاوران سوار شدیم برای شکار، روز چهار شنبه 13 شهر محرم الحرام سنۀ77 [12] بیچی ئیل».
تاریخ نگاران از مراسم و جشنهایی که شاهان و فرمانروایان برپا میکردند قصههای شگفت آوری نقل میکنند که چون به کنه آنها بنگریم یکسره در جهت نمایش شکوه و عظمت ظاهری آنها بوده است.
ناصرالدین شاه یکی از شاهان قاجار است که نیم قرن سلطنت کرد و به همین جهت تشریفات دربارش نیز به مراتب سنگین تر و نمودی از افسانه هایی بود که در مورد سلاطین مشرق زمین روایت کردهاند و از تصاویر و نوشته های برجای مانده چنین به نظر میرسد که در هنگام برگزاری اعیاد و مراسم این تشریفات بهتر و بیشتر نمایان می گردید.
از جمله مراسم توأم با تشریفات متعددی که در دستگاه سلطنت وی همه ساله انجام می شد مراسم جشن تولد شاه در روز 6 صفر 1 بود که همه ساله در این روز با تجمل هر چه تمام تر انجام مییافت چنانچه شب تولد آتش بازی با شکوهی برپا می گردید و شاه با زنان حرم به تماشای آتش بازی میرفتند، نوازندگان می نواختند، رقاصها می رقصیدند و انواع بازیهای کمدی و غیر کمدی از طرف بازیگران به نمایش گذاشته می شد و به قول ناصرالدین شاه «محشر غریبی بود». صبح روز بعد قشون صف کشیده و مراسم ساده و رژه انجام میشد که قشون عبارت بودند از افواج ولایات مختلف قزاقها و. . . و. . . و همچنین معلمین و روسای مدرسه دارالفنون در این مراسم حضور یافته و به اتفاق وزیر علوم در مقابل ناصرالدین شاه رژه میرفتند 2 بعد مراسم صرف ناهار با شکوه و جلال و با حضور شاهزادگان و وزرا و امرا انجام میشد، سپس شاعر قصیده غرایی در حضور جمع میخواند و پیشکش قابل توجهی به شاه هدیه می شد.
پس از آن شاه به همه شاهزادگانی که حضور داشتند عیدی می داد. سپس نوبت سفرا و وزرای مختار می رسید که جشن تولد او را تبریک بگویند. بعد شاه به تخت مرمر میرفت و سلام عام که به قول خود ناصرالدین شاه بسیار باشکوه و مفصل بود انجام می شد ودر این زمان به رجال و کسانی که مورد عنایت بودند، خلعت، انعام و امتیاز مرحمت و التفات میشد. بعد از مراسم رسمی سلام، شاه به اندرون میرفت که علاوه بر زنان او بسیاری از نزدیکان و اقوام زنان حرم دعوت داشتند. خود شاه مینویسد:
«جمعیت غریبی از زن بود پیر و جوان، پتال همه نوع زنی بود 3. »
بعد پیشکش ها تقدیم و تشریفات عصرانه برگزار میگردید و شب مهمانی مجللی با حضور نوازندگان ایرانی و فرنگی برپا میشد که امرا و اعیان و وزرا و سفرا در آن شرکت داشتند و بعد از شام مجددا ً بساط آتش بازی برپا میشد. به این ترتیب جشن 24 ساعته تولد شاه اختتام میپذیرفت.
همچنین بعضی اعیاد مذهبی مانند عید قربان، عید غدیر، عید فطر و غیره نیز در دربار ناصرالدین شاه طی مراسمی برگزار میگردید.
توضیح تصویر: صحنه ای از سلام عام
وی در خاطرات سال 1293 خود مینویسد:
«عید اصخی [قربان] گذشت، سلام و قربانی و غیره شد، شتر قربانی را بطور قدیم آوردند، با لوازم آن، کم و کسری از پارسال نداشت، شکرالله خان پسر جهانسوز خان عثمان مرحوم شتر را کشت 4. »
در خاطرات همین سال نیز در مورد جشن عید غدیر چنین نقل میکند:
«عید غدیر رسید، شب عید غدیر بیرون شام خوردم، عمارات جدید و نارنجستان چراغان شد، اغلب پیشخدمتها بودند، سیاچی، باشی، امین حضور، عضدالملک، عکاس، فرخ خان و غیره و غیره و غیره بودند. خوانندههای 5مردانه همه آمدند. رقاص و غیره. اسمعیل بزاز هم بود، خیلی او و اتباعش رذالت کردند. الحمدلله خوش گذشت. روزش هم در همان تالار جدید سلام شد، همه اهل سلام بودند، مخاطب مؤیدالدوله بود 6. »
قابل ذکر است که در همین سال 1293 جشن صدمین سال سلطنت قاجار برگزار گردید. در این مورد ناصرالدین شاه چنین مینگارد:
«روز 19 ذیحجه، اسب دوانی شد که ابتدای عیش و جشن سلطنت صد ساله قاجار و قرن سی ساله سلطنت ما[بود]، الحمدلله تعالی صبح زود از خواب برخاسته و. . . . 7»
از یادداشتهای ناصرالدین شاه چنین بر میآید که این جشن از روز 19 ذیحجه الی آخرین ساعات 23 همین ماه طول کشید. چنانکه در آخرین یادداشتهای مربوط به این جشن مینویسد:
«روز 23 در تخت مرمر سلام عام شد، نطق بسیار خوبی کردیم در سلام، عصر هم به سردر میدان رفتیم، بسیار خوش گذشت، این چند شب کل کوچه، بازار، شهر همه چراغان بود، مردم میگشتند، بی عاری میکردند. لوازم سر در هم از کریم شیره و غیره همه به عمل آمد. سکه قرن را که در ضرابخانه در نهایت خوبی زده بودند به همه مردم دادیم، شعرا از هر قبیل قصاید غرّا گفتند، صّلهها گرفتند. شب 24 هم مهمانی زنانه بود، [در] اندرون انیس الدوله تدارک شام دیده، چهارصد نفر زن بودند. بعد از شام دیوانخانه قرق شد، تالارها، نارنجستان چراغان شد، بسیار خوب، من هم بیرون شام خوردم، نایب السلطنه هم توی زنها بود، بعد از شام رخت پوشیدم، شاهزاده، محقق، سیاچی و غیره، عضدالملک بودند. امین السلطان، بعد رفتند. زنها ریختند، عزت الدوله هم بود قمرالسلطنه و غیره. زنهای ما، یک جنجالی شد که حساب نداشت، خواننده های کورها، رقاصهای یهودی و نقاره خانه، گوهر، عکاس باشی و غیره خیلی بودند، محشری بود، عمه ها و غیره هم بودند، به همه سکه جدید دادم، خیلی گشتیم، صحبت شد. بعد از دو ساعت زنها رفتند. الحمدالله خوش گذشت. یک گلدان مرمر حجاری فرنگی شکست، آیینه شکست. بعضی زیر بازوی زنها را بریده بودند، جیب بریده بودند، انگشتر الماس برلیانی از زنی گم شده بود. . . . 8»
یکی دیگر از ابداعات که ناصرالدین شاه جهت سرگرمی خود و اطرافیان راه انداخته بود مراسم جشن آش پزان بود که در آخر فصل ییلاق و سفرها و شکارهای تابستانی انجام میشد. 9
اگر جشن صدمین سال سلطنت قاجار و بعضی عروسیها مثل عروسی کامران میرزا نایب-السلطنه 10 و بعدها عروسی عزیز السلطان را در نظر نگیریم، جشن نوروز از مفصلترین جشنهایی بوده که در زمان ناصرالدین شاه برگزار می شده است. عبدالله مستوفی شرح مبسوطی از جشن نوروزی ناصرالدین شاه به رشته تحریر در آورده که بعضی از مطالب آن ذیلاً آورده میشود:
برای پادشاه خوشگذران و تجمل دوستی مثل ناصرالدین شاه، عید نوروز بهانه خوبی بود، سلام خاص در تالار موزه منعقد می گشت. قبلاً رقعه های دعوت چاپی طلایی به اسم اشخاص برای رجال و افسران عالی رتبه فرستاده میشد، قبل از ساعت تحویل همگی با لباس تمام رسمی حاضر میشدند. منجم باشی رسیدن ساعت و دقیقه تحویل را اعلام می کرد. شاه اول با علما می نشست و به آنها عیدی می داد، بعد رجال طبقه طبقه آمده عیدی می گرفتند، جلوی شاه مجموعه بزرگی از طلا بر روی میز میگذاشتند. در این مجموعه شاهی سفید زیاد با مقدار کمی پنج هزاری طلا در هم ریخته بودند شاه در پشت این هرم طلا و نقره نشسته بود و هر کس جلو می آمد. از پولها چنگ می کرد و می داد. عده اشخاصی که عیدی می گرفتند، دویست سیصد نفری می شدند. روز نوروز سلطانی که اکثر فردای روز تحویل بود طبقات پایین تر مانند خوانین قاجار و سرهنگها و نایب آجودان باشیها و غیره عیدی می گرفتند. در این روز نزدیک ظهر سلام عام هم منعقد میشد. خطیب خطبه سلام میخواند، شاعر شعر تازهای که گفته بود به عرض میرساند و تا شاه بر تخت نشسته بود و با مخاطب سلام صحبت میداشت و همچنین تا آخر سلام که قشون رژه میرفتند، هر دقیقه یکی دو توپ منظماً شلیک میشد. و بازیهای مختلف و کشتیگیری پهلوانان و غیره. 11
و اما به قول استاد بزرگوارم مرحوم دکتر رضوانی که روانش شاد باد، قلم به دست ناصرالدین شاه داده می شود تا خود در مورد جشن نوروز در سالهای متناوب 12 سخن بگوید:
روز جمعه 6 شهر ذی قعدهالحرام سنه 82 [12] بارس ئیل خیریت دلیل که دو روز از تحویل حمل گذشته است:
«الحمدلله تعالی سلام تحویل در شب 4شنبه 4 شهر ذیقعده پنج ساعت و 5دقیقه بالا از شب رفته اتفاق افتاد. سلام شب تحویل و روز پنجشنبه، سلام تخت مرمر و سر در در نهایت خوبی به انجام رسید. خلاصه در همین روز جمعه صبح توپ سواری انداختند، هوا بسیار صاف و ملایم بود، رخت پوشیده از دربچه سوار شدیم. از توی باغ لاله زار رفتیم. . . . 13»
در سال 1289 گویا تحویل سال مصادف با روز عاشورا گشته. زیرا ناصرالدین شاه در خاطرات محرم خود در سال 1289 چنین مینویسد:
«. . . خلاصه الحمدلله در محرم خوش گذشت. روز چهارشنبه که روز عاشورا بود، سه ساعت و پنجاه و پنج دقیقه از دسته گذشته تحویل حمل شده عید نوروز بود، ما الحمدلله آن وقت در خواب بودیم و از تکلیف و زحمت سلام تحویل آسوده و خلاص. فصل گل بنفشه و بید مشک بود، روز عاشورا در چال حصار تعزیه هفتاد و دو نفر موقوف شد. . . . روز 15 محرم سلام عامی در تخت مرمر شد، کل امرا، اعیان و غیره بودند، سوای قوامالدوله که ناخوش است. در حقیقت این سلام عوض سلام عید نوروز بود. فرمایشات خوب در سلام شد، بعد از سلام آمدیم باغ، صدر اعظم و غیره بودند. ایلخانی را آوردند، حاکم قزوین شده است. محمدتقی میرزا حاکم خمسه، هر دو عرض داشتند 14»
و اما نوروز در سال 1291 ق در دربار ناصری و از نگاه او:
« شب شنبه 2 شهر صفرالمظفر سنه 91 [12] ایت ئیل
سه ساعت و نیم از شب رفته تحویل حمل شد، امروز که جمعه بود، از صبح هوا ابر گرفته بود، بسیار تاریک، مثل شب، کم کم تگرگ، باران و برف شدید، بعد شل اب بعد باد و مه و کولاک باد شدید، سرمای زیاد، یک معرکه غریبی بود. از صبح الی غروب بارید. چنان هوا سرد بود که نمی شد راه رفت، جمیع کوهها و صحرا را مجدداً برف سفید کرد. من بیرون اتاق عاج بودم، سرایدار باشی و غیره اسباب تحویل و غیره می آوردند اطاق عاج بچینند. امین الملک، عرفانچی، حکیم الممالک و غیره و غیره بودند. بعضی کاغذها و غیره میخواندم، حکیم الممالک برات زیادی و احکام زیاد داشت، صحه گذاشتم، نمیدانستم چه کنم، با وجود باد و باران سرما برخاسته رفتم خلوت عکاسخانه که زنها بودند. بعد رفتم اندرون شب شام خورده رخت آوردند. سرداری الماس و غیره. الی رسیدن وقت تحویل نشستیم، انیس الدوله، باشی غلام بچه، کوره، مردک و غیره بودند. نقل میگفتند.
بعد وقت شد. رخت پوشیده، شمشیر بسته، جقه گذاشته رفتم بیرون، هوا باز می بارید. باد سرد بسیار سردی می آمد، کولاک غریبی بود، رفتم اطاق عاج مجلس مزّین خوبی بود. همه وزرا، شاهزادگان، امراء، اعیان و غیره بودند. در بین تحویل حاجی نصرالله میرزا پسر سیف الله میرزا از مشهد مقدس از جانب میرزا سعیدخان متولی باشی به چاپار 9 روزه رسیده بود آمد. فرمان حضرت امام ضامن ثامن علیه السلام را آورد. با خلعت آفتاب طلعت آن حضرت که سرداری ترمه گلی بود، عریضه را امین الملک آورد. بسیار بسیار خوشحال شده و به فال میمون گرفتم. حاجی سیف الدوله پسر فتحعلی شاه هم که متولی باشی سابق بود، دیروز آمده بود، او هم در تحویل بود. اشخاص پارساله الحمدلله تعالی همه بودند در تحویل، منشی الممالک، عضدالملک، نظام العلما. اعمال معمول را از دادن شاهی و دعا به عمل آوردند. پسر نایب الصدر قزوینی خطبه خواند. منجم باشی و نجم الملک میرزعبدالغفار منجم و مهندس مدرسه است. او عرض کرد. مستوفی الممالک، مشیرالدوله و غیره و غیره همه بودند. علما، آقا سید صادق، امام جمعه، صدرالعلما، حاجی شیخ محمد، حاجی آقا محمد، شیخ محمد برادر شیخ عبدالحسین و غیره و غیره و غیره. بعد شاهی اشرفی به همه داده شد. رفتند، ما هم برخاسته آمدیم اندرون، رفتم خانة انیس الدوله، بعد آمدیم خوابیدیم. الحمدلله تعالی علی کل حال و اوقات.
روز شنبه هم در تالار حوض بلور سلام شد باد بسیار سردی میآمد، ابر بود بسیار سرد بود، سفرای خارجه همه حضور آمدند. . . . 15
مشاعره می کردند. شاهزاده خر میگفت، دوازده هزار بیت شعر میدانم.
غیاث میراب ده روز قبل از این مرده است. بچه هاش بیچاره حالا با آن کلاه بیخود داد میزنند.
شب باب همایون و کوچه چراغان آتش بازی بسیار بسیار خوبی کردند. رفتم بالا. زنها و غیره آمدند. الحمدلله تعالی روز عید ما هم 6 صفر 16 هوا بسیار خوب بود. بطور معمول ناهار در تالار شمس العماره خورده شد، شاهزاده ها همه بودند، عمواقلی هم بود، بعد پول گرفتند بعد سفرا آمدند. سلام شد، در تالار حوض بلور رفتیم، اندرون در تالار انیس الدوله همه زنهای پیر و پات، شاهزاده ها و غیره بودند. دیده شدند. بعد رفتم سردر، سردر خوبی شد. پهلوان خوبی را یزدی تربیت کرده بود که اکبر خراسانی را زمین بزنند، کشتی انداختند، آقا دایی هم ایستاده بود بالای سرشان، آن پهلوان هم جوان بود، تنومند، فراش مشیرالدوله هم بود، آقا وجیه هم. . . او بود. اکبر خراسانی او را پر زور زمین زد، پدرش را در آورد، بسیار خوب زمین زد، احوالم امروز قدری کسل بود، سرم درد میکرد، بی اشتها هم بودم. الحمدالله تعالی علی کل حال 17».
و باز هم ناصرالدین شاه تحویل سال را در ماه صفر 1292 چنین قلم فرسایی میکند:
«در شب یکشنبه 12 شهر صفرالمظفر سنه 92 [12] به زیج محمدشاهی، 9 ساعت و چیزی از شب رفته و به زیج الغ بیگی شش هفت دقیقه از طلوع آفتاب گذشته تحویل حمل تنگوزئیل شده است. چون فاصله الغ بیگی بیشتر بود، آن زیج را گرفتند. اما ما [را] دیشب سه ساعت به دسته مانده از خواب بیدار کردند، بسیار بی خواب برخاسته، گیج می خوردم. سرداری الماس و جقه حاضر بود. در همان ساعت وقت زیج محمدشاهی برخاستم، اول چیزی را که نظر انداختم خط مبارک حضرت امیرالمومنین علیه السلام بود و بسیار زیاد میمون گرفتم. رفتم اطاق انیس الدوله، او هم اوضاع تحویل کاملی چیده بود، از نمک و ممک، سبزی و مبزی و غیره. بعد آمده نماز صبح را کردم، رخت پوشیده رفتیم پایین. هوا هم سرد بود. قدری هم باران آمد. خلاصه وقت تحویل شد. رفتیم بیرون. در تالار عاج اغلب مردم توی اطاق حاضر بودند، از علما و غیره. آقا سید اسمعیل بهبهانی ناخوش بود نیامده بود. سپه سالار ناخوش شده بود نیامده بود. مستوفی الممالک بود، شاهزادگان و غیره هم اغلب نرسیده بودند، از عقب کمکم رسیدند. حاجی آصف الدوله هم ناخوش بود، نبود. مخاطب حرف با کسی نبود. قدری با مستوفی الممالک حرف زدیم، قدری هم با سپهدار، شاهزادگان هم که معتمدالدوله و احمد میرزا باشند، شمشیر مرصع حمایل نکرده بودند. صبح معلوم شد خازن الملک کلید صندوقخانه را داده بود به فراش که بیاورد در را باز کند، فراش کلید را گم کرده یا مفقود شده بود شاهزاده و غیره هر چه کلید انداخته بودند در باز نشده بود حتی در را خواسته بودند بشکنند نشده بود. شاهزاده ها بی شمشیر ماندند. نظام العلما، منشی الممالک، عضدالملک اعمال خود را بجا آوردند. آقا سید صادق، شیخ مجتهدین، سایرین بودند. تالار عاج در کمال خوبی ساخته شده بود، . . مرصع گذاشته شده بود، تخت منبر مرصع زینتهای زیاد. خلاصه بسیار مجلس با شکوهی بود، بسیار خوش گذشت الحمدلله تعالی. شاهی، اشرفی انعام شد. طلوع آفتاب به اتمام رسید. کسالت، بیخوابی زیاد از حد بود، رفتم اطاق کوچک شمس العماره، ناهار بی اشتهایی به تعجیل آوردند خورده، دراز کشیدم، نقال نقل گفت، دو ساعتی خوابیدم. شب در دیوانخانه قورق شد، زنها اطاق عاج آمدند، طاووس سنتوری، رقاصهای اصفهانی یهودی و غیره شب را زدند خواندند. بسیار خوش گذشت. روز دوشنبه سلام تخت مرمر شد، بسیار باشکوه و تمام عیار، عصری سردر میدان رفتیم.
جارچی سردر که صد و ده سال داشت امسال مرده است.
الحمدلله تعالی عید در کمال خوبی ختم شد 18 »
[بخشی از خاطرات ناصرالدین شاه در ماه صفر 1293 روز قبل از سال تحویل]
«. . . اتفاقات خنده داری شده است، حکیم الممالک داوطلب شد حاکم گیلان بشود، فلان مبلغ فلان پیشکش بدهد، فلان قدر از تخفیف برگرداند، دستخط گرفت، خلعت پوشید، رسماً حضور آمد. گیلانیها به خانه اش رفتند، تلگرافخانه رفت، با ناصراالملک حرف زد. بعد طوری شدموقوف شد، دو روز حاکم گیلان بود. بعد حاکم عراق شد، دستخط گرفت حضور آمد. عراقیها ریختند خانه اش، حکیم عراقی شد. بعد از دو روز حکیم از عراق هم عزل شد. دوباره حاکم بروجرد شد و دستخط گرفت، عجالتاً حاکم بروجرد است تا دیده شود.
امروز که روز یکشنبه 22 صفر [1293] است ناهار را اندرون خوردم هوا ابر بود، باران شدیدی آمد. امروز ولیعهد با اصحابش از آذربایجان وارد طهران شدند، شکوه السلطنه رفت باغ ایلخانی، منزلشان آنجاست. حاجی حیدر اندرون ریش زد، فرد ان شاءالله سه ساعت و نیم از دسته گذشته تحویل حمل خواهد شد. دیروز چِلچِله دیدم، قره قاز دیدم، اول و اواسط بنفشه است. هوا بسیار بسیار خوب است.
والده ظل السلطان[اخترالسلطنه] دندانش درد میکند. اخترالسلطنه مدتی است ناخوشی. . . 19دارد، خیلی بد احوال است. آقا باشی حالا آمده، زنها گفتند عرض دارد، پرسیدم، گفت، درویش عقار پدر فاطمه سلطان کتاب خوان مرده است.
روز دوشنبه سه ساعت و نیم از دسته گذشته تحویل حمل شد. در تالار عاج تحویل شد، همه بودند. مخاطب مؤیدالدوله بود، ولیعهد، صاحب دیوان و غیره دیروز وارد شده بودند، در تحویل بودند. محمد تقی میرزای حاکم خمسه مثل خرس دیروز وارد شده بود، در تحویل بود، به خراسان باید برود. نصرت الدوله چند روز قبل از عراق وارد شده بود، او هم بود، آقا سید صادق سایر علما بودند، جمعیت زیادی بود، میرزا علی خان پسر صدر اعظم مرحوم با مادرش مدتی بود در مشهد بودند، تازه آمده بودند. در تحویل بود. سپهسالار، مستوفی الممالک و غیره و غیره بودند. شاهی عیدی داده شد، در وقت شاهی گرفتن پای نصرالملک برادر سپهسالار افتاد به بند شمشیرش زمین خورد، ده دقیقه مبتلا بود، زیاد خنده داشت. الحمدلله تعالی بسیار مجلس خوبی شد. چهار به غروب مانده باغ قورق شد. با زنها رفتم بالای شمسالعماره، در مهتابی کفتر بازی، اشخاصی چند قمار میکردند، بالاخره به نزاع انجامید، جنگ پر زور می-کردند. خیلی خندیدم. دیروز که ولیعهد وارد شد، باران شدیدی از صبح گرفت، الی عصر بارید.
روز سه شنبه هم سلام تخت مرمر شد و سردر میدان، آشپز امین الملک که ادعای پهلوانی میکرد با اکبر خراسانی کشتی گرفت، زمین بدی خورد. کریم شیره از کمر به پایین افلیج شده، با وجود آن سوار خری بود آوردند، بعضی اشعار خواند و مزه کرد و پول گرفت 20(20). »
آخرین دست نوشته ناصرالدین شاه در این مقاله از نوروز سال 1299 ق:
«شب سه شنبه سنه 1299جمادی الاول تحویل حمل شد؛ دو ساعت پنجاه و شش دقیقه از شب گذشته، شب را بیرون در تالار عاج روبه نارنجستان شام مردانه خوردیم. معلوم شد شب تحویل است، همه بودند، چند روز است باران و برف شدید میآید، بطوری که شب یخ بسته بود، خیلی سرمای زننده داشت. چند روز هم هست از بواسیر خون میرود اما زیاد نیست، لیکن باز هم مضعف است و رنگ را زرد کرده است. خلاصه بعد از شام فاصله نکشید، رخت پوشیده از عمارت عاج که همه چراغان شده بود رفتم به تالار موزه که برای شب تحویل یک طوری حاضر کرده بودند، اما ماشاءالله تالار به این وسعت و پلههای مرمر و اسباب و گلدانها و پردههای نقاشی و چهل چراغهای بزرگ زیاد و اسباب دیگر از جواهرات و غیره و غیره. . . الحق مایه کمال دلخوشی و تعجب بینندهها بود. با وجودی که البته پانصد نفر در تالار بودند، مثل این بود که هیچ شخصی نباشد باز نصف تالار خالی بود. دیگر در این چند روز امین السلطان و دیگران لازمه خدمت را کردند تا که شده امشب .
خلاصه وارد تالار شدیم، رفتیم آن بالا بالا جلوس کردیم، علما مثل آقا سید صادق، امام جمعه، صدرالعلما و سایر مثل پارسال به تمامه بودند. نشستیم، صحبت شد، وزیر خارجه مخاطب بود. جناب آقا مستوفی الممالک، پسرش کوچک، ولیعهد، ظل السلطان، نائب السلطنه و غیره، غیره، غیره، از همه آجیلی. . . . 21 مثل پارسال بودند. امسال بعلاوه قوام شیرازی و غیره و محمدهاشم میرزا که خلعت حضرت امام رضا علیه السلام را برای ما آورده بود، خلعت شمسه مرصع صورت حضرت را داشت. الحمدالله تعالی، با کمال افتخار و امتنان پوشیدیم. عضدالملک، منشی الممالک، نظام العلما و غیره و غیره جولان بازی میکردند. امین السلطان شاهی، اشرفی میریخت. بعد از تحویل عیدی داده شد. به مراتب، به همه، خیلی طول کشید، چهار از شب رفته به اتمام رسید. برخاستیم رفتیم اندرون اطاق انیس الدوله و غیره.
فردا هم در تالار شمس العماره سلام شد. سفرای خارجه هم در تالار موزه به حضور رسیدند. سردر میدان بزرگ رفتیم. جمیع اراذل بودند، کریم شیره، لوطی تبریزی، اسماعیل بزاز و غیره و غیره. یک نفر جوانکی است نائب السلطنه میگفت از طایفه روس است، حالا مسلمان شده است. بندبازی و صندلی بازی خوبی میکرد. شب هم در کوچه باب همایون آتش بازی شد.
شام را هم در همان سردر خوردیم. آن پسره روس باز بندبازی کرد، کسل خیالی و مزاجی بودم. الحمدلله تعالی به خیر و خوبی و سلامتی گذشت. تمام مردم و رعیت از امنیت و آرامی و ارزانی و فراوانی نعمت الحمدلله آسوده هستند، حقیقتا، ان شاءالله همیشه این طور باشد. امسال کوهها در شب عید بطوری برف است که هیچ وقت نبوده است. حتی کوه سوهانک الی دامنه آن پر برف است. بخاریها همان طور مثل زمستان میسوزد. در حقیقت زمستان است. خیلی هم سرد. میرزا ملکم خان هم در تحویل حاضر بود. 22(22). »
باید گفت که زمانی نیز فرا میرسیده که این همه تشریفات و مراسم ناصرالدین شاه را خسته مینمود، به طوری که مصمم به فرار می شد. چنانچه در سال 1304 که شاه مجدداً تصمیم به سفر گیلان میگیرد. علیرغم آن که زمستان بسیار سختی بوده و بسیاری از نزدیکان تأکید کرده بودند که شاه به این سفر نرود با اصرار و پافشاری، اردوی همایونی را راهی سفر می کند، اما شدت برف و بوران به حدی بود که از قزوین مجبور به عقب نشینی به طرف تهران می شودو اذعان میدارد که «ما از دست عید و شب تحویل فرار کرده بودیم نشد» 23
ناصرالدین شاه یکی از شاهان قاجار است که نیم قرن سلطنت کرد و به همین جهت تشریفات دربارش نیز به مراتب سنگین تر و نمودی از افسانه هایی بود که در مورد سلاطین مشرق زمین روایت کردهاند و از تصاویر و نوشته های برجای مانده چنین به نظر میرسد که در هنگام برگزاری اعیاد و مراسم این تشریفات بهتر و بیشتر نمایان می گردید.
از جمله مراسم توأم با تشریفات متعددی که در دستگاه سلطنت وی همه ساله انجام می شد مراسم جشن تولد شاه در روز 6 صفر 1
تولد ناصرالدین شاه در روز 6 صفر در قریه کهنام آذربایجان بوده است.
فاطمه قاضیها. دارالفنون. گنجینه دفتر دوم. تهران. سازمان اسناد ملی ایران. زمستان 1367 ص 129
پس از آن شاه به همه شاهزادگانی که حضور داشتند عیدی می داد. سپس نوبت سفرا و وزرای مختار می رسید که جشن تولد او را تبریک بگویند. بعد شاه به تخت مرمر میرفت و سلام عام که به قول خود ناصرالدین شاه بسیار باشکوه و مفصل بود انجام می شد ودر این زمان به رجال و کسانی که مورد عنایت بودند، خلعت، انعام و امتیاز مرحمت و التفات میشد. بعد از مراسم رسمی سلام، شاه به اندرون میرفت که علاوه بر زنان او بسیاری از نزدیکان و اقوام زنان حرم دعوت داشتند. خود شاه مینویسد:
«جمعیت غریبی از زن بود پیر و جوان، پتال همه نوع زنی بود 3
یاداشتهای روزانه، ناصرالدین شاه، به کوشش پرویز بدیعی، تهران: سازمان اسناد ملی ایران، 1378، ص 519 – 521
بعد پیشکش ها تقدیم و تشریفات عصرانه برگزار میگردید و شب مهمانی مجللی با حضور نوازندگان ایرانی و فرنگی برپا میشد که امرا و اعیان و وزرا و سفرا در آن شرکت داشتند و بعد از شام مجددا ً بساط آتش بازی برپا میشد. به این ترتیب جشن 24 ساعته تولد شاه اختتام میپذیرفت.
همچنین بعضی اعیاد مذهبی مانند عید قربان، عید غدیر، عید فطر و غیره نیز در دربار ناصرالدین شاه طی مراسمی برگزار میگردید.
توضیح تصویر: صحنه ای از سلام عام
وی در خاطرات سال 1293 خود مینویسد:
«عید اصخی [قربان] گذشت، سلام و قربانی و غیره شد، شتر قربانی را بطور قدیم آوردند، با لوازم آن، کم و کسری از پارسال نداشت، شکرالله خان پسر جهانسوز خان عثمان مرحوم شتر را کشت 4
خاطرات دست نویس ناصرالدین شاه مربوط به ذیحجه 1293، سازمان اسناد و کتابخانه ملی ایران، آرشیو اسناد. اسناد بیوتات.
در خاطرات همین سال نیز در مورد جشن عید غدیر چنین نقل میکند:
«عید غدیر رسید، شب عید غدیر بیرون شام خوردم، عمارات جدید و نارنجستان چراغان شد، اغلب پیشخدمتها بودند، سیاچی، باشی، امین حضور، عضدالملک، عکاس، فرخ خان و غیره و غیره و غیره بودند. خوانندههای 5
اصل: خانندههای
خاطرات دست نویس ناصرالدین شاه مربوط به ذیحجه 1293، سازمان اسناد و کتابخانه ملی ایران، آرشیو اسناد. اسناد بیوتات.
قابل ذکر است که در همین سال 1293 جشن صدمین سال سلطنت قاجار برگزار گردید. در این مورد ناصرالدین شاه چنین مینگارد:
«روز 19 ذیحجه، اسب دوانی شد که ابتدای عیش و جشن سلطنت صد ساله قاجار و قرن سی ساله سلطنت ما[بود]، الحمدلله تعالی صبح زود از خواب برخاسته و. . . . 7
. همانطور که ناصرالدین شاه نوشته است این جشن بسیار باشکوه بوده و چند روز به طول انجامیده است که متن کامل آن در فرصت دیگری به نظر خوانندگان گرامی خواهد رسید.
از یادداشتهای ناصرالدین شاه چنین بر میآید که این جشن از روز 19 ذیحجه الی آخرین ساعات 23 همین ماه طول کشید. چنانکه در آخرین یادداشتهای مربوط به این جشن مینویسد:
«روز 23 در تخت مرمر سلام عام شد، نطق بسیار خوبی کردیم در سلام، عصر هم به سردر میدان رفتیم، بسیار خوش گذشت، این چند شب کل کوچه، بازار، شهر همه چراغان بود، مردم میگشتند، بی عاری میکردند. لوازم سر در هم از کریم شیره و غیره همه به عمل آمد. سکه قرن را که در ضرابخانه در نهایت خوبی زده بودند به همه مردم دادیم، شعرا از هر قبیل قصاید غرّا گفتند، صّلهها گرفتند. شب 24 هم مهمانی زنانه بود، [در] اندرون انیس الدوله تدارک شام دیده، چهارصد نفر زن بودند. بعد از شام دیوانخانه قرق شد، تالارها، نارنجستان چراغان شد، بسیار خوب، من هم بیرون شام خوردم، نایب السلطنه هم توی زنها بود، بعد از شام رخت پوشیدم، شاهزاده، محقق، سیاچی و غیره، عضدالملک بودند. امین السلطان، بعد رفتند. زنها ریختند، عزت الدوله هم بود قمرالسلطنه و غیره. زنهای ما، یک جنجالی شد که حساب نداشت، خواننده های کورها، رقاصهای یهودی و نقاره خانه، گوهر، عکاس باشی و غیره خیلی بودند، محشری بود، عمه ها و غیره هم بودند، به همه سکه جدید دادم، خیلی گشتیم، صحبت شد. بعد از دو ساعت زنها رفتند. الحمدالله خوش گذشت. یک گلدان مرمر حجاری فرنگی شکست، آیینه شکست. بعضی زیر بازوی زنها را بریده بودند، جیب بریده بودند، انگشتر الماس برلیانی از زنی گم شده بود. . . . 8
همان
یکی دیگر از ابداعات که ناصرالدین شاه جهت سرگرمی خود و اطرافیان راه انداخته بود مراسم جشن آش پزان بود که در آخر فصل ییلاق و سفرها و شکارهای تابستانی انجام میشد. 9
ر. ک. فاطمه قاضیها. مراسم دربار ناصری (جشن آش پزان). تهران: سازمان اسناد کتابخانه ملی ایران، 1382
اگر جشن صدمین سال سلطنت قاجار و بعضی عروسیها مثل عروسی کامران میرزا نایب-السلطنه 10
. ر. ک. فاطمه قاضیها، جشن عروسی کامران میرزا نایبالسلطنه به روایت از ناصرالدین شاه، گنجینه اسناد (شماره49 و 50)
برای پادشاه خوشگذران و تجمل دوستی مثل ناصرالدین شاه، عید نوروز بهانه خوبی بود، سلام خاص در تالار موزه منعقد می گشت. قبلاً رقعه های دعوت چاپی طلایی به اسم اشخاص برای رجال و افسران عالی رتبه فرستاده میشد، قبل از ساعت تحویل همگی با لباس تمام رسمی حاضر میشدند. منجم باشی رسیدن ساعت و دقیقه تحویل را اعلام می کرد. شاه اول با علما می نشست و به آنها عیدی می داد، بعد رجال طبقه طبقه آمده عیدی می گرفتند، جلوی شاه مجموعه بزرگی از طلا بر روی میز میگذاشتند. در این مجموعه شاهی سفید زیاد با مقدار کمی پنج هزاری طلا در هم ریخته بودند شاه در پشت این هرم طلا و نقره نشسته بود و هر کس جلو می آمد. از پولها چنگ می کرد و می داد. عده اشخاصی که عیدی می گرفتند، دویست سیصد نفری می شدند. روز نوروز سلطانی که اکثر فردای روز تحویل بود طبقات پایین تر مانند خوانین قاجار و سرهنگها و نایب آجودان باشیها و غیره عیدی می گرفتند. در این روز نزدیک ظهر سلام عام هم منعقد میشد. خطیب خطبه سلام میخواند، شاعر شعر تازهای که گفته بود به عرض میرساند و تا شاه بر تخت نشسته بود و با مخاطب سلام صحبت میداشت و همچنین تا آخر سلام که قشون رژه میرفتند، هر دقیقه یکی دو توپ منظماً شلیک میشد. و بازیهای مختلف و کشتیگیری پهلوانان و غیره. 11
ر. ک عبدالله مستوفی، شرح زندگانی من، تهران. زوار، 1371، ج1، ص 361 – 364
و اما به قول استاد بزرگوارم مرحوم دکتر رضوانی که روانش شاد باد، قلم به دست ناصرالدین شاه داده می شود تا خود در مورد جشن نوروز در سالهای متناوب 12
سازمان اسناد و کتابخانه ملی جمهوری اسلامی ایران، ، آرشیو اسناد، دست نوشتههای ناصرالدین شاه مربوط به خاطرات روز فوق
روز جمعه 6 شهر ذی قعدهالحرام سنه 82 [12] بارس ئیل خیریت دلیل که دو روز از تحویل حمل گذشته است:
«الحمدلله تعالی سلام تحویل در شب 4شنبه 4 شهر ذیقعده پنج ساعت و 5دقیقه بالا از شب رفته اتفاق افتاد. سلام شب تحویل و روز پنجشنبه، سلام تخت مرمر و سر در در نهایت خوبی به انجام رسید. خلاصه در همین روز جمعه صبح توپ سواری انداختند، هوا بسیار صاف و ملایم بود، رخت پوشیده از دربچه سوار شدیم. از توی باغ لاله زار رفتیم. . . . 13
یادداشتهایی که از دست نوشتههای ناصرالدین شاه در دوران خدمات در سازمان اسناد ملی ایران در مورد عید نوروز جمعآوری نموده ام که مربوط به بعضی از سالهاست که چاپ نشده، سالهایی که چاپ شده در کتبی که توسط اینجانب تدوین یافته قید شده است و در اینجا تکرار نخواهد شد.
در سال 1289 گویا تحویل سال مصادف با روز عاشورا گشته. زیرا ناصرالدین شاه در خاطرات محرم خود در سال 1289 چنین مینویسد:
«. . . خلاصه الحمدلله در محرم خوش گذشت. روز چهارشنبه که روز عاشورا بود، سه ساعت و پنجاه و پنج دقیقه از دسته گذشته تحویل حمل شده عید نوروز بود، ما الحمدلله آن وقت در خواب بودیم و از تکلیف و زحمت سلام تحویل آسوده و خلاص. فصل گل بنفشه و بید مشک بود، روز عاشورا در چال حصار تعزیه هفتاد و دو نفر موقوف شد. . . . روز 15 محرم سلام عامی در تخت مرمر شد، کل امرا، اعیان و غیره بودند، سوای قوامالدوله که ناخوش است. در حقیقت این سلام عوض سلام عید نوروز بود. فرمایشات خوب در سلام شد، بعد از سلام آمدیم باغ، صدر اعظم و غیره بودند. ایلخانی را آوردند، حاکم قزوین شده است. محمدتقی میرزا حاکم خمسه، هر دو عرض داشتند 14
همان، خاطرات محرم 1289
و اما نوروز در سال 1291 ق در دربار ناصری و از نگاه او:
« شب شنبه 2 شهر صفرالمظفر سنه 91 [12] ایت ئیل
سه ساعت و نیم از شب رفته تحویل حمل شد، امروز که جمعه بود، از صبح هوا ابر گرفته بود، بسیار تاریک، مثل شب، کم کم تگرگ، باران و برف شدید، بعد شل اب بعد باد و مه و کولاک باد شدید، سرمای زیاد، یک معرکه غریبی بود. از صبح الی غروب بارید. چنان هوا سرد بود که نمی شد راه رفت، جمیع کوهها و صحرا را مجدداً برف سفید کرد. من بیرون اتاق عاج بودم، سرایدار باشی و غیره اسباب تحویل و غیره می آوردند اطاق عاج بچینند. امین الملک، عرفانچی، حکیم الممالک و غیره و غیره بودند. بعضی کاغذها و غیره میخواندم، حکیم الممالک برات زیادی و احکام زیاد داشت، صحه گذاشتم، نمیدانستم چه کنم، با وجود باد و باران سرما برخاسته رفتم خلوت عکاسخانه که زنها بودند. بعد رفتم اندرون شب شام خورده رخت آوردند. سرداری الماس و غیره. الی رسیدن وقت تحویل نشستیم، انیس الدوله، باشی غلام بچه، کوره، مردک و غیره بودند. نقل میگفتند.
بعد وقت شد. رخت پوشیده، شمشیر بسته، جقه گذاشته رفتم بیرون، هوا باز می بارید. باد سرد بسیار سردی می آمد، کولاک غریبی بود، رفتم اطاق عاج مجلس مزّین خوبی بود. همه وزرا، شاهزادگان، امراء، اعیان و غیره بودند. در بین تحویل حاجی نصرالله میرزا پسر سیف الله میرزا از مشهد مقدس از جانب میرزا سعیدخان متولی باشی به چاپار 9 روزه رسیده بود آمد. فرمان حضرت امام ضامن ثامن علیه السلام را آورد. با خلعت آفتاب طلعت آن حضرت که سرداری ترمه گلی بود، عریضه را امین الملک آورد. بسیار بسیار خوشحال شده و به فال میمون گرفتم. حاجی سیف الدوله پسر فتحعلی شاه هم که متولی باشی سابق بود، دیروز آمده بود، او هم در تحویل بود. اشخاص پارساله الحمدلله تعالی همه بودند در تحویل، منشی الممالک، عضدالملک، نظام العلما. اعمال معمول را از دادن شاهی و دعا به عمل آوردند. پسر نایب الصدر قزوینی خطبه خواند. منجم باشی و نجم الملک میرزعبدالغفار منجم و مهندس مدرسه است. او عرض کرد. مستوفی الممالک، مشیرالدوله و غیره و غیره همه بودند. علما، آقا سید صادق، امام جمعه، صدرالعلما، حاجی شیخ محمد، حاجی آقا محمد، شیخ محمد برادر شیخ عبدالحسین و غیره و غیره و غیره. بعد شاهی اشرفی به همه داده شد. رفتند، ما هم برخاسته آمدیم اندرون، رفتم خانة انیس الدوله، بعد آمدیم خوابیدیم. الحمدلله تعالی علی کل حال و اوقات.
روز شنبه هم در تالار حوض بلور سلام شد باد بسیار سردی میآمد، ابر بود بسیار سرد بود، سفرای خارجه همه حضور آمدند. . . . 15
. احتمالاً یک صفحه هنگام تصویر برداری فراموش شده و مطالب آن Scan نشده است که به جای آن. . . گذاشته شده است.
مشاعره می کردند. شاهزاده خر میگفت، دوازده هزار بیت شعر میدانم.
غیاث میراب ده روز قبل از این مرده است. بچه هاش بیچاره حالا با آن کلاه بیخود داد میزنند.
شب باب همایون و کوچه چراغان آتش بازی بسیار بسیار خوبی کردند. رفتم بالا. زنها و غیره آمدند. الحمدلله تعالی روز عید ما هم 6 صفر 16
مقصود روز تولد خودش است.
. همان. دست نوشته های ناصرالدین شاه مربوط به ماه صفر 1292 ه. ق
و باز هم ناصرالدین شاه تحویل سال را در ماه صفر 1292 چنین قلم فرسایی میکند:
«در شب یکشنبه 12 شهر صفرالمظفر سنه 92 [12] به زیج محمدشاهی، 9 ساعت و چیزی از شب رفته و به زیج الغ بیگی شش هفت دقیقه از طلوع آفتاب گذشته تحویل حمل تنگوزئیل شده است. چون فاصله الغ بیگی بیشتر بود، آن زیج را گرفتند. اما ما [را] دیشب سه ساعت به دسته مانده از خواب بیدار کردند، بسیار بی خواب برخاسته، گیج می خوردم. سرداری الماس و جقه حاضر بود. در همان ساعت وقت زیج محمدشاهی برخاستم، اول چیزی را که نظر انداختم خط مبارک حضرت امیرالمومنین علیه السلام بود و بسیار زیاد میمون گرفتم. رفتم اطاق انیس الدوله، او هم اوضاع تحویل کاملی چیده بود، از نمک و ممک، سبزی و مبزی و غیره. بعد آمده نماز صبح را کردم، رخت پوشیده رفتیم پایین. هوا هم سرد بود. قدری هم باران آمد. خلاصه وقت تحویل شد. رفتیم بیرون. در تالار عاج اغلب مردم توی اطاق حاضر بودند، از علما و غیره. آقا سید اسمعیل بهبهانی ناخوش بود نیامده بود. سپه سالار ناخوش شده بود نیامده بود. مستوفی الممالک بود، شاهزادگان و غیره هم اغلب نرسیده بودند، از عقب کمکم رسیدند. حاجی آصف الدوله هم ناخوش بود، نبود. مخاطب حرف با کسی نبود. قدری با مستوفی الممالک حرف زدیم، قدری هم با سپهدار، شاهزادگان هم که معتمدالدوله و احمد میرزا باشند، شمشیر مرصع حمایل نکرده بودند. صبح معلوم شد خازن الملک کلید صندوقخانه را داده بود به فراش که بیاورد در را باز کند، فراش کلید را گم کرده یا مفقود شده بود شاهزاده و غیره هر چه کلید انداخته بودند در باز نشده بود حتی در را خواسته بودند بشکنند نشده بود. شاهزاده ها بی شمشیر ماندند. نظام العلما، منشی الممالک، عضدالملک اعمال خود را بجا آوردند. آقا سید صادق، شیخ مجتهدین، سایرین بودند. تالار عاج در کمال خوبی ساخته شده بود، . . مرصع گذاشته شده بود، تخت منبر مرصع زینتهای زیاد. خلاصه بسیار مجلس با شکوهی بود، بسیار خوش گذشت الحمدلله تعالی. شاهی، اشرفی انعام شد. طلوع آفتاب به اتمام رسید. کسالت، بیخوابی زیاد از حد بود، رفتم اطاق کوچک شمس العماره، ناهار بی اشتهایی به تعجیل آوردند خورده، دراز کشیدم، نقال نقل گفت، دو ساعتی خوابیدم. شب در دیوانخانه قورق شد، زنها اطاق عاج آمدند، طاووس سنتوری، رقاصهای اصفهانی یهودی و غیره شب را زدند خواندند. بسیار خوش گذشت. روز دوشنبه سلام تخت مرمر شد، بسیار باشکوه و تمام عیار، عصری سردر میدان رفتیم.
جارچی سردر که صد و ده سال داشت امسال مرده است.
الحمدلله تعالی عید در کمال خوبی ختم شد 18
همان. دست نوشته های ناصرالدین شاه مربوط به ماه صفر 1293 ه. ق
[بخشی از خاطرات ناصرالدین شاه در ماه صفر 1293 روز قبل از سال تحویل]
«. . . اتفاقات خنده داری شده است، حکیم الممالک داوطلب شد حاکم گیلان بشود، فلان مبلغ فلان پیشکش بدهد، فلان قدر از تخفیف برگرداند، دستخط گرفت، خلعت پوشید، رسماً حضور آمد. گیلانیها به خانه اش رفتند، تلگرافخانه رفت، با ناصراالملک حرف زد. بعد طوری شدموقوف شد، دو روز حاکم گیلان بود. بعد حاکم عراق شد، دستخط گرفت حضور آمد. عراقیها ریختند خانه اش، حکیم عراقی شد. بعد از دو روز حکیم از عراق هم عزل شد. دوباره حاکم بروجرد شد و دستخط گرفت، عجالتاً حاکم بروجرد است تا دیده شود.
امروز که روز یکشنبه 22 صفر [1293] است ناهار را اندرون خوردم هوا ابر بود، باران شدیدی آمد. امروز ولیعهد با اصحابش از آذربایجان وارد طهران شدند، شکوه السلطنه رفت باغ ایلخانی، منزلشان آنجاست. حاجی حیدر اندرون ریش زد، فرد ان شاءالله سه ساعت و نیم از دسته گذشته تحویل حمل خواهد شد. دیروز چِلچِله دیدم، قره قاز دیدم، اول و اواسط بنفشه است. هوا بسیار بسیار خوب است.
والده ظل السلطان[اخترالسلطنه] دندانش درد میکند. اخترالسلطنه مدتی است ناخوشی. . . 19
یک کلمه نامفهوم
روز دوشنبه سه ساعت و نیم از دسته گذشته تحویل حمل شد. در تالار عاج تحویل شد، همه بودند. مخاطب مؤیدالدوله بود، ولیعهد، صاحب دیوان و غیره دیروز وارد شده بودند، در تحویل بودند. محمد تقی میرزای حاکم خمسه مثل خرس دیروز وارد شده بود، در تحویل بود، به خراسان باید برود. نصرت الدوله چند روز قبل از عراق وارد شده بود، او هم بود، آقا سید صادق سایر علما بودند، جمعیت زیادی بود، میرزا علی خان پسر صدر اعظم مرحوم با مادرش مدتی بود در مشهد بودند، تازه آمده بودند. در تحویل بود. سپهسالار، مستوفی الممالک و غیره و غیره بودند. شاهی عیدی داده شد، در وقت شاهی گرفتن پای نصرالملک برادر سپهسالار افتاد به بند شمشیرش زمین خورد، ده دقیقه مبتلا بود، زیاد خنده داشت. الحمدلله تعالی بسیار مجلس خوبی شد. چهار به غروب مانده باغ قورق شد. با زنها رفتم بالای شمسالعماره، در مهتابی کفتر بازی، اشخاصی چند قمار میکردند، بالاخره به نزاع انجامید، جنگ پر زور می-کردند. خیلی خندیدم. دیروز که ولیعهد وارد شد، باران شدیدی از صبح گرفت، الی عصر بارید.
روز سه شنبه هم سلام تخت مرمر شد و سردر میدان، آشپز امین الملک که ادعای پهلوانی میکرد با اکبر خراسانی کشتی گرفت، زمین بدی خورد. کریم شیره از کمر به پایین افلیج شده، با وجود آن سوار خری بود آوردند، بعضی اشعار خواند و مزه کرد و پول گرفت 20
. سازمان اسناد و کتابخانه ملی جمهوری اسلامی ایران، ، آرشیو اسناد، دست نوشته های ناصرالدین شاه مربوط به ماه صفر 1293ه. ق
آخرین دست نوشته ناصرالدین شاه در این مقاله از نوروز سال 1299 ق:
«شب سه شنبه سنه 1299جمادی الاول تحویل حمل شد؛ دو ساعت پنجاه و شش دقیقه از شب گذشته، شب را بیرون در تالار عاج روبه نارنجستان شام مردانه خوردیم. معلوم شد شب تحویل است، همه بودند، چند روز است باران و برف شدید میآید، بطوری که شب یخ بسته بود، خیلی سرمای زننده داشت. چند روز هم هست از بواسیر خون میرود اما زیاد نیست، لیکن باز هم مضعف است و رنگ را زرد کرده است. خلاصه بعد از شام فاصله نکشید، رخت پوشیده از عمارت عاج که همه چراغان شده بود رفتم به تالار موزه که برای شب تحویل یک طوری حاضر کرده بودند، اما ماشاءالله تالار به این وسعت و پلههای مرمر و اسباب و گلدانها و پردههای نقاشی و چهل چراغهای بزرگ زیاد و اسباب دیگر از جواهرات و غیره و غیره. . . الحق مایه کمال دلخوشی و تعجب بینندهها بود. با وجودی که البته پانصد نفر در تالار بودند، مثل این بود که هیچ شخصی نباشد باز نصف تالار خالی بود. دیگر در این چند روز امین السلطان و دیگران لازمه خدمت را کردند تا که شده امشب .
خلاصه وارد تالار شدیم، رفتیم آن بالا بالا جلوس کردیم، علما مثل آقا سید صادق، امام جمعه، صدرالعلما و سایر مثل پارسال به تمامه بودند. نشستیم، صحبت شد، وزیر خارجه مخاطب بود. جناب آقا مستوفی الممالک، پسرش کوچک، ولیعهد، ظل السلطان، نائب السلطنه و غیره، غیره، غیره، از همه آجیلی. . . . 21
یک کلمه خوانده نشد.
فردا هم در تالار شمس العماره سلام شد. سفرای خارجه هم در تالار موزه به حضور رسیدند. سردر میدان بزرگ رفتیم. جمیع اراذل بودند، کریم شیره، لوطی تبریزی، اسماعیل بزاز و غیره و غیره. یک نفر جوانکی است نائب السلطنه میگفت از طایفه روس است، حالا مسلمان شده است. بندبازی و صندلی بازی خوبی میکرد. شب هم در کوچه باب همایون آتش بازی شد.
شام را هم در همان سردر خوردیم. آن پسره روس باز بندبازی کرد، کسل خیالی و مزاجی بودم. الحمدلله تعالی به خیر و خوبی و سلامتی گذشت. تمام مردم و رعیت از امنیت و آرامی و ارزانی و فراوانی نعمت الحمدلله آسوده هستند، حقیقتا، ان شاءالله همیشه این طور باشد. امسال کوهها در شب عید بطوری برف است که هیچ وقت نبوده است. حتی کوه سوهانک الی دامنه آن پر برف است. بخاریها همان طور مثل زمستان میسوزد. در حقیقت زمستان است. خیلی هم سرد. میرزا ملکم خان هم در تحویل حاضر بود. 22
همان، دستنوشته های ناصرالدینشاه، جمادیالاول 1299.
باید گفت که زمانی نیز فرا میرسیده که این همه تشریفات و مراسم ناصرالدین شاه را خسته مینمود، به طوری که مصمم به فرار می شد. چنانچه در سال 1304 که شاه مجدداً تصمیم به سفر گیلان میگیرد. علیرغم آن که زمستان بسیار سختی بوده و بسیاری از نزدیکان تأکید کرده بودند که شاه به این سفر نرود با اصرار و پافشاری، اردوی همایونی را راهی سفر می کند، اما شدت برف و بوران به حدی بود که از قزوین مجبور به عقب نشینی به طرف تهران می شودو اذعان میدارد که «ما از دست عید و شب تحویل فرار کرده بودیم نشد» 23
ر. ک: فاطمه قاضیها، خاطرات ناصرالدین شاه در سفر ناتمام گیلان، ناموارۀ دکتر محمود افشار، پژوهشهای ایرانشناسی، جلد چهاردهم، 1382، پیوست 2، ص 669 الی 699
- تولد ناصرالدین شاه در روز 6 صفر در قریه کهنام آذربایجان بوده است.
- فاطمه قاضیها. دارالفنون. گنجینه دفتر دوم. تهران. سازمان اسناد ملی ایران. زمستان 1367 ص 129
- یاداشتهای روزانه، ناصرالدین شاه، به کوشش پرویز بدیعی، تهران: سازمان اسناد ملی ایران، 1378، ص 519 – 521
- خاطرات دست نویس ناصرالدین شاه مربوط به ذیحجه 1293، سازمان اسناد و کتابخانه ملی ایران، آرشیو اسناد. اسناد بیوتات.
- اصل: خانندههای
- خاطرات دست نویس ناصرالدین شاه مربوط به ذیحجه 1293، سازمان اسناد و کتابخانه ملی ایران، آرشیو اسناد. اسناد بیوتات.
- . همانطور که ناصرالدین شاه نوشته است این جشن بسیار باشکوه بوده و چند روز به طول انجامیده است که متن کامل آن در فرصت دیگری به نظر خوانندگان گرامی خواهد رسید.
- همان
- ر. ک. فاطمه قاضیها. مراسم دربار ناصری (جشن آش پزان). تهران: سازمان اسناد کتابخانه ملی ایران، 1382
- . ر. ک. فاطمه قاضیها، جشن عروسی کامران میرزا نایبالسلطنه به روایت از ناصرالدین شاه، گنجینه اسناد (شماره49 و 50)
- ر. ک عبدالله مستوفی، شرح زندگانی من، تهران. زوار، 1371، ج1، ص 361 – 364
- سازمان اسناد و کتابخانه ملی جمهوری اسلامی ایران، ، آرشیو اسناد، دست نوشتههای ناصرالدین شاه مربوط به خاطرات روز فوق
- یادداشتهایی که از دست نوشتههای ناصرالدین شاه در دوران خدمات در سازمان اسناد ملی ایران در مورد عید نوروز جمعآوری نموده ام که مربوط به بعضی از سالهاست که چاپ نشده، سالهایی که چاپ شده در کتبی که توسط اینجانب تدوین یافته قید شده است و در اینجا تکرار نخواهد شد.
- همان، خاطرات محرم 1289
- . احتمالاً یک صفحه هنگام تصویر برداری فراموش شده و مطالب آن Scan نشده است که به جای آن. . . گذاشته شده است.
- مقصود روز تولد خودش است.
- . همان. دست نوشته های ناصرالدین شاه مربوط به ماه صفر 1292 ه. ق
- همان. دست نوشته های ناصرالدین شاه مربوط به ماه صفر 1293 ه. ق
- یک کلمه نامفهوم
- . سازمان اسناد و کتابخانه ملی جمهوری اسلامی ایران، ، آرشیو اسناد، دست نوشته های ناصرالدین شاه مربوط به ماه صفر 1293ه. ق
- یک کلمه خوانده نشد.
- همان، دستنوشته های ناصرالدینشاه، جمادیالاول 1299.
- ر. ک: فاطمه قاضیها، خاطرات ناصرالدین شاه در سفر ناتمام گیلان، ناموارۀ دکتر محمود افشار، پژوهشهای ایرانشناسی، جلد چهاردهم، 1382، پیوست 2، ص 669 الی 699
منبع: مجله: بخارا ،شماره64 اسفند 86 صص 173-184).
پنجشنبه ۲۰ اسفند ۱۳۹۴ ساعت ۱۲:۱۸
نمایش ایمیل به مخاطبین
نمایش نظر در سایت
۲) از انتشار نظراتی که فاقد محتوا بوده و صرفا انعکاس واکنشهای احساسی باشد جلوگیری خواهد شد .
۳) لطفا جهت بوجود نیامدن مسائل حقوقی از نوشتن نام مسئولین و شخصیت ها تحت هر شرایطی خودداری نمائید .
۴) لطفا از نوشتن نظرات خود به صورت حروف لاتین (فینگلیش) خودداری نمایید .
گله ای کوچک از شما داشتم!
چرا در سالیان گذشته دیدگاه ها ونوشتار های خواندنی خود را در اختیار دوستداران تاریخ قرار نداده بودید؟
ناصرالدینشاه فارغ از پیش داوری های مرسوم مردی بود زیرک
آیا شما گمان دارید که به جز یاد داشت های روزانه که بیشتر شرح شکار و سفر و حرم و رویداد های معمول بود او یادداشت هایی شخصی از امور محرمانه مملکتی وبویژه ارتباط با قدرت های همسایه داشته است؟
در صورتی که ناصرالدین شاه پس از بازگشت سفر سوم فرنگ ودر تبریز به دلیل بیماری فوت می نمود آیا بر تخت نشستن مظفرالدین شاه باعث نفوذ بیشتر روسیه و شروع زود هنگامبازی بریتانیا برای برپایی مشروطه در ایران می شد و یا اینکه جامعه روشنفکری و بازاری در آن سال ها هنوز مستعد مشروطه خواهی نبود؟
جناب آقای کوشان:
با سلام و تشکر از اظهار لطفتان، باید عرض کنم
1 -مطالبی که تاکنون در این سایت گذاشته ام قبلا چاپ شده و منبع همه را معرفی کرده ام ، بنابراین در این مورد کوتاهی نکرده و از طریق مجلات و کتب در اختیار علاقمندان گذاشته ام.
2 - حق باشماست ،البته ناصرالدین شاه در خاطراتش به امور سیاسی و کشوری بسیار کم اشاره کرده ، ولی اگر به این موارد علاقمندید، اسناد و مکاتبات مربوط به امور سیاسی در زمان ناصرالدین شاه در وزارت امور خارجه (به وفور) ودر آرشیو اسناد سازمان اسناد و کتابخانه ملی وبعضی مراکز دیگر موجود است که به وسیله آنها قادر خواهید بود ، از نظرات وی آگاه شوید، در این رابطه اینجانب نیز کتابی تحت عنوان "اسناد روابط ایران و روس از ناصرالدین شاه تا سقوط قاجاریه " تدوین نموده ام که در سال 1380 وزارت امور خارجه آن را چاپ و منتشر نمود.
3 -در مورد سوم باید عرض کنم که نظر در این مورد را نمی شود در چند سطر اظهار نمود و فرصت دیگری را می طلبد ، با این همه چون زمان بازگشت از سفر سوم با زمان قتل او فاصله چندانی ندارد 1307-1313 نمی توانست شاهد تغییرات بیشتری بود. با آرزوی موفقیت.