Qajarieh, Articles by Fatemeh Ghaziha
نامه میرزا حسین خان سپهسالار صدراعظم،
به ناصرالدین شاه در مورد تامین مخارج سفر اول فرنگستان
قربان خاک پای جواهرآساي اقدس همایون مبارکت شوم
دستخط مبارک جهان مطاع که به قلم منشی حضور شرف صدور یافته بود زیارت نمودم. در خصوص وجوه سفر فرنگستان و پادار نمودن آنها تأکیدات ملوکانه مرقوم شده بود. پنجاه هزار تومان از بابت مخارج سفر فرنگستان که قیمت غله سنه ماضیه آذربایجان بود با وجودی که سی و چهار هزار تومان فاضل حساب سنوات ماضیه یونت ئیل و ما قبلهای شجاع الدوله دخلی به ماليات هذه السنه نداشت و جمع و خرج هذه السنه اگر وفق داده شود جای تشکر است. محض این که غبار ملالی به خاطر دریا مقاطر ملوکانه واقع نشود عرض نمودم که هر چه از این بابت مبلغ باقی بماند از قسط هذه السنه آذربایجان خواهم داد و نمی گذارم نکثی وارد آید. نودویک هزار تومان و خورده بعد از وضع آنچه در محاسبه گیلان به خرج نوشته شد، باقی ماند که تعلق به وجه مخارج فرنگستان دارد، نه هزار تومان هم بقیه قیمت آرد یعنی وجه مأخوذی سنه ماضيه نظام الدوله از رشت است که باید بدهد و می شود تمام یکصد هزار تومان. از این یکصد هزار تومان، بیست هزار تومان به میرزایوسف خان داده شده بود و به نمک مبارک همایونی سیزده هزار و پانصد تومان با اسناد و ادله معتبره ضرر این عمل به وقوع رسیده است، نه این که به میرزا آرد آورده و فروخته اند و ضرر نموده اند. بلکه آرد ابتیاع نمودند به مبلغ هفتاد هزار تومان و بیعانه داده اند که تنخواه به وعده معینی از ایران برسد و بدهند و آرد را حمل نمایند. بعد مقرر فرمودید لازم نیست و خریده نشود، به همین قسم تلگراف شد، و تنخواه بیعانه به قاعده جميع دول فرنگستان بالخاصه روسیه رد نمی شود و بردند، محض این که او را فدوی خانه زاد فرستادم ،و ان شاء الله از وجود خانه زاد و از کارهایی که فدوی خاکسار مداخله در او داشته باشم ضرری به دولت عاید نخواهد شد. به ذات ذوالجلال هشت هزار تومان از خود و پنج هزار و پانصد تومان هم بیچاره میرزایوسف خان ضرر کشیدیم که سرکار اقدس همایون شاهنشاهی روحنا فداه به تنخواه خود برسند. تمسمک از میرزا یوسف خان گرفتم که در جوف به لحاظ انور اقدس اعلی خواهد رسید و قرار دادم در بانک و تفلیس حاضر نماید و ورود موكب همایونی به تفلیس تسلیم کند. و تتمه یکصد هزار تومان را که هشتاد هزار تومان است نظام الدوله باید بدهد و همچنین است پنج هزار تومان از بابت چیزی که باقی می ماند، فقرة شصت و چهار هزار تومان قیمت غلات است، در خاک پای مبارک پوشیده نیست که این غلات در سه ماضیه دقيق ابوابجمع نظام الدوله شد که حمل دارالخلافه نموده اسباب توسعه شهر شود. یک مثقال گندم که نیامد به مصرف دیوان یا رعیت برسد، هر چه ممکن بود گرفتند و با مال دیوان حمل نمودند و به خود دیوان از قرار خرواری چهل تومان فروختند و تتمه را هم گذاردند ماند، تا بحال در سلطنت آباد نوشته ای پا به مهر داده اند که از امروز تا سه ماه مؤدیان غله را حاضر نموده با اسناد دیوان پسند اگر دادند بدهند یا تنخواه و اگر اهمال نموده نیاوریم از عهده تمام قسمت غله برآییم. از آن موعد هم خیلی کم مانده است و یک نفر مؤدی حاضر نشده است و به اقرار خودشان قریب بیست هزار تومان از بابت قیمت غله دریافت نموده اند چون نظام الدوله دیروز به باغ فردوس رفته و فردا مراجعت خواهد کرد، او را احضار و این عرایض را نیز تمام نموده به خاک پای اقدس اعلى روحنا فداه راپرت خواهم داد.
الامرالاقدس الاعلى مطاع مطاع مطاع
منبع : روزنامه خاطرات ناصرالدین شاه در سفر اول فرنگستان، به کوشش فاطمه قاضیها، تهران ، سازمان اسناد ملی ایران ، ۱۳۷۷ ، صص ۴۱۲ -۴۱۳
دوشنبه ۲۰ دي ۱۴۰۰ ساعت ۲:۱۸