شرح تصویر: نقاشی از صحنۀ سان دیدن الکساندر دوم امپراطور روسیه وناصرالدین شاه(تصویر مربوط به سفر اول است،1873 )
نقاش: میخائیل زیچی مجارستانی، آبرنگ و مداد به ابعاد 357× 25.8 سانتیمتر محل نگهداری : موزه ارمیتاژ،برگرفته از،فاطمه قاضیها، ناصرالدین شاه و نقاشی، تهران سازمان اسناد و کتابخانه ملی، 1394
تصویر مربوط به پترزبورگ است و متن خاطره در مسکو است.
نقاش: میخائیل زیچی مجارستانی، آبرنگ و مداد به ابعاد 357× 25.8 سانتیمتر محل نگهداری : موزه ارمیتاژ،برگرفته از،فاطمه قاضیها، ناصرالدین شاه و نقاشی، تهران سازمان اسناد و کتابخانه ملی، 1394
تصویر مربوط به پترزبورگ است و متن خاطره در مسکو است.
وقتی که ناصرالدین شاه خاطرات خود را مساعده مینویسد:
لازم به توضیح است که ناصرالدین شاه در سفر اول و دوم متن همه خاطرات را با دستخط خودش نوشته ولی در سفر سوم تقریر میکرده و همراهانی چون ابوالحسن خان، ابوالقاسم ناصرالملک و امین خلوت برایش مینوشتهاند و از تهران تا مرز هم بیشتر خاطرات به خط دخترش فخر الدوله است.
وی در خاطرات روز چهارشنبه 21 رمضان 1306 قمری در سفر سوم فرنگستان خود هنگام توقف در مسکو چنین مینویسد:
لازم به توضیح است که ناصرالدین شاه در سفر اول و دوم متن همه خاطرات را با دستخط خودش نوشته ولی در سفر سوم تقریر میکرده و همراهانی چون ابوالحسن خان، ابوالقاسم ناصرالملک و امین خلوت برایش مینوشتهاند و از تهران تا مرز هم بیشتر خاطرات به خط دخترش فخر الدوله است.
وی در خاطرات روز چهارشنبه 21 رمضان 1306 قمری در سفر سوم فرنگستان خود هنگام توقف در مسکو چنین مینویسد:
امروز در مسـکو توقـف اسـت، امشـب شـام را همـه در اینجـا میخـوریم و بعـد میرویم به سـمت پطرسـبورگ. صـبح را از خـواب برخاسـتم، ناهار را هم در اینجا خوردیم، بعد از نهار رفتیم به حمام، عزیز السـلطان هم امروز دو سه مرتبه رفت بازار خرید کرد. غلام شـاه میرزای پسـر بهمن میرزا را امروز دیـدم به حضور آمـده بود. جوانـک تلخی است، در اینجا تحصـیل میکنـد، این کرملین یک قلعهایست در حقیقت دروازه دارد، توپ دارد، مزغـل دارد، ارگ بزرگی است. یک نوع پرتغال در اینجاها دارد که مغزش هم قرمز است پیش نوشتیم رفتیم به حمام، بلی رفتیم به حمام، خیلی هم دور بود، کالسـکه نشـستیم، میرزا محمـد خان هم پهلوی ما نشـست، حمـامی بود، فرش کرده بودنـد، خزانه مرمری داشت دراز، دو شـیر یکی آب گرم یکی آب سـرد ول کردنـد تا خزانه پر شـد، یک دوش هم بود که آب از آنجا میآمد، اکبر خان و حاجی حیدر هم در حمام لخت شده بودند، اول حمام سـرد بود، شیر آب گرم را ول کردیم بخـار کرد، خوب بود، قـدری گرم شـد، خودمـان را شسـته بیرون آمـدیم، نمـازی خوانـده در کرملین، بعد عکس انداخته از آنجا رفتیم به موزه گردش کردیم، اما حالا که این روزنامه را ابو الحسن خان مینویسد هنوز نه عکس انداختهایم نه موزه رفتهایم. از بس فرصت نـداریم مساعده روزنامه را مینویسـیم، شاید هیچ عکس هم نیندازیم یا موزه را هم نبینیم. قبل از وقت اسـت که این روزنامه نوشـته میشود. بالاخره برخاسته به موزه رفتیم،...
روزنامه خاطرات ناصرالدین شاه در سفر سوم فرنگستان کتاب اول ، تهران، سازمان اسناد ملی ایران،1369 ،ص138
دوشنبه ۱۷ آبان ۱۳۹۵ ساعت ۴:۲۴