قیمت ارزاق در اخرین سال سلطنت ناصرالدین شاه
به روایت عین السلطنه سالور
در بیرونی منزل تو لوی خان نشسته بودیم، بخاری گرم بود و صحبت های میرزا ابراهیم و کار های میرزا نصرالله لذت میداد. اول ورود میرزا ابراهیم بیان کرد که از تصدق سر شاه و نایب السلطنه دیشب چلو را با ماست یخ زده کثیف خوردیم. گوشت چهار یکی سی شاهی شده و با وجود آن گیر نمی آید. بعد این صحبت دنباله پیدا کرد. همیشه و تا دو سال قبل گوشت يك من دو هزار بود. گوشت گاو و گوساله منی پنج شاهی و يك عباسی، حالا یك من چهار عباسی شده. تولوی خان فرستاده بود گنجشك برای هرمز بخرند، دانه ای هفت شاهی خریده بودند و حال آنکه دانه ای یك شاهی بود. برنج یك ری که چهار من تبریز باشد نه هزار و برنج دو دانگه اعلا يك ری چارده هزار است. روغن یك ری چهار تومان و نیم پول سفید قیمت دارد. دسته اسفناج دانه ای صد دینار است. کدو دانه ای دو هزار شده. تمام چیزها گران است جز مواجب نوکر. به هیچ کس ضرری نمی رسد جز نو کر. حقیقت امرِ معاش از جمله کار های بسیار سخت شده و تمام فکر و ذکر مردم منحصر به همین است. از کجا فرصت دارند عقب علم و صنعتی بروند. از صبح تا غروب تلاش روزی باید کرد. به هزار شکل نان شب را تهیه باید کرد. دیگر وقت و مجالی برای تحصیل و تکمیل حرفه و صنعت باقی نیست.