Qajarieh, Articles by Fatemeh Ghaziha
مادام وولفسن نویسنده این کتاب در سال ۱۹۰۹ میلادی معادل ۱۲۸۷ شمسی یحدود یک سال قبل از استقرار مشروطیت
شمسی به ایران آمده است و مشاهدات او مربوط به همان زمان است
لباس زن ایرانی به روایت مادام وولفسن
نویسنده روسی در واپسین سالهای حکومت قاجار

لباس زن ها در ایران خیلی تماشائی است . اگر بر حسب اتفاق شخص بتواند در اندرون و حرمسرای یکنفر ایرانی متمول ورود کند، مثل این است که بدون انتظار به يك صحنه بالت و مجلس رقص ورود کرده باشد
پیراهن حریر الوان تا بالای زانو - چندشلينه کوتاه و شلیته روئی معمولا از حریر وکنار آنرا یراق طلا دوخته اند - نیم تنه مخمل بی آستین زر دوزی شده - جوراب ساقه بلند رنك بدن یا آسمانی - بك جفت نعلين الوان ساده و سبك. كلیه لباس یكنفر خانم و یا خانم دخترایرانی در خانواده متمول و مستطیع همین است و بس .
توالت سرزن های ایرانی هم عبارت است از این که از زیر دستمال حریر لطيف الوان زردوزی که بطرز مخصوصی بسر بسته اند گیسوان ریزبافت بلند زیادی که غالبا به مچ پا می رسد آويخته اند.
زن ایرانی هم تزیینات مختلفه از قبیل جواهرات وطلاآلات را دوست می دارد و بیشتر به النگو های مرصع علاقمند می باشد . با مختصر حرکت دامنه های شلیته بلند شده و طوری جلوه می کند مثل این که همین الان وجیه شرقی شروع به رقص خواهد کرد .
زنهای دهات و فقیر ایران دیگر این تجملات را ندارند و همین مد لباس را از پارچه های خشن تهیه کرده می پوشند و بواسطه عدم استطاعت جوراب بلند هم نمی توانند پا کنند و پاهای آنها از زانو به پائين همیشه برهنه است .
این طرز لباس زنانه تقریبا از چهل سال قبل در ایران معمول شده و راجع به رواج آن هم روایات مختلف است . اما بعضی ها میگویند در آن عصر یکی از شاهزاده خانم ها فوق العاده وجیهه بوده و تن و بدن خیلی قشنك و متناسب داشته و برای نمایاندن آن مخصوصا لباس رقاصه های اروپا را اختیار کرده بعد رفته رفته این لباس عمومیت یافته است.
پاره ای می گویند سفر اول که ناصرالدین شاه مرحوم به اروپا رفت و مجالس رقص و البسه رقص زنهای اروپائی را دید بقدری لذت برد که به محض مراجعت از اروپا به كلیۀ زنهای اندرون خود حکم داد که عموما از همان لباسها تهیه کرده بپوشند. ولی تابلو های تاریخی نقاشان و استادان صورت ساز ایران این طور نشان می دهد که البسه سابق زنان ایرانی این شکل نبوده و با لباس بلند زنهای اروپائی امروز چندان فرقی نداشته و در تابلو ها مخصوصا زنهای ایرانی با لباس های بلند و شکیل دیده می شوند و ایرانیان سالخورده و قدیمی هم که دورۀ گذشته را بخاطر دارند این موضوع را تصدیق مي کنند.
اما بدتر کیب تر از لباس خارج از خانه زن ایرانی لباسی نیست:
آن لباس سبك و قشنك وحركات مقبول و موزون زن ایرانی را که یك ساعت قبل در اندرون دیدیم بکجا رفت و چه شد؟
وقتی زن ایرانی می خواهد از خانه خارج شود اولا یك شلوار بسیار گشاد سیاه یا آبی رنك که جوراب هم دارد به پا میکشد و ثانیا خودش را با کمال دقت میان یك لفافۀ فراخ سیاهی که اسمش را چادر گذاشته پنهان می کند.
زنهای متموله چادر مشگی یا سرمه ای ابريشمين و فقرا معمولا کرباس رنك گرده سر میکنند و بعلاوه صورت خود را نیز بوسیله روپوش سفید (روبنده) می پوشانند ،این روپوش زنهای ایرانی وال و سفید و لطیف نیست که زن های اروپائی بصورت انداخته وزیبا تر جلوه می کنند بلکه یك تخته باريك چلوار (چهلیارد ) یا ململ است که به سر می کشند و برای جای چشم آن هم سوراخهای متعددی دوخته اند، به،همین جهت هم امراض گوناگون چشم بین زنهای ایرانی فراوان است و بعلاوه در ایام گرم و سوزان تابستان زنها با این چادر ها فوق العاده در زحمت هستند زن ایرانی با این شکلی که در کوچه حرکت می کند و هیچ کس نمی فهمد که میان این لفاف سياه جوان است یايير - زشت است یا خوبرو؟
میان این لفافه ها عموما مساوی هستند و این موضوع بیشتر به منفعت زن های بدتر کیب و زشت رو تمام می شود.
مادام . س . وولفسن، ایرانیان در گذشته و حال، ترجمه آقای میرزا حسین خان انصاری، 1309 ه.ش. تهران موسسه خاور ، صص140-141
شنبه ۵ تير ۱۴۰۰ ساعت ۹:۲۰