Qajarieh, Articles by Fatemeh Ghaziha
از شهر که بیرون می رفتند، هر دسته ای کنار نهر آب و سبزه زاری می نشستند. ناهار را در زیر طاق آسمان و اگر چند درختی گیر آورده بودند. در زیر سایه کم آن صرف می کردند.
آجیل و شیر ینی هم چه قبل از ناهار و چه بعد ازنا هار داشتند. بعلاوه عصری کاهو با سرکه یا سکنجبین و یا سرکه شيره حتما باید بخورند. بعضی از خانواده های نسبتا تواناتر رشته بریده و نخود و لوبیای پخته و اسفناج خرد کرده شسته در دو سه کیسه و دوغ و کشک در یک کوزه و مقداری پیاز و روغن همراه برده و در یورتی که برای خود گرفته بودند، آش رشته ای هم ضمیمه سایر خوراکیها می کردند..
سیزده بدر در عهد قاجار
به روایت عبدالله مستوفی

سیزدهم نو روز عید ورزش و تفرج بود. روز یا شب پیش، هر کس بقدر وسع و لزوم تدارکی برای این روز می دید. از صبح این روز خانواده های شهری با سماور های کوچک و بقچه بسته هائی که در آن خوراکی روزانه را بسته بودند، خیا با نهائی را که به بیرون شهر می رفت پر می کردند.
دسته دیگر که سیزده بدر را فقط برای عصر گذاشته بودند. از دو سه ساعت بعد از ظهر به این خیابانها رو ی می آوردند..
از شهر که بیرون می رفتند، هر دسته ای کنار نهر آب و سبزه زاری می نشستند. ناهار را در زیر طاق آسمان و اگر چند درختی گیر آورده بودند. در زیر سایه کم آن صرف می کردند.
آجیل و شیر ینی هم چه قبل از ناهار و چه بعد ازنا هار داشتند. بعلاوه عصری کاهو با سرکه یا سکنجبین و یا سرکه شيره حتما باید بخورند. بعضی از خانواده های نسبتا تواناتر رشته بریده و نخود و لوبیای پخته و اسفناج خرد کرده شسته در دو سه کیسه و دوغ و کشک در یک کوزه و مقداری پیاز و روغن همراه برده و در یورتی که برای خود گرفته بودند، آش رشته ای هم ضمیمه سایر خوراکیها می کردند..
سماور آنها از صبح بار بود. شاید این روز ده یک اهل شهر هم در شهر نمی ماند ند و اجتمالا هرکس تمكن بدنی داشت، از این تفریح و تفرج خودداری نمی کرد. خانواده های اعیان اکثر به باغهای داخل یا خارج شهر می رفتند و در آنجا سیزده بدر را با تمام لوازم و جزئیات برگذار می کردند. مادرم از اقوام و دوستان خود دعوت میکرده و در با غ بیرون که نزدیک سه راه خیایان برق و شهرری امروز واقع بود، سیزده بدر حسابی برپا می داشت .خانمها به داربست مو کنار دیوار باغ تاب می بستند و تاب میخوردند حتی الک دو لك و توب بازی هم می کردند .
ما هم البته در این ضیافت شرکت داشتیم، ولی این کار مانع آن نبود که عصری سری به بیرون دروازه دولاب زده و منظرة سیزده بدر عمومی را هم تماشا کنیم.
منظره بیرون شهر بسیار جالب بود، بچه ها و جوانها و کامل مردها دسته دسته ببازی های ورزشی از قبيل الک دولک بازی، اعم از سردستی و سرسنگی وچری یا نجری زوئی و توپ بازی، گردو، بل بگیر بالا بیا و چپ توب و باقالی به چندمن ؟ و بازی جرنگ جرنگ اسب چه رنگ؟ و اگر وضعیت مكان اجازه می داد، گرگم بهوا و قایم باشک، مشغول بودند.
میمون بازها و خرس بازها و بز باز ها و غول بیابانی دوره گردانها با تنبک و تصنیف خواندنِ خود هم می آمدند و با ده شاهی پنجشاهی اسباب سرگرمی می شدند. دسته های مطربی که تارزن و آوازه خوان هم داشتند زیاد بودند. طبق های آجیل و شیرینی و بالاختصاص کاهو بحد فراوان پر روی چهار پایه های چوبی گذاشته شده و فروشندگان با توصیفات معموله ی حدود مشتری می طلبیدند. داش مشدیها، عباها را یک شاخ بدوش انداخته، گاهی به اجتماع با خواندن یکی از تصنیفهای متد اول جلب توجه می کردند، بعضی از آنها با چوب پاهای بلند از جلو و جمعی از عقب باز با خواندن تصنیف های خود بچه ها را جلب کرده هیئت عظیم پر سر و صدائی راه می انداختند.
این داشها بازی خاصی داشتند که بآن خرپشته می گفتند، بحكم قرعه اول یکی برای خرپشته ساحتن تعیین می شد، این شخص باید آنقدر خم شود که دستش را به کعب پایش تکیه بدهد و سایرین دورخیز گرفته با تكيه دادن دست ها به گُردة او از رویش بپرند. هر کسی کار خود را خوب عهده نمیکرد و خطایی در عمل بروز می داد بجای او خرپشته می ساخت.
یکی از روزهای سیزده عید، عبور ما از پای دیوار خرابه یخچالی در بیرون شهر افتاد، به فاصله ی بیست سی ذرع پای دیوار جمعی ایستاده منتظر نوبت بودند.کمر این دیوار یک مقوای کلاه گذاشته بودند، آقایان یکی یکی بدو، به سمت دیوار آمده، از خاک پای دیوار که از خرابی سر آن ایجاد شده بود، بالا رفته و با دست خود مقوای کلاه را از بالا پائین می انداختند.
هر دوره ای که تمام می شد، کلاه را مقداری بالا تر می بردند. کم کم کار به بالا رفتن از دیوار هم رسید که با همان روش تندی که از دورخیز حاصل می كردند تا مقداری از دیوار را هم که جاهای پائی داشت بالا رفته دست خود را به مقوای کلاه برسانند. یکی از اینهابقدری در این کار مهارت داشت که عملی را که سایرین با دست انجام می دادند، با پای خود انجام کرده مورد تحسین همه واقع شد.
بساط حقه بازی و پهلوان کچل و خیمه شب بازی هم این سرو آن سر پهن بود که وقتی مردم از ورزش خسته می شدند، دور بساط این آقایان جمع شده خستگی در کننده و خود را برای بازیهای ورزشی دیگر آماده نمایند.
مردمان اعيان هم در این روز به باغات بیرون می رفتند ولی آن ها به ورزش نمی پرداختند. ورزش آنها همان سواری و رفتن تا باغ بیرون بود. با وجوداین جوانهای آنها الک دولک و توپ بازی را راه میانداختند.. در این روز دخترهای دم بخت، برای پیدا کردن شوهر، سبزه گره می زدند و معتقد بودند که تا سیزده آینده، البته حاجت آنها روا خواهد شد، بشرط اینکه این ذکر را در حین انجام گره زنی گفته باشند."سیز ده بدر سال دیگر خانه شوهر بچه به بر" ولی گره زدن سبزه اختصاصی به این حاجت نداشت، زنها برای نیت های دیگر ولو رفتن زیارت کربلا و مشهد هم، این کار را | می کردند . وقت عصر، مراجعت مردم از زن و مرد و بچه و سواره و پیاده بخصوص در خیابانهای نزدیک به دروازه ها که پر از جمعیت بود واقعا تماشا داشت..
تا یکی دو ماه از عید گذشته هم روز های جمعه در سبزه زارها و باغات بیرون ، البته نه به عمومیت روز سیزده، ولی در هر حال از این بازیها برپا بود که جوانها از صبح یا بعد از ظهر به این گردشهای ورزشی می ر فتند.

شرح زندگانی من ، عبدالله مستوفی ، ج1 ، صص 3644-365
شنبه ۱۴ فروردين ۱۴۰۰ ساعت ۵:۱۴