Qajarieh, Articles by Fatemeh Ghaziha
...آنجا که شخص می رسد عالمی می بیند ماورای این عالم، یک چشم انداز غریبی دارد که در هیچ نقطه و هیچ مکانی دیده نشده و نخواهد شد... همه دنیا سبز و آباد، منظر غریبی دارد....
وصف طبيعت در سفر دوم فرنگستان
آنچه از دست نوشته های ناصرالدین شاه مستفاد می شود این نکته است که وی به طبیعت بسیار علاقمند بوده و تجسمی که از طبیعت به دست خواننده علاقمند می دهد
در خور توجه است: چند نمونه ازین توصیفها رابه نظر دوستداران اینگونه مطالب می رساند:
در راه پطرزبورگ به ورشو:
دیروز عصری در راه آهن غروب آفتاب تماشای بسیار بسیار خوبی داد، چنان سرخ رنگ و با تماشا غروب کرد که به عقل نمی آید و همچنین.... 1
روزنامه خاطرات ناصرالدین شاه در سفر دوم فرنگستان، به کوشش فاطمه قاضیها، تهران:سازمان اسناد ملی ایران، 1379، .(ص ۱۰۸ پاراگراف چهارم)

در بادن باد بعد از شرح صفای راههای به قول خودش مثل بهشت می نویسد:
خلاصه همینطور رفتم، خلوت هم بود، احدی آمد و شد نمی کرد، مثل جای پریان و جنیان بود، تا رسیدیم به یک چشمه بسیار خوبی که آنجا حوضچه کوچکی از سنگ ساخته اند، آب سرد باریکی از بالای لوله توی حوضچه می ریزد، آنجا پیاده شدم. این صدای آب نازک و اطراف همه گلهای رنگ به رنگ و جنگل و تمام زمین چمن گل، آواز مرغهای بسیار خوش الحان یک عالم روحانی غریبی بود، سرم را توی حوض کرده چند چیالک با قند خوردم... 2
همان،(ص ۱۳۳)

رانديم، رسیدیم به شهر کوچک ساورن.... آن قدر باصفا بود این راهها که در هیچ جا ندیده بودم، رودخانه های کوچک، چمنها، گلها، همه زراعت آبادی زیاد با تپه های بلند جنگلی مملو از درخت.... جمبع کنار رودخانه ها و جنگلها و خیابانها از درخت اقاقیای سفید بود که مملو از گل بود.. 3
همان، (ص ۱۴۹ پاراگراف سوم)

در فرانسه هنگام بازدید از سنت ژرمن می نویسد:
... آنجا که شخص می رسد عالمی می بیند ماورای این عالم، یک چشم انداز غریبی دارد که در هیچ نقطه و هیچ مکانی دیده نشده و نخواهد شد... همه دنیا سبز و آباد، منظر غریبی دارد. ناپلئون سوم خیلی اینجا آمده، شبها میمانده، عيشها می کرده است، 4
همان ،(ص ۱۸۹
. و بالاخره ،هنگام گردش در روی رودخانه دانوب :
..خلاصه رفتیم تا بالمره از آبادی شهر دور شدیم و اینجاها کنار رودخانه جنگل است و زیرش چمن و انواع گلها و جنگل.................... و اینجا یک عالم سکوتی دیدم که هیچ صدایی نبود و نمی شنیدم، مگر صدای بعضی مرغهای کوچک خوش آواز که توی جنگل می خواندند و می پریدند و پرواز بعضی غازهای سیاه و بعضی مرغان شکاری مثل قره قوش و غیره در آسمان و گاهی صدای بخار دیگ کشتی را می شنیدم و اگر مقدور بود هیچ راضی نبودم که به شهر برگردم ..... 5
همان،(سطر آخر صفحه ۲۳۰ و پاراگراف اول ص ۲۳۱)

  • روزنامه خاطرات ناصرالدین شاه در سفر دوم فرنگستان، به کوشش فاطمه قاضیها، تهران:سازمان اسناد ملی ایران، 1379، .(ص ۱۰۸ پاراگراف چهارم)
  • همان،(ص ۱۳۳)
  • همان، (ص ۱۴۹ پاراگراف سوم)
  • همان ،(ص ۱۸۹
  • همان،(سطر آخر صفحه ۲۳۰ و پاراگراف اول ص ۲۳۱)
روزنامه خاطرات ناصرالدین شاه در سفر دوم فرنگستان، تهران:سازمان اسناد ملی ایران، 1379
دوشنبه ۲۴ شهريور ۱۳۹۹ ساعت ۱:۴۰