Qajarieh, Articles by Fatemeh Ghaziha
گاهی اوقات بعضی از بیماران بطور اخص در مجلس حافظ الصحه حاضر می شده اند و پس از بررسی و مشاوره نتیجه نهائی اخذ می گردیده است...بعد از آن ولد جناب آخوند ملاعبدالکریم مجتهد ارگ حاضر شد که اطبای عظام مرض او را تشخیص دهند و معالجه نمایند، پس از غور رسی کامل معلوم گشت که مسلول و ریه اش معلول است، دستورالعمل داده شد....».
دارالفنون و مجلس حافظ الصحه
از اوائل سال ۱۲۹۸ قمری به منظور پیشگیری از بروز و جلوگیری از انتشار بیماری های مختلف مثلا و با و طاعون و آبله و امثال آن انجمنی به نام مجلس حافظ الصحه وابسته به دارالفنون در مدرسه تشکيل یافت، اعضای این انجمن جمعی از پزشکان ایرانی و خارجی بودند. اولین جلسه این انجمن روز یکشنبه ۲۹ ربیع الثانی ۱۲۹۸ با حضور علی قلی خان مخبرالدوله وزیر علوم و معارف و ناظم دارالفنون و عده ای از پزشکان عضو در دارالفنون تشکیل گردید و به مناسبت شیوع بیماری طاعون در عراق این تصمیمات اتخاذ شد:
١- جلوگیری از رفت و آمد به عراق تا رفع بیماری.
۲ - ایجاد قرنطینه در سرحدات غربی و بندر بوشهر.
٣- اعزام چند تن پزشک به سرحدات غربی و بنادر جنوب.
این انجمن مدتها مرتبا در دارالفنون تشکیل می یافت. سر پرست دارالفنون جعفر قلی خان نیرالملک در این جلسات حضور می یافته و صورت جلسات مزبور مهمور به مهر وی می شده است. مجلس حافظ الصحه اغلب اوقات روزهای یکشنبه هر هفته با ترکیبی از پزشکان فرنگی و ایرانی تشکیل می شده است، در این مجلس مواليد و متوفیات چند روز و یا حدود یک ماه شهر تهران قرائت می گردیده و در مورد علت مرگ و میر بررسی های لازم به عمل می آمده است ،چنانچه در صورت مجلس حافظ الصحه یکشنبه هشتم ربیع الاول ۱۳۰۵ق/۱۸۸۷م پس از شرح اعضای ایرانی و فرنگی حاضر در جلسه و مواردی دیگر می نویسد:
«..پس از آن میرزا کاظم مولود و متوفی دارالخلافة الباهره از نیمه شهر صفر را قرائت کرد و ثبت شد، متوفیات این ایام اطفال بیشتر بودند که از سرخجه یا نتایج آن از قبیل اسهال وذوسنطاريا تلف شده بودند، جناب حکیم باشی بطور استعجاب گفتند شنیده ام که بعضی اطبا در سرخجه مسهل و فلوس میدهند و این خلاف شیوه اطبای حاليه است، اجزاء مجلس به اطبائی که آشنا هستند منع کنند که مسهل به هیچوجه در سرخجه بکار نبرند.... »
آنطور که از متن صورت جلسات برمی آید ریاست جلسات را دکتر طولوزان به عهده داشته که از وی به نام «جناب دکتر طولوزان حكیم باشی مخصوص اعلیحضرت همایونی روحنا فداه» نام برده شده است، اگر هم سمت ریاست مجلس را نداشته اداره
کننده جلسات وی بوده است، چنانکه در قسمتی از یکی از صورت جلسات پس از ذکر ساعت و محل و افراد حاضر در جلسه آمده است: .
«..جناب حکیم باشی از اجزای محترم مجلس امراض شایعه این اوقات را استفسار نمودند آنچه متفق علیه همه بود جز بعضی نوبه ها و سرخجه اطفال .... »
در گزارش دیگری از مجلس حافظ الصحه بعد از ذکر تاریخ و اعلام عدم حضور نیز الملک رئیس مدرسه به علت کسالت و ذکر اسامی حاضرین آمده | است:
«...جناب حکیم باشی از احوال نیرالملک، اول مجلس مستحضر شدند و وعده عیادت ایشان کردند». ا همچنین راپورت صحیه از سایر ولایات در این مجلس قرائت و ترجمه می شده و تصمیم مقتضی اتخاذ می گردیده است.
گاهی اوقات بعضی از بیماران بطور اخص در مجلس حافظ الصحه حاضر می شده اند و پس از بررسی و مشاوره نتیجه نهائی اخذ می گردیده است. چنانچه در قسمتی از روزنامه حافظ الصحه به تاریخ دوشنبه یازدهم ربیع الثانی ۱۳۰۵ آمده است.
«... پس از انعقاد مجلس ،نیرالملک اظهار داشتند که میرزا طاهر مستوفی پسری دارد که نابینا شده است و بر حسب قرارداد جناب وزیر علوم در این مجلس حاضر شده که اطبای عظام رسیدگی کنند و اگر معالجه پذیر است دستورالعملی بدهند، جناب حکیم باشی اظهار نمودند که مخصوصا دکترهاویلاند در مریضخانه لندن در زیردست معتبرترین كحالان انگلیس تحصیل کرده است و اکنون از اطبای کارآزموده و مخصوصا در علم و عمل كحالی ید طولائی دارد و بسیار مناسب است که او ببیند و دستورالعمل بدهد، دکتر مومي اليه نیز پذیرفت رسیدگی کرد و اصل مرض را بیان نمود و دلداری داد و گفت ممکن است به صحت انجامد و دستورالعمل معالجه داده شد، بعد از آن ولد جناب آخوند ملاعبدالکریم مجتهد ارگ حاضر شد که اطبای عظام مرض او را تشخیص دهند و معالجه نمایند، پس از غور رسی کامل معلوم گشت که مسلول و ریه اش معلول است، دستورالعمل داده شد».
ناصرالدین شاه نیز در خاطرات روزانه خود در ضمن شرح بازدیدش از دارالفنون به مجلس اطبای حافظ الصحه اشاره می نماید:به شرح ذیل:
روز چهارشنبه ۳ ربيع الثانی ۱۳۰۷ عصر رفتیم به - مدرسه دارالفنون برای دیدن شاگردهای مدرسه از در حیاط جدید مدرسه وارد شدیم، تمام اعضای مدرسه ، صاحب منصبان، نیرالملک، تقی میرزای چشم گرد قدیمی، معلمین و متعلمين همه بودند، نایب السلطنه و عزیزالسلطان و غیره هم بودند، اول قدری توی حیاط ایستادم. شاگردها و غیره را دیدم، بعد رفتیم بالاخانه ،میز شیرینی و میوه چیده بودند، آنجا هم قدری ایستادیم، بعد رفتیم مجلس اطبای حافظ الصحه، تمام اطبا آنجا بودند، سلطان الحكما، میرزا زین العابدین، بگمز، حتى ابن سعد، حکیم انگلیس، حکیم روس و غیره بودند، سلطان شوخی می کرد می گفت، میرزا زین العابدین سئوالات میکرد، بگمز هم سئوال می کرد جواب می دادیم، از آن جمله بگمز پرسیده بود هفت تا کلاغ روی درخت نشسته بودند تفنگ انداختند به سه تاش خورد افتادند باقیش چه شد گفته بودند پریده اند بعد گفته بود یک کوری می مرد شل غم می خورد، قدری از این شوخی ها کردند .بعد دوباره رفتیم اطاق های شاگردها یکی یکی را گشتیم خیلی خسته شدیم بعد آمدیم وارد اندرون شدیم »...

برای دریافت ارجاعات به اصل منبع مراجعه شود.
فاطمه قاضیها،دارالفنون, گنجينه اسناد, دفتر دوم, زمستان 1368, صص130 - 131
يكشنبه ۲۰ بهمن ۱۳۹۸ ساعت ۱:۰۸