.......منظور از آمدن ناصرالدین شاه به هزاوه این بوده که ببیند از اقوام امیر و خویشان و بستگان آن مرحوم چه اشخاصی باقی مانده اند و اگر فرد فهمیده ای از فامیل امیر در هزاوه است با خودش به تهران ببرد و مورد تفقدش قرار دهد.......
سفر ناصر الدین شاه به هزاوه(زادگاه امیر کبیر )
برای دلجویی از کسان او
میگویند چندین سال پس از قتل امیر کبیر ، ناصر الین شاه و همراها ن در ضمن بلوک گردی میایند در فراهان و وارد هزاوه می شوند . آقای محمد امیری میگوید منظور از آمدن ناصر
الدین شاه به هزاوه این بوده که ببیند از اقوام امیر و خویشان و بستگان آن مرحوم چه اشخاصی باقی مانده اند و اگر فرد فهمیده ای از فامیل امیر در هزاوه است با خودش به تهران ببرد و مورد تفقدش قرار دهد.
وقتی ناصر الدین شاه از اراک به هزاوه حرکت می کند مرحوم حاج آقا محسن شخصی را بنام میرزا سلیم برای راهنمائی شاه که نمایندگی حاج آقا محسن را نیز داشته باشد در خدمت شاه می فرستد و میگوید که ضمنا مراقب زبان مردم دهات بخصوص هزاوه باشد که مبادا راجع به وضع خود چیزی بگویند.
خلاصه وارد می شوند . به محض ورود شاه تمام اهالی برای استقبال
می آیند در محله سر آسیابها – می گویند زن و مرد هزاوه ای از خانه های خود بیرون آمده و به استقبال رفته بودند، آقای محمد امیری می گوید :
میرزا سلیم نماینده حاج آقا محسن افرادی را بین مردم می فرستد و می گوید اگر کسی کوچکترین حرفی بزند هرچه دید از چشم خودش دیده باشد .
در این موقع ناصر الدین شاه جلو میاید چند نفری را می خواهد و میگوید از فامیلهای امیرکبیر چه کسانی در حال حاضر در این ده هستند و چکاره اند – آیا شخص باسوادی بین آنها هست .
دو ترس باعث شده بود که از اقوام امیر احدی خودش را معرفی نکند . یکی ترس از خود ناصر الدین شاه که مبادا باز دستور بدهد بقیه را نابود کنید . دوم ترس از حاج آقا محسن و میرزا سلیم . آقای محمد امیری که از اقوام مادری امیر کبیر است میگوید ناصرالدین شاه باز اصرارداشته که از اقوام امیر چه کسی در این جمع است ، بالاخره میرزا جهانگیر از اقوام مادری امیر خودش را معرفی کرده میگوید من از خانواده امیرم .
ناصر الدین شاه به حاجب الدوله میگوید میرزا جهانگیر را بیاورید در خوابگاه من .
ناصرالدین شاه بطرف چناربان حرکت می کند .
چناربان بلند ترین نقطه هزاوه است و در قسمت جنوب غربی هزاوه قرار دارد و دو کوه بسیار بلند مثلثی شکل، چناربان را احاطه کرده در این مکان درختان میوه و چشمه های آب متعدد و باغات انگور فراوانی وجود دارد که واقعا در ایران فکر میکنم نظیر آن از نظر طبیعت و آب و هوا وجود نداشته باشد .
در حین رفتن به چناربان شخصی بنام محمد حسن خان یاور چون شنیده بوده است که ناصر الدین شاه وارد هزاوه شده از ده نمک کور به سرعت خود را به او می رساند و شکایتی را جع بخروجش از هزاوه بناصر الدین شاه میکند .
چون محمد حسن خان مردی فهمیده بوده مورد تفقد ناصر الدین شاه قرار می گیرد گویا اینطور که آقای امیری میگوید دستور می دهد او را به هزاوه برگردانند .
در این میان میرزا جهانگیر وارد چادر ناصر الدین شاه شده پس از مدتی صحبت با و می گوید من می روم در سر آب بلاهک که آبی بوده است دردهات خالصه . و به پاس خویشاوندیت با مرحوم امیر کبیر : دستور داده ام یک طاقه شال به تو عطا کنند = و به او اصرار می کند که به تهران برود اما او بتهران نمی رود . زیرا می ترسیده است که مبادا اطرافیان نابودش کنند .
ولی آقای محمد امیر ی میگوید که از ترس میرزا سلیم و حاج آقا شمس که در نزد حاج آقا محسن بوده اند از رفتن بتهران خودداری کرده است و در هزاوه مانده است .
ضمن گردش ناصر الدین شاه در هزاوه به چندین چشمه آب برخورد نموده است منجمله در قسمت شمال شرقی هزاوه چشمه آب گوارائی وجود دارد که معروف به آب شاه پسند میباشد – میگویند ناصر الدین شاه موقعیکه به سر این چشمه میرسد کمی آب از آن چشمه می نوشد که به مزاج او بی اندازه گوارا و برای هضم غذای او بی اندازه مفید بوده است و در همان موقع بخدمه دستور می دهد که تعدادی ظرف تهیه نمایند و از آن آب چشمه بمقدار کافی بردارند تا یکی دو منزل که از هزاوه دور می شود از آن آب بنوشد .
از آن زمان تا بحال آن آبرا بنام آب شاه پسند نامیده اند .
هزاوه در حال حاضر دارای چندین چشمه آب گوارا است که هر کدام از این چشمه ها از دامنه کوهی بداخل باغهای انگور و میوه روان است و چون چشمه ها اکثر از طبقات مختلف زمین و کوهستانها میگذرد دارای ترکیبات لازم میباشد که برای هضم مواد غذائی و شرب بی اندازه مفید و گوارا است .مهمترین محصول هزاوه انگور است .اهالی از صدها سال بباغداری و تربیت آن مشغول بوده اند و محصول خود را ببازار اراک و سایر شهرهای ایران حمل می کنند یکی از مهمترین صادرات هزاوه خشکه بار است از قبیل کشمش – گردو – بادام که هر کدام از این محصولات در شهرستانها جائی در بازار دارد .
کشاورزی در هزاوه بی اندازه محدود است . علتش کوهستانی بودن آنست ، جائی برای کشت گندم وجود ندارد .احیانا بعضی از اهالی که تعداد آنها بی اندازه قلیل است بکشت گندم وجو مشغولند و بقیه اهالی بهمان باغداری خود می پردازند . کشاورزی در هزاوه بی اندازه محدود است . علتش کوهستانی بودن آنست ، جائی برای کشت گندم وجود ندارد احیانا بعضی از اهالیکه تعداد آنها بی اندازه قلیل است بکشت گندم و جو مشغولند و بقیه اهالی بهمان باغداری خود میپردازند .
دامداری در هزاوه بی اندازه کم است و اگر دامی در خانه ها باشد فقط برای
مصرف لبنیات داخلی آن خانه است .
منبع: حسن قاسم خان هزاوه ای، اطلاعات محلی از خویشان امیر کبیر، برگرفته از ، امیر کبیر و دارالفنون،، به کوشش قدرت الله روشنی زعفرانلو، نشر کتابخانه مرکزی و مرکز اسناد دانشگاه تهران،1354 ،صص-269 -272
شنبه ۱۲ مرداد ۱۳۹۸ ساعت ۹:۲۸