....ناصرالدین شاه مرد جوان و زیبایی بود.....روی هم رفته به شیوه اروپایی لباس پوشیده بود و جوراب سفیدی به پا داشت، و با وقار و مهابت کنار تخت مرصع و جواهر نشان خود ایستاده بود
......جلوی در تالار، ناگهان ناصرالدین شاه را مشاهده کردیم که با ابهت زیاد کنار تخت سلطنتی خود ایستاده بود. برای سومین بار تعظیم کردیم و از در تالار وارد شده، آهسته به طرف محلی که شاه ایستاده بود جلو رفتیم.
ناصرالدین شاه مرد جوان و زیبایی بود که سی و چندساله به نظر می رسید. چشمانش نافذ بود و آثار هوش و ذکاوت در آن دیده می شد. سبیلهای بلند سیاه رنگی داشت و نیم تنه روشن زردوزی شده ای که روی سینه اش زنجیر و رشته ای از مروارید اصل و جواهرات گرانبها وجود داشت پوشیده بود. کلاه پوستی سیاه رنگی بر سر داشت که دارای پر و تاجی الماس نشان بود. روی هم رفته به شیوه اروپایی لباس پوشیده بود و جوراب سفیدی به پا داشت، و با وقار و مهابت کنار تخت مرصع و جواهر نشان خود ایستاده بود. این تالار با شکوه و بزرگ که مشرف بر حوض بزرگی از کاشی آسمانی رنگ است دیوارها و سقفش تماما دارای آینه کاری است. در بالای تالار چند تابلوی بزرگ اثر نقاشان معروف اروپایی و چند تابلوی گوبلن مانند به چشم می خورد، سه چهل چراغ بسیار بزرگ و گرانبها از سقف آویخته شده است و قسمت عمده مبل و اثاث تالار هم ساخت اروپا است. در عقب تالار، اطاق بزرگی وجود دارد که اطاق کار شاه به شمار می رود. در گوشه ای هدایای پادشاه پروس را که عبارت از تابلوی نقاشی شده از پادشاه، جامها و گلدانها و ظروف چینی مزین به تصاویر و مناظری از قصرهای آلمان بود به طور منظم چیده بودند و پشت سر این هدایا چهار آجودان نظامی ناصرالدین شاه با شمشیرهای مرصع به حال احترام قرار داشتند.
بارون مینوتولى نطق شرفیابی خود را به زبان فرانسه ایراد کرد که توسط میرزا ملکم خان به زبان فارسی ترجمه می شد. ناصرالدین شاه با قیافه ای باز از ورود اولین سفیر پروس به ایران اظهار خوشوقتی کرد و بعد از آن، سفیر صندوق طلایی محتوی استوارنامه را به حضور شاه تقدیم کرد که شاه شخصا در آن را گشود و استوارنامه را به رئیس کل تشریفات داد و نشان عقاب سیاه را هم که پادشاه پروس هدیه کرده بود پذیرفت و سپس، احوال پادشاه پروس را از سفیر جویا شد. شرفیابی به پایان رسید و ما در حالیکه مرتب تعظیم می کردیم از سالن خارج شدیم. در قصر سلطنتی دیداری هم از وزیر امور خارجه کردیم و با همان تشریفاتی که آمده بودیم ساعت هفت بعدازظهر به محل اقامت خود بازگشتیم.
ناصرالدین شاه مرد جوان و زیبایی بود که سی و چندساله به نظر می رسید. چشمانش نافذ بود و آثار هوش و ذکاوت در آن دیده می شد. سبیلهای بلند سیاه رنگی داشت و نیم تنه روشن زردوزی شده ای که روی سینه اش زنجیر و رشته ای از مروارید اصل و جواهرات گرانبها وجود داشت پوشیده بود. کلاه پوستی سیاه رنگی بر سر داشت که دارای پر و تاجی الماس نشان بود. روی هم رفته به شیوه اروپایی لباس پوشیده بود و جوراب سفیدی به پا داشت، و با وقار و مهابت کنار تخت مرصع و جواهر نشان خود ایستاده بود. این تالار با شکوه و بزرگ که مشرف بر حوض بزرگی از کاشی آسمانی رنگ است دیوارها و سقفش تماما دارای آینه کاری است. در بالای تالار چند تابلوی بزرگ اثر نقاشان معروف اروپایی و چند تابلوی گوبلن مانند به چشم می خورد، سه چهل چراغ بسیار بزرگ و گرانبها از سقف آویخته شده است و قسمت عمده مبل و اثاث تالار هم ساخت اروپا است. در عقب تالار، اطاق بزرگی وجود دارد که اطاق کار شاه به شمار می رود. در گوشه ای هدایای پادشاه پروس را که عبارت از تابلوی نقاشی شده از پادشاه، جامها و گلدانها و ظروف چینی مزین به تصاویر و مناظری از قصرهای آلمان بود به طور منظم چیده بودند و پشت سر این هدایا چهار آجودان نظامی ناصرالدین شاه با شمشیرهای مرصع به حال احترام قرار داشتند.
بارون مینوتولى نطق شرفیابی خود را به زبان فرانسه ایراد کرد که توسط میرزا ملکم خان به زبان فارسی ترجمه می شد. ناصرالدین شاه با قیافه ای باز از ورود اولین سفیر پروس به ایران اظهار خوشوقتی کرد و بعد از آن، سفیر صندوق طلایی محتوی استوارنامه را به حضور شاه تقدیم کرد که شاه شخصا در آن را گشود و استوارنامه را به رئیس کل تشریفات داد و نشان عقاب سیاه را هم که پادشاه پروس هدیه کرده بود پذیرفت و سپس، احوال پادشاه پروس را از سفیر جویا شد. شرفیابی به پایان رسید و ما در حالیکه مرتب تعظیم می کردیم از سالن خارج شدیم. در قصر سلطنتی دیداری هم از وزیر امور خارجه کردیم و با همان تشریفاتی که آمده بودیم ساعت هفت بعدازظهر به محل اقامت خود بازگشتیم.
سفری به دربار سلطان صاحبقران،دکتر هینریش بروگش، ترجمه مهندس محمد حسین کرد بچه، تهران انتشارات اطلاعات ،ص169
چهارشنبه ۲۶ تير ۱۳۹۸ ساعت ۱۲:۴۲