Qajarieh, Articles by Fatemeh Ghaziha
توانگران بر اسب سوار بودند و گاهی ضمن سواری قلیان می کشیدند بعضی ها سوار شتر بودند........طبقه فقیر گاهی سوار الاغ می شوند، ولی غالبا پیاده راه می پیمودند
قافله زوّار ایرانی در عصر ناصری( از نگاه جرج.ن.کرزن، خبرنگار روزنامه تایمز)لرد کرزن بعدی :

[ سال ۱۸۸۹ معادل ۱۳۰۷ ه.ق . در حوالی مشهد]:
عنوان گروه زائرین یا زوّار که طی سفر روزانه در جاده ها به آنها بر خورد می کردم و در واقع راه مشهد در انحصار ایشان بود ترغیبم نمود که برای تنوع داستان یک نواخت سفر، شرحی نیز از وضع و حال ومحیط انسانی که عده ای را این گونه مقید و مجذوب ساخته است بیان کنم.
ظاهراً سیل حرکت مسافران در جهت مخالف مسافرت خودم بود، گاهی از چندین میل مسافت دسته قافله جلب توجه می کرد که با سرعت ملایمِ پیاده روی، در بیابان بی انتها حرکت می کردند، وقتی که نزدیک تر می آمدند آهنگ های محزون و صداهای غم انگیز یک یا چند نفر خوش نوای گروه بوسیله تلاوت آیات قرآن و ذکر دعا به گوش می رسید و گاهی نیز بعضی دیگر که خوش و خرم تر بودند ابیاتی از اشعار فارسی می خواندند.
وقتی که قافله کاملا نزدیک می شد شامل همه قسم افراد و حیوانات بود .توانگران بر اسب سوار بودند و گاهی ضمن سواری قلیان می کشیدند بعضی ها سوار شتر بودند. قاطر از حیوانات دیگر بیشتر و حامل كجاوه ای بود که یک نوع غرفه چوبی با سقف منحنی جهت قرار دادن سایبان داشت و در درون آن زنها یا مردان زیر خروارها بار و رختخواب تحت فشار بودند. اما حیوان باربر خوش کار الاغ بود. این حیوان حقیر و نحیف بار سنگینی را حمل می کرد . بعلاوه کوزه و دیگ و تفنگ و شیشه های آب از هر طرف حیوان آویزان است و تمام لوازم زندگی هم بر پشت او بار و بالاتر از همه مرغ و خروس صاحب الاغ را جا می دهند. طبقه فقیر گاهی سوار الاغ می شوند، ولی غالبا پیاده راه می پیمودند . در اوایل صبح ، گاهی الاغ سواران غرق در خواب بودند و به سمت جلو روی گردن حیوان می افتادند و گاهی نیز در حال خواب و سر به زیر بودند و فقط وجبی با زمین فاصله داشتند .
برای مهمانان درهر قافله یک نفر کاروان باشی هست و نیزه ای با پارچه قرمز بر نوك آن در دست دارد که به ندرت می توان چهره مسافران را تمیز داد چون با پالتوی بزرگی سرو و صورت خود را کاملا می پوشانند و آستین های خالی از دو سمت دوش چون دو گوش بزرگ به نظر می رسد. اما باز شناختن زنها دو چندان مشکل است چون به صورت بقچه هائی از متقال آبی به الاغ سوار می شوند که به نظر من جوانمردی نیست که آنها را جزو جنس لطيف بشمار آورد . یادم هست که یکی دوبار از سر بدجنسی اسبم را به یورغه انداختم و چنین وا نمود کردم که میخواستم از مسافرانی که بدین صورت طی طریق مینمودند سبقت بگیرم ، تاشایدالاغ ها با شنیدن قدم اسب در عقب از جا در بروند و آن بقچه های کبود از پشت الاغ به حرکت درآیند، باشد که حجاب پس رَوَد و یا چادر از سر برافتد.
همه مسافرانی هم که ما در جاده برخورد کرده بودیم از دسته زوار و اهل نیاز نبودند و درست خلاف این موضوع ، گاهی با تجار و افراد متین و با وقار و بعضی اوقات ملاهائی که بر الاغ نحیف و یا قاطر سوار بودند مواجه می شدیم ،و نیز گاهی مأموران رسمی و سرباز و اتفاقا تمام افراد خانواده ای با هم که عزم مهاجرت داشتند و از هر طبقه و سن و سال در راه عبور و مرور می کردند ،سواره یا پیاده غنی و فقیر ، سادات و یا افرادی دغل، خلاصه مجموعه ای از همه قسم اشخاص با قدر و وقار و افراد بسیار ناجور و جالب نظر مشرق زمین مشاهده می شدند.
هنگام شب این همه افراد و عناصر مختلف متضاد ( چون زوار از هر ناحیه و دیاری می آیند ) به کاروانسرائی که در فواصل ده تا پانزده میل در سراسر جاده هست پیاده می شوند و شب می مانند. من بارها نام این کاروانسراها را ذکر کردم و جا دارد اجمالا یکی از آنها را معرفی کنم . کاروانسرا در شرق همان مسافرخانه ' غربی است . اما این تجانس فقط لفظی است.
در کاروانسرا تابلوئی مباهات آمیز یا سرسرای نشاط انگیز و یا بار درخشان یا مهمانخانه دار خوش تعارف و یا صاحبی سرخ رو در کار نیست . در کاروانسرا شاید فقط یک نفر سرایدار هست لاغير . مسافر باید همه کارش را خودش انجام بدهد. اسبها را در طویله جا بدهد، اسباب سفر خود را جمع و محافظت کند. چراغش را روشن و خوراکش را گرم کند و معمولا هم ساختمانی بزرگ است مربع یا مستطیل از آجر یا سنگ با اطاق هائی در اطراف و موازی با محوطه ای باز در وسط .
دو ضلع خارجی و دیوار عقب آن ساده است و از دور بنا شبیه قلعه عظیمی است و این درست همان قصد و خیالی است که تعمدا دارند ، چون برجهائی در چهارگوش و سنگری در بالای هر یک از آنها است. دیوار خارجی یا نمای کاروانسرا چند طاقچه یا سکو در حدود دوپا از کف زمین دارد که در هوای گرم برای خواب استفاده میشود .
درِ بزرگی مدخل محوطه داخلی است و در بالای آن گاهی برج و یا بالاخانه هست و حیاط که در حدود پنجاه "یارد " مساحت دارد و اطراف دارای سکوهائی است با سقف باز نظیر آنهائی که در دیوار خارجی بوده است
کاروانسراهای ممتاز در ته این سکو دری به حجره داخلی است که برای خواب در شبهای زمستان است. در عقب این حجره ها تا حد دیوار خارجی، اصطبل طويل و گرم و تاریکی برای چهارپایان است و درهائی که در هر گوشه محوطه است به طويله راه دارد .
این شرح کاروانسرای معمولی ایرانی است. بعضی از آنها که اصلاح و بهتر شده و نوساز است مثل کاروانسرای برازجان در حدود خلیج فارس تا آنجا که من دیده ام بهترین کاروانسرا در ایران است و چند اطاق فوقانی برای سکونت افرادی که حال و مقام وافی دارند ساخته شده است ، اما معمولا جریان کار کاروانسرا در ایران بر قاعده دموکراسی مبتنی است.
کاروان شتر در شب - شاید شگفت ترین و پایدارترین خاطره غیر عادی که هر مسافر از این قبیل سفرها در مشرق زمین همراه خواهد آورد یاد کاروان شتر است که در ظلمات شب از دور صدای زنگ سنگین، با آهنگ محزون و پی درپی و یک نواخت به گوش می رسد و رفته رفته نزدیک تر و قوی تر می شود و گاهی با صدای زنگ های کوچک تر که علامت آخرین دسته کاروان است هم آهنگی می گردد که زنگ بزرگ نشانه مشخص و علامت مختص شتر پیش آهنگی است ، ولی هرچه صدا نزدیک تر و رساتر می شود باز همان صدای درهم و برهمی است که ناگهانی و بی خبر هیکل قافله سالار از درون تاریکی مانند شبح کشتی ظاهر می شود و کاروان با صدای خفیفِ بر خورد اسفنج سای پای شتران به شن نرم بیابان ، آهسته و آرام در دل ظلمت شب فرو می رود .
چه شگفت انگیز و چشم گیر است تضادهای کیفیت مسافرت در مشرق زمین با همه حرکات و آثار زندگی که در کشور ماست . دریغا که اصلا جاده ای در میان نیست تا ارابه یا واگونی در کار باشد . ، همچنین از سر و صدای ناگهانی ترن دود نیز خبری نیست و جای آنها در ذهن مردم ایران پاك خالی است. آنها در زندگانی شیوه ساده ای دارند.
در سرزمین ما همه سرو صدا و تلاش و شتاب است و در آنجا سکوت و سکون استقرار یافته و یادگار روزگار قديم و دير پاست.
منبع : جرج .ن.کرزن، ایران و قضیه ایران، ترجمه غلامعلی وحید مازندرانی، تهران ، شرکت انتشارات علمی و فرهنگی،چاپ چهارم، ۱۳۷۳ ، خلاصه ای از صص۳۶۳- ۳۷۰
جمعه ۴ آبان ۱۳۹۷ ساعت ۸:۵۷