Qajarieh, Articles by Fatemeh Ghaziha
......ملائی و درویشی خودم که هیچ مرارت نداشت چه عیب داشت که هر روزه هزارها ناملایم از ایلچی رو س بشنوم و متحمل شوم،....
_
نامه حاجی میرزا آقاسی به محمدشاه،در شکایت از شغل صدارت
قربان خاکپای آسمان سای همایونت گردم ،
فاش میگویم و از گفته خود دلشادم
برده عشقم و از هر دو جهان آزادم،

يك هزار تومان را عالیجاه معیر الممالك نمي دهد ، به سهراب خان می فرمایند به حاجی بگو بیاورد تنبیه کند، او هم میان مردم میگوید پادشاه را نمی شناسم، او را تنبیه میکنم که چنین حرف نامربوط نگو ید، سرکار پادشاه روحنا فداه به لفظ مبارك سلطنت به برد ملای عاجز پیر شکسته که مدتها است از دنیا ومافيها گذشته مرحمت فرمایند ، بدهن هفتاد پشت من زیاد است که کدخدای يك ده باشم تا بحكومت چه رسد، تنبیه و سیاست کار سلطان است و بردۀ ملای نادان نمی توانم از حد خود تجاوز کنم و قابلیت آن را هم ندارم که کوچکی بکنم تا به بزرگی چه رسد، خواهند فرمود بيعرضه و بیکاره هستی ، بلی چنین است اگر بی عرضه و بیکاره نبودم ملائی و درویشی خودم که هیچ مرارت نداشت چه عیب داشت که هر روزه هزارها ناملایم از ایلچی رو س بشنوم و متحمل شوم، باری از راه صدق درویشی وفائی بآن آستان کردم و خود را داخل زمرة هرز گان نمودم ، آبرو رفت ، جان رفت ، مال هم ندارم که برود، قرض بسیاری و پریشان روزگاری.
این مرد ایستاده است که مابین دولتين را بهم بزند (وزیر مختار روس ) نمیدانم با آقایش عداوت دارد یا نادان است، امروز بازمی آید بحضور تا چه گويد و چه بشنود (؟) دیروز از ظهر تا عصر تنگ برده را معطل کرد ،همین قدر یافتم که غرضش برهم زنی است ، بسیار آدم دیوانه لجوج بي عقل است ،صاحب منصبان خودش هم تنگ آمده اند مستحضر باشند که باز چه خواهد گفت .
زياده جسارت ندارم (۱۲۵۹). الأمر الأشرف مطاع.
منبع: ابراهیم صفائی، یکصد سند تاریخی،بی تا، چاپخانه شرق، ص۴۵

دوشنبه ۳۱ ارديبهشت ۱۳۹۷ ساعت ۲:۱۹