Qajarieh, Articles by Fatemeh Ghaziha
بعضی مطالب گفته بودم، همه را امپراطور گفت، قبول کردم.،
پالتو من حاضر نبود،امپراطور پالتو خودش را به من داد، پوشیدم. گفتم چون پالتو شما را پوشیدم اغور سفر من خیر است.
امپراطور مکرر بر مکرر دست داد به من، وداع گرمی کردیم ......................

شرح تصویر : نقاشی از صحنۀ سان دیدن الکساندر دوم امپراطور روسیه وناصرالدین شاه در
پترز بورگ
مشایعت باشکوه امپراطور روس ناصرالدین شاه را :
الکساندر دوم در سالهای ۱۸۵۵ الی ۱۸۸۱ امپراطور روس بود. وی بعد از۲۶ سال حکومت ترور شد. الکساند دوم در سفر اول و دوم ناصرالدین شاه به فرنگستان امپراطور و میزبان شاه و همراهان بود ، چنین به نظر می رسد که در این سفر استقبال و پذیرائی شایانی از ناصرالدین شاه بعمل آمده ، چون در خاطرات روز سه شنبه ۲۵جمادي الاول خود هنگام عزیمت از روسیه به طرف ورشو چنین می نگارد:
از پطر باید به ورشو* برویم ، در ساعت ظهر باید حرکت شود، برخاستیم، رخت پوشیده حاضر شدیم، نیم ساعت قبل از وقت ،
امپراطور با همه پسرهایش و شاهزاده ها و بزرگان آمدند منزل من. استقبال کردم، دست دادیم، بسیار به مهربانی و گرمی راه افتادیم،از تالار به تالار، تا رسیدیم به اطاق مخصوص امپراطور نشستیم، من بودم و امپراطور و قمزوف، سایرین بیرون رفتند، خیلی
صحبت هاي دوستانه شد و بعضی مطالب گفته بودم، همه را امپراطور گفت، قبول کردم. بعد برخاسته با امپراطور رفتم اطاق امپراطریس، آنجا هم نشستم، با کمال خوبی گذشت. بعد برخاسته از پله عمارت امپراطور آمدیم پایین. پالتو من حاضر نبود،امپراطور پالتو خودش را به من داد، پوشیدم. گفتم چون پالتو شما را پوشیدم اغور* * سفر من خیر است.
خلاصه من و امپراطور نشستیم [در] درشکه، راندیم سرباز، و مردم زیاد باز طرفین راه بودند، اورّا می کشیدند، از همان راه دیروز که به گار پطرهوف رفتیم می رفتیم تا نزدیک گارپطرهوف به دست چپ راندیم به گار ورشو رسیدیم، پیاده شدیم. امپراطور هم پیاده
شد. ولیعهد و همه شاهزادگان و برادرهاي امپراطور و سردارها و غیره همه بودند. به همه شاهزاده ها دست داده وداع کردیم.
امپراطور مکرر بر مکرر دست داد به من، وداع گرمی کردیم. رفتم توي واگون یعنی کالسکه بخار، باز امپراطور آمد توي کالسکه مجددا دست داده اظهار کمال محبت را کرد و همچنین من اظهار کمال دوستی، و رفت پایین ایستاد با شاهزاده ها، تا راه آهن حرکت کرد، همانطور [که] ایستاده بود چند قدمی هم با حرکت اول کالسکه به راه آمد، بعد از آن کالسکه به تندي راه افتاد و پطر زبورغ از نظر غایب شد.

اغور: شگون، آغال، فال. خوش اغور: خوشآغال، میمون، خجسته (لغتنامه دهخدا).
______________________________
* اصل: وارشاوي
* * اغور: شگون، آغال، فال. خوش اغور: خوشآغال، میمون، خجسته (لغتنامه دهخدا).
روزنامه خاطرات ناصرالدینشاه در سفر دوم فرنگستان، متن، ص: ۱۰۷
پطر زبورغ از نظر غایب شد. افتادیم به راه.
منبع : روزنامه خاطرات ناصرالدین شاه قاجار در سفر دوم فرنگستان، به کوشش فاطمه قاضیها ، تهران ، سازمان اسناد ملی ایران ، 1379، ص: 107
يكشنبه ۱۵ بهمن ۱۳۹۶ ساعت ۵:۳۴