Qajarieh, Articles by Fatemeh Ghaziha
توضیح تصویر:ناصرالدین شاه با قوچهای شکارشده در ورجین. عکس از : کاخ موزه گلستان
این مقاله حاوی متن دستنویس شکارهای ناصرالدین شاه است ، با قلم یکی از همراهان او.از سال ۱۲۷۴ الی ۱۲۷۷ هجری قمری
ناصرالدّین شاهِ شکارچی
1274 -1277 ه.ق
مطالعات تاریخی بیانگر این نکته است که شکار حیوانات توسط حکومتگران در ایران پیشینه‌ای طولانی دارد و از ابتدای ورود آریايی‌ها به فلات ایران رواج داشته است .
با بررسیهایی که نگارنده نسبت به ا سناد دوره قاجار و بخصوص ناصرالدین شاه به عمل آورده است ، ناصرالدین شاه را سخت دلباخته شکار و پرسه در دشت و دمن یافته ، که هیچ فرصتی را برای شکار از دست نمیدهد ودر این وادی هرگز خستگی بر او مستولی نمی شود وگاهی چنان دچار خوی درندگی خود می گردد که بدون هیچ دلیل یا فایده ای دستور می دهد کمر کفتار بیچاره را دو نیم کنند و از فوران خون او دلشاد می شود ، ویا دستور میدهد که روده و جگر پلنگ شکار شده را در آورده ونمایش دهند ، اینگونه موارد و نمونه های فراوانی از این دست را خود ناصرالدین شاه در خاطرات روزانه اش قلمی کرده است . اما این نسخه متأسفانه به خط ناصرالدین شاه نیست وشخص دیگری آن را به رشته تحریر درآورده است و هرجا که ناصرالدین شاه حیوانی را صیدکرده به طور خلاصه درج نموده و اگر چه غلطهای املایی این شخص از مخدومش بسیار کمتر است ، امّا به هیچ وجه قلمش توانایی ناصرالدین شاه را در پرداختن به توصیف و تعریف نداشته است. ناصرالدین شاه در متن خاطرات شکارهایش 1 فاطمه قاضیها ، ، گزار شکارهای ناصرالدین شاه ، همان. در مورد وضعیت هوا ، روستاها و دشت و صحرا ، آدمها و حتی حیوانات وغیره با ریزبینی و هُشیاریِ خاصی قلمفرسایی کرده ، چنانچه گویی خواننده آنجا حضور داشته ، ولی نحوۀ نگارش نویسندۀ این یادداشتها بسیار سرد وبی روح ودر هر صفحه به چند عبارت کفایت نموده وبرای چاپلوسی اغلب موارد این عبارت را که " بسیار شاهانه بود " تکرار کرده است.

به هر روی کاتب این نسخه قید نموده که شکارهایی که طی راه تهران تا سلطانیه انجام شده ، به علت عدم حضور وی درج نگردیده ، امّا نگارنده این سطور مطالعه کننده گرامی را به روزنامه وقایع اتفاقیه ارجاع می دهد . 2 روزنامه وقایع اتفاقیه ، همان
ضمناً باید اذعان داشت که یکی ازعلل انتخابِِ این متن قدمت آن است ، چنانچه شروعِ دست نوشته مربوط به سالِ 1274 قمری یعنی زمانی که ناصرالدّین شاه بیست وهفت ساله بوده 3 ناصرالدّین شاه در ماه صفر 1247 متولد شد. میباشد و دیگر اینکه ، تا حدّی نمایانگر اوقات فراغت شخصی است که نیم قرن بر مقدراتِ این مُلک وملّت فرمان رانده ،پس تقدیم علاقمندا ن می شود." تا چه قبول افتد و چه در نظر آید".


تفصیل شکار که اعلیحضرتِ قَدَر قَدرت همایون شهریاری
روحی وروح العالمین فداه به دست مبارک زده اند ، به تاریخ
دویم شهر صفرالمظفر، مطابقِ سالِ فرخنده فال ئیلان ئیل 4 ئیلان ئیل : از سالهای ترکی مغولی به معنی " سال مار". ، خیریت
دلیل سنۀ 1274 ِالی آخر سالِ پیچی ئیل 5 پیچی ئیل : از سالهای ترکی مغولی به معنی " سال میمون" سنۀ 1277


سال ئیلان ئیل سنۀ1274

به تاریخ دویم شهر صفرالمظفر [1274 ]
در کوهِ پشتِ مسگرآباد ، جرگه 6 جرگه: حلقه هایی از افراد براي راندن شكار )فرهنگ بزرگ سخن( ، نوعی از شکار و آن چنان است که لشکریان گرد صحرا حلقه زده تا صید به در نرود فرهنگ( آ فرهنگ آنندراج( بسته شد ،دو شکار زدند:
اوّل یک تَکِۀ 7 تَکِه: بُزی را گویند که سرکرده و پیشرو گله ٔگوسفندان باشد و بز نر را نیز گفته اند اعم از بز کوهی و غیرکوهی . (برهان قاطع ) شش سال با گلوله زدند ، زخم دارشد، که به قدردویست قدم راه رفت، میان کمر 8 کمر : معرو ف است که میان کوه باشد یعنی وسط کوه . (برهان قاطع ). میانه ٔ کوه. (فرهنگ آنندراج ). میان و وسط کوه . (ناظم الاطباء). افتاد .
دویم ، یک ُبز در ماهور 9 ماهور : تپه های مسلسلی که در دامنه ٔکوه پدیدار باشد. (ناظم الاطباء). خواییده بود، قریب به سی قدم راه بود ، با چهار پاره 10 چهارپاره : قسمی گلوله تفنگ ( ناظم الاطبا) زدند،که از جایش حرکت نکرد ، سرش را بریدند.

به تاریخ سیم شهر ربیع الآخر[1274]:
در شکارگاهِ چشمه انجیرک 11 امروزه به ده آب انجیرک موسوم ودر شرقِ شهر جدید پردیس در نز دیکی رودهن واقع است. به کمین 12 خودِ نا صرالدین شاه در دست نوشته هایش همه جا بجای "کمین" "مارق" به کار برده است. تشریف بردند ، یک میش را قریب به شصت قدم راه بود ، با چهار پاره زدند ، زخم دار شد، قدری راه رفت ، گرفته شد.
.
به تاریخ سیم شهر شعبان[ 1274]:
، در قرق پشت دولاب در کُمه 13 کمه : کلبه را گویند. (از سفرنامه ٔ شاه ایران ۞ از آنندراج ). کومه . کلبه . (فرهنگ فارسی معین) یک ُبز آهو قریب به چهل وپنج قدم راه بود که با چهار پاره زدند که تفنگ دود کرد، بُز آهو سرِ جایش خوابید و اوّل آهویی بود که در پشت بوته و کُمه زده شد و به دستِ مبارک ِذبح 14 اصل : ضبح فرمودند.

به تاریخ ششم شهر شعبان [1274] :
یک چَپِش 15 چَپِش: چپش : چپش . [ چ َ پ ِ ] (اِ) بزغاله ٔ یکساله را گویند. (برهان ) (ناظم الاطباء). بز یکساله را گویند.). ( لغت نامه دهخدا)، در اینجا احتمالا مراد آهوی یکساله است. آهو در قوروق دولاب 16 دولاب : قریه ای از قریه های ری در مشرق تهران ( ناظم الاطبا )که امروز نیز به همین نام معروف است و در آنجا تره و سبزی کارند. ،حالیه اراضی آن جزء شهر تهران شده است. روستای دولاب از قریه‌های قدیمی منطقه ری می‌باشد که پس از حضور آقا محمد خان قاجار و انتخاب تهران به عنوان پایتخت ایران، یکی از روستاهای تهران شناخته شد و پس از توسعه تهران، یکی از محله‌های مهم این شهر شد. (لغت نامه دهخدا) با چهار پاره زدند ، پایش شکست. آن روز پیدا نشد ، این غلام فردا رفتم ، تا وقت ظهر پیدا کرده، با اسب گرفتم به حضور مبارک آوردم.

به تاریخ نهم شهر شعبان [1274] :

یک بُز آهوی بسیار مقبول در کمه به دست مبارک با چهار پاره زدند ، سی قدم
راه بود که با دودِ تفنگ خوابید ، از جایش حرکت نکرد.

به تاریخ بیست ودویم شهر شعبان[1274] :
در صحرای کن در نهر مرحومِ حاجی میرزا آقاسی 17 حاجی میرزا آقاسی صدر اعظم مشهور محمد شاه نشستند ، یک بُز آهو را آهوگردان آورد و به شانزده قدم راه با چهار پاره زدند. قریب به صد قدم راه دوید، رفت و افتاد و به دست مبارک ذبح 18 اصل : ضبح فرمودند .

به تاریخ چهارم شهر رمضان[ 1274] :
در قوروق دولاب ، یک بُز آهوی بسیار درشت را با چهار پاره در کومه به دست مبارک زدند ، قریب به سی و هفت قدم راه بود ، قدری دوید ، افتاد.


به تاریخ دوازدهم شهر رمضان [ 1274]:
در قوروق دولاب بک بُز آهو را با گلوله قریب به پانصد قدم راه، در تاخت زدند، که پای راستش از بالای قاب شکسته شد. یک فرسخ بیشتر جلو اسب دوانده شد، تا گرفته شد. چشم بد دور ماشاءالله َالحّق تیر شاهانه بود و هیچکس چنین تیر نینداخته است.

به تاریخ دوازدهم شهر ذیقعده[ 1274] :
در شهرستانک در درّه پشتِ َسراپرده ، یک بُزغاله به کمین با چهار پاره قریب به شصت قدم راه زدند ، سرِ تیر افتاد.

به تاریخ شهر ذیحجه[ 1274]:
در شهرستانک دو شکار زده شد :
اوّل در قلعه البرز یک تکه را با چهار پاره زدند زخمی شد ، با کله شکار آمد ، پهلوی چشمه بزرگ میان کمر اطرافش را پیاده گرفت، آن تکه را با چهارپاره زدند که از کمر غَلٌتٌ 19 : صل: همه جا بجای "َغَلٌتٌ " ، "غلط " نوشته شده است. زنان رفت تا پایین کمر، پیاده ها گرفتند، سرش را بریدند.
دویم یک تکه پنج سال دیگر را هم با گلوله قریب به چهارصد قدم راه بود زدند ، از کمر افتاد ،زیرکمر پیاده ها سرش را بریدند. ماشاءالله از تیرهای شاهانه بود.


نهم شهر صفرالمظفر [ 1275]:
در کوهِ پشتِ مسگرآباد جَرگه بسته شد ،
اول یک بُزغاله را با چهارپاره به سی وچهار قدم راه زدند که با دود تفنگ غلتید.[15]
دویم یک بُز بسیار بزرگ سرگلِ خوب آمد، آنرا هم با چهارپاره به شصت قدم راه زدند که غَلٌتٌ زنان آمد تا پائین درّه.

به تاریخ هشتم شهر ربیع الآخر[ 1275]:
که این غلام درّۀ پشتِ کن را جَرگه بسته بودم ، سه شکار زده شد:
اوّل یک بُزغاله با چهارپاره زده شد ، قریب به بیست قدم راه.
دویم یک بُزِ دیگر را با چهارپاره قریب به هفتاد قدم راه بود زدند.
سیم یک بُز دیگر رفته بود میان سوراخ کمر پنهان شده بود ، موسی شکارچی رفت بیرون، آورد ،قریب به چهارصد قد م راه بود که گلوله زدند ، زخم دار شد، از آن کمر دوان دوان آمد، تا این که به پنجاه قدم رسید، دوباره با چهارپاره زدند ، که همان جا خوابید.

به تاریخ پانزدهم شهرِ جمادی الاول [ 1275]:
پهلوی راهِ توچال کوه زیرچال 21 زیرچال یا زیره چال : احتمالاً کوهی است که امروزه به زیرک چال موسوم است ، این کوه با ارتفاع 3580متر در محدوده شهرستان کرج ، بخش مرکزی دهستان نساء و... واقع است. ر.ک.فرهنگ جغرافیایی کوههای کشور، تهران .سازمان جغرافیایی نیروهای مسلح. 1379 ج4 ص412 جرگه بسته شد ، یک تَکۀ پنج سال با گلوله قریب به ششصد قدم راه زدند که سرجایش غلتید. ماشاءالله از تیرهای شاهانه بود ، چشمِ بد دور.

به تاریخ هفدهم شهر جمادی الاول[ 1275] :
در کوه باغ گُمش جرگه بسته شد، یک چَپِش رفت میان کمر پنهان شد.تشریف بردند بزنند، از کمر درآمد از برای کمر دیگر پرید، که به روی هوا با چهارپاره زدند، افتاد.
به تاریخ بیست ودویم شهر جمادی الآخر[ 1275] :
[در] دّرۀ ازگی 22 ا زگی Azgi: مزرعه ازگی واقع در ده" وردآورد" بخش کن شهرستان تهران. ر.ک: فرهنگ جغرافیائی آبادیهای کشور جمهوری اسلامی ایران، (تهران: انتشارات سازمان جغرافیائی نیروهای مسلح، 1370، جلد 1) جرگه بسته شد، چهار شکار زدند :
اوّل یک بُز با چهارپاره به هشتاد قدم راه زدند، سرجایش خوابید.
دویّم یک بُزغاله را قریب به بیست وپنج قدم راه زدند ، که دود تفنگ معدوم شد.
سیّم یک بُزِ نوبند 23 بُز نوبند: براساس همین یادداشتها گویا "بُز دوساله" را می گفته اند. را هم به دویست قدم راه بود ، در کمال تاخت باگلوله زدند.ماشاءالله بسیار تیر خوبی بود، َالحقّ سرجایش غلتید.
چهارم یک تَکه هفت سال رفته بود در چاک کمر پنهان شد[ه بود] آن راهم قریب به پنجاه قدم راه بود، که با چهارپاره زدند، قدری دوید، با تیر دیگر زدند افتاد.

سال قوی ئیل 24 قوی ئیل: سال گوسفند ( ترکی مغولی) سنۀ 1275 25 اصل:1276 ، با تطبیق با روزنامه وقایع اتفاقیه روشن شدکه نویسنده گزارش که معلوم نیست چه کسی است در اینجا که امتدادسال 1275 است چون سال شمسی تمام شده بودسال قمری را هم تغییر داده و"1276 " درج نموده است.

شکار عرض راه از دارالخلافه الی چمن سلطانیه 26 چمن سلطانیه :
در جاده زنجان یک راه فرعي است که، تا چشم كار مي‌کند دشت سبز و چمن است. كاوش‌هاي زمين‌شناسي نشان مي‌دهد كه در تمام منطقه‌اي كه به چمن سلطانيه معروف است، يكي از عجيب‌ترين پديده‌هاي زمين‌شناسي هميشه وضعي پيش ميآورد كه آب باران به اعماق زمين نفوذ نكند.. اينست كه از عمق (حدود) 60 سانتي‌متري، مدام دشت را آبياري مي‌‌كند و چمن‌هاي سلطانيه را هميشه سرسبز نگه مي‌دارد. دقيقاً بخاطر و بدليل همين چمن بود كه ارغون خان‌بن اباقاخان(ایلخان مغول پدر غازان خان)- نخستين باني سلطانيه- اين خطه را براي اقامت برگزيد. چرا كه ايلخانان عاشق سواركاري و شكار بودند و در اين چمن پهناور، آنچه را دوست مي‌داشتند به آساني يافتند و به آباداني و عمارتش همت گماردند كه براي قوم خودشان بهترين مكان باشد و افتخارآميزترين خطه ، ر .ک . گیلانی، فریدون . مجلۀهنر ومردم "ديداري از گنبد سلطانيه، بزرگترين گنبد اسلامي". دوره 12، ش 134 آذر 52): صص20-24
که این غلام دررکاب مبارک حاضر نبود، باید از عالی جاهان رحمت الله خان و مصطفی قلی خان تحقیق شود.

به تاریخ24 شهر ذیحجه[ 1275] :
در سلطانیه در صحرای زیرِ اُردو طرفِ الله اکبر 27 الله اکبر: اشاید مراد گردنه الله اكبر باشد . دو بچه خرس ومادر را، عا لیجاه مصطفی قلی خان 28 مصطفی قلی خان: میرشکار معروف ناصرالدین شاه. صحرایی کرده، نگاه داشت.قبله عالم روحی فداه تشریف بردند ، خرس را سواره چندین تیر زدند، تا افتاد وبچه خرسها را زنده گرفتند. الحقّ عالی جاه مصطفی قلی خان در این فقره کارِبسیار غریبی کرد و همچو کاری تا حال نشده بود.

[سال 1276 ]

به تاریخ شهر ربیع الآخر[ 1276]:
[در] درّۀ پشت کَن جرگه بسته شد، یک بُز را با چهارپاره قریب به هفتاد قدم راه زدند ، سرِ تیر خوابید.این غلام در قزوین بود.

[ایضاً] به تاریخ شهر ربیع الآخر[ 1276]:[
پشت دولاب ، یک بُز آهو را با چهارپاره زدند، پایش شکست، به قدر نیم فرسخ راه اسب دواندند ، دوباره در پشتِ اسب یک تیر با چهارپاره زدند، افتاد ، وبا دست مبارک ِذبح فرمودند.

[ به تاریخ جمعه چهارم جمادی الآخر] [ 1276]:
تشریف بردند به جاجرود به تاریخ جمعه چهارم جمادی الآخر ، سرِ راهِ کوهِ کوچک پشتِ توچال را جرگه بسته شد. یک بُز دو ساله که [به] نوبند مشهوراست ، با چهار پاره قریب به هفتاد قدم هشتاد قدم راه بود زدند، که از یال برگشت رفت میان غلامهای حسین خان افشار ، گرفتند، به حضور مبارک آوردند ، از عقب چهار پاره خورده بود .
سه شنبه هشتم جمادی الآخر[ 1276] :
کوه زیرچال جرگه بسته شد، سه شکار زدند :
اوّل یک تکه بسیار بزرگ نه سال که به قدرِ یک یابو بود. پانصد ششصد قدم را به تاخت می رفت ، که از عقب تفنگ صدا کرد ، از جایش حرکت نکرد و غلتید ، ماشاءالله تیر شاهانه بود، قوّۀ هیچکس نیست ، الحقّ از دورِ کمرش گلوله گرفته بود.
دویّم یک بُزرا قریب به دویست قدم راه زدند ، با دود تفنگ غلتید.
سیّم یک چَپِِش هم در کمر پنهان شده بود . با چهارپاره زدند، که همان سرِ جایش خوابید.

به تاریخ شنبه پانزدهم جمادی الآخر:
میان دو کوهِ کوک داغ سه ساعت به غروب مانده نشستند میان لات[؟] دوکوه. این غلام با موسی تفنگچی ، پنج سوار دیگر را برداشته ، رفتیم در کوهِ کوچکِ کوک داغ ، چهار قوچ بود، اطراف آنها را سوار گذاشته ، یک دفعه سرزده قوچها فراراً آمده ، قریب به چهارصد قدم نزدیکی مکان که قبله عالم روحنا فداه تشریف داشتند ، یک قوچ پنج سالۀ بسیار بزرگ را به تاخت ، به گلوله زدند. با دود تفنگ مُعَلَق شد. ماشاءالله این هم از تیرهای شاهانه بود و کسی را قوۀ این تیر انداختن نیست.

سال پیچی ئیل سنۀ 1276

به تاریخ هیجدهم شهر شعبان1276:
قبله عالم روحنا فداه هنگام رفتن قشون تشریف بردند بیرون ملاحظه فرمایند قشون را ، در مراجعت دو بُز آهو با چهار پاره به دست مبارک زدند.:
بُز اوّلی پنجاه وپنج قدم راه بود.
بُز دویّمی چهل و سه قدم راه بود.
به تاریخ دوشنبه بیست و چهارم شهر شعبان1276 :
تشریف فرمای آهو گردانی قورق پشت دولاب شدند، یک بُزآهو را با چهار پاره قریب به ششصد قدم راه می شد، زدند. سرِ تیر غلتید.

به تاریخ بیست و نهم شهر شعبان روز دوشنبه 29 با توجه به پاراگراف قبلی احتمالاً "شنبه" را اشتباهاً دوشنبه درج نموده [؟] 1276:
چهارساعت به غروب مانده سوار شدند ، در قورق دولاب یک تَکه آهوی هفت ساله درشت ، زیاد مقبول در کومه ، به سی و پنج قدم راه ، با چهارپاره زدند، قریب به پانصد قدم راه رفت، افتاد، َالحقّ شکار به این زودی نشده، از وقتیکه از جادّه سوا شدند، تا زمانی که شکار را زدند ومراجعت فرمودند ، یک ساعت بیشتر نشد.

به تاریخ جمعه ششم شهر رمضان1276:
چهار شکار زدند :
اوّل دوآهو در ماهور خوابیده بود ، به کمین تشریف بردند ، یکی را با لوله اوّل زدند، سرِتیر افتاد، یکی را با لوله دویّم ، یکی آخری به قدر یک میدان راه رفت ، خوابید. قبله عالم روحنا فداه به قدر چهل قدم راه تشریف بردند تیر دیگر با چها پاره زدند از جایش حرکت نکرد.
دویّم یک بُزآهو را بالای سه تپه 30 سه تپه : کوههای سه تپه در جوارجنگلهای سرخه حصار و درشرق تهران واقع است. چنانچه در معرفی شهرداری منطقه 8 چنین آمده است : ."این منطقه از طریق همسایه شمالی خود (منطقه 4) به ارتفاعات کوه البرز و از طریق همسایه جنوبی خود منطقه 13 به جنگل‌های سرخه حصار و کوه‌های سه تپه می‌رسد. .." برگرفته از : http://www.hamshahrionline.ir/news-81016.aspx ، به کمین خود تنها تشریف بردند ، به قدر شصت قدم راه بود ، با چهار پاره زدند ، افتاد ، به قدر دودقیقه بعد پاشد فرار کرد.
سیّم در آهوگردانی یک بُزآهو را با چهار پاره زدند به قدر پنجاه قدم راه بود که با دود تفنگ غلتید.

به تاریخ دوشنبه نهم شهر رمضان1276:
تشریف فرمای آهوگردانی شدند، دو شکار زدند:
اوّل پیش از ظهر در کومه بیست و پنج قدم راه بود، یک تکه هفت سال بسیار مقبول درشت را با چهار پاره زدند، دودِ تفنگ بلند شد ، تکه از جایش حرکت نکرد.
دویّم بعد از ظهر یک تکه آهوی پنج سال در کومه شصت و دو قدم راه بود ، زده، زخم دار شده ، فرار کرد ، با لولۀ دویّم زدند ، که سه چهار معلق خورد افتاد .

به تاریخ چهارشنبه دوازدهم 31 اگر دوشنبه نهم صحیح باشد چهار شنبه برابر 11 رمضان خواهد بود شهر رمضان1276:
پنج ساعت به غروب مانده تشریف فرمای آهو گردانی قورق دولاب شدند ، یک بُزآهو را به پنجاه و شش قدم راه با چهارپاره زدند، زخم دار شد. آن روز را گیر نیامد ، فردا عالی جاه مصطفی قلی خان رفته پیدا نموده ، به حضور مبارک آورد.
ایضاً روز چهارشنبه12 رمضان یک بُزآهوی دیگر را با چهار پاره به شصت و چهار قدم راه زدند ، که سر تیر خوابید ، با دود تفنگ ماشاءالله.

به تاریخ بیستم شهر ذیقعده 32 روزنامه وقایع اتفاقیه به شرح این دوره شکارپرداخته و در بخشی از آن چنین درج شده : " ...اواخر ماه ذیقعده به شمیران تشریف بردند ، که از آنجا به ییلاق و شکارِشهرستانک بروند. این شهرستانک بهترین ییلاقات دنیااست ، از خوبی آب و هوا و سردی و برودت هوای آنجا به طوری است که دو ماه بعد از گل سرخ تهران اول گل سرخ آنجاست وشکار بسیاری هم در کوههای آنجاهست، از هرقسم شکار ،حتی مرال هم پیدا می شود، یعنی قدری ا ز شهرستانک بالاترنزدیک به به جنگل کجور و در نزدیکی شهرستانک ، شکار خرس هم هست ، که به آسانی می توان شکار کرد.... " ر.ک . روزنامه وقایع اتفاقیه یوم پنجشنبه غرّه ذیحجه سنۀ 1276 نمرۀ 467.تهران : کتابخانه ملی ایران ص3052 [1276] :
که در شهرستانک کوه کفو 33 كفو: کوهِ بزرگ مشهور به کفو در شهرستانک .ر. ک روزنامه وقایع اتفاقیه . یوم پنجشنبه پانزدهم شهر ذیحجه سنۀ 1276 نمرۀ 468.همان ،ص3059 دراین شماره به شرح شکارهای فوق نیز پرداخته وزیبایی های شکارگاه وفضای سرسبز ومُفَرّح آن توصیف شده است. جرگه بسته شد، سه شکار تکه و دو خرس زده شده:
اوّل یک تکه نُه سال بسیار بزرگ آمد، قریب به یکصدوپنج قدم راه بود ، اوّل با چهارپاره زدند ، نیفتاد، تیر دیگر با گلوله زدند ، غلتید ، به قدر یابو بود.
دویّم یک تکه سه سال آمد، از میان درّه با چهارپاره زدند دویست سیصد قدم راه رفت ، افتاد پیاده ها سرش را بریدند.
سیّم یک خرس مادّه بسیار بزرگ آمد ، قریب به سیصد قدم راه به تاخت رفت ، با گلوله زدند، زخمی شد، رفت زیرِدرخت اورسی 34 اورس ( ارس ): درخت سرو کوهی . (ناظم الاطباء). ، به عربی آن را ابهل و عرعر خوانند و تخم ثمر آ ن را جوزالابهل و ثمرةالعرعرگویند . ( برهان قاطع ) نشست ،تیر دیگر با گلوله زدند ، که از بالای کوه غَلٌتٌ زنان ، مثال یک سنگی غلتیده است تا آمده میان رودخانه [در] آب، آنجا فراشها دویدند که بگیرندش ، دست انداخته ، چوب دستِ یکی از فراشها راگرفت، فراش زور کرد چوب را بگیرد ، چنان تکانی داد که فراش دو سه معلق خورد، چوب را گرفت از دست فراش ، به قدر سی چهل نفر جمع شدند، با همه دعوا می کرد ، تا قبله عالم روحنافداه دوباره یک تیر زدند به کَله اش که خوابید .
چهارم یک تکه هشت سال بسیار بزرگ را به قدر ششصد قدم راه بود، با گلوله زدند، که غلت زنان آمد تا تهِ درّه. ماشاءالله از تیرهای شاهانه بود که هیچ پادشاه نینداخته بود.
پنجم یک خرس نر بسیار بزرگ که کوهانِ سر شانه اش ، مثل کوهان شتر بود، در بالای کوه رفته بود، زیر یک بهمن بسیاربزرگی که سرش برف بود و از زیرش آب می رفت ، پیاده دورش را گرفته بود ، آنچه کردند از سوراخ بیرون بیاورند ، نیامد. آخر قبله عالم روحنافدا ازبالای سوراخ ملاحظه فرمودند ، دیدند، قریب سی چهل تیر تفنگ از گلوله وچهار پاره زدند ، خیال می کردی هیچ گلوله وچهارپاره بر او اثر ندارد ، آخر این غلام عرض کردم سرش را نظر بیاورید به سرش بزنید. سرش را به دقت نظر فرمودند با گلوله زدند به کله اش ، غلتید میان آب ، پنجاه نفر جمع شد[ند] ، به زور از آن سوراخ بیرون آوردند.، چنین جانوری کسی ندیده بود.

به تاریخ سیّم شهر ذیحجه [1276]:
[در] درّۀ مشهور به کافردرّه 35 کافردرّه:: در حال حاضر محله ای واقع در روستای واریان در حاشیه سد کرج. جرگه بسته شد:
اوّل یک تکه دوساله آمد، به تاخت با چهار پاره زدند، به قدر دویست قدم راه دوید ، افتاد.
دویّم یک بزغالۀ دیگر آمد ، به قدرشصت قدم راه ، با چهارپاره زدند که سرِ جایش خوابید.

به تاریخ دوازدهم شهر ذیحجه [1276]:
تشریف فرمای دو بلوک نور شدند، فرداش شکار مرال تشریف بردند ، جرگه بسته شد ، دومرال مادّۀ بزرگ ، با یک گوساله آمد:
اوّل با گلوله یک مادّه را به چهارصد قدم راه زدند ، زخمی شد ، از آن طرف فرار کرد ، دوباره برگشت ، با گلوله مادّۀ بزرگ دیگر را هم زدند ، که زخمی شد ، تیر دیگر با گلوله مادّۀ اولّی را زدند که خوابید ، گوساله اش پهلوش ایستاده بود، قبله عالم روحنا فداه تخمیناً دویست قدم بیش تشریف بردند. باچهارپاره گوساله را زدند، رانش از بیخ شکست ، رفت میان پیاده ها که جرگه بسته بودند ، زنده گرفتند ، آوردند به حضورمبارک ، بسیار مقبول بود ، صدای غریبی می کرد.آن یک مرال بزرگ زخمی رفت آن سرِ کوه میان چند درخت که به هم بسته و انبوه بود خوابیده ، پیاده بالای سرش را گرفت، مصطفی قلی خان فریاد کرد که مرال اینجا خوابیده، تشریف بیاورید، تشریف بردند، همان طریق خوابیده درمیان درختها با گلوله زدند که از جایش حرکت نکرد ، تفنگچیان دویدند سرش راببرند ، نزدیک شدند ، مرال برخاسته فرار کرد ، تیر دیگر با چهارپاره زدند ، قریب به دویست قدم راه افتان وخیزان رفت و افتاد و الحقّ ماشاءالله امروز بسیار خوب شکار شد.

به تاریخ بیستم شهر ذیحجه [1276]:
بالای سراپرده که پهلوی چشمه بزرگ است جَرگه شد، دوشکار زدند ، در شهرستانک:
اوّل یک تَکه هفت ساله را با چهارپاره در شکاف کمر پنهان شده بود زدند که غَلٌتٌ زنان ازکله کمر به پائین رفت.
دویّم یک تکه چهار ساله زدند ، با گلوله قریب به چهارصد قدم راه بود ، آن هم افتاد پائین ، پیاده ها سرش را بریدند.

چهارشنبه بیست وهفتم محرم الحرام سنۀ 1277:
در زایگان 36 اصل زاکان بلوک رودبار جرگه بسته شد ، پشتِ دهِ شنستان 37 شنستان : از آبادیهای رودبار قصران در استان تهران است سه شکار زدند.
اوّل یک بُز هفت ساله را به پانصد قدم راه با گلوله زدند . از بالای کمر افتاد و غلت زنان آمده است تا میان رودخانه آب ، همان مکان قبله عالم روحنافداه تشریف داشتند.
دویّم یک بُز دیگر را در همان مکان که اوّلی رازدند با گلوله زدند ، آن هم به طریق اوّلی ، غلت زنان تا وسط رودخانه آمده است ، و چنین تماشا کمتر می شود.
سیّم یک بُزغالۀ دیگر هم به تاخت آمد، قریب به هشتاد قدم راه بود که با چهار پاره زدند. آن هم غلتیده است تا میان رودخانه . الحقّ چنین شکار با تماشای بامزه هیچکس ندیده ونشده بود.
به تاریخ روز سه شنبه غرّه شهر صفر 1277:
پشت ایگل رودبار جرگه بسته شد. یک بُز را به سیصد قدم راه با گلوله زدند. از بالای کمر غلتیده است ، آمده است روی کمر ، از روی کمر اُفتاد به قدر دویست قدم پائین ، پیاده ها سرش را بریدند.
به تاریخ شهر ربیع الاول[1277] :
یک بُز آهورا در ماهور به کمین زدند ، با چهارپاره . این غلام در قزوین بود ، نمی دانم چقدر راه بوده است.

به تاریخ شنبه بیست و هشتم جمادی الاول[1277] :
در ماهور نسام 38 نسام: نزديك شدن و رسيدن به چيزي ، مناسمة ( از اقرب الموارد- لغت نامه دهخدا).شايد در اينجا در نزديك قرار داشتن باشد قورق پشت مسگر آباد در کمین تشریف بردند ، یک شیشک 39 شیشک: [شی ش َ ] (اِ) شیشاک و گوسپند یکساله . (ناظم الاطباء) . بره ٔ شش ماهه را گویند. (فرهنگ آنندراج ). بره ٔ شش ماهه بزرگتر از بره ٔ پروار. بره ٔ چاق شش ماهه تا یک ساله . (یادداشت مؤلف ). در تداول اهالی خراسان ، گوسپند نر که بیش از یک سال عمر داشته باشد. (یادداشت محمدِ پروین گنابادی ). به معنی شیشاک است . (فرهنگ جهانگیری) ( لغتنامه دخدا)
کوه سه پایه: این کوه با ارتفاع 2160 متر در محدوده شهر تهران ، بخش مرکزی ، دهستان سیاهرود و در 18 کیلو متری جنوب شرقی مرکز شهرستان تهران واقع است. (ر. ک فرهنگ جغرافیایی کوههای کشور، تهران .سازمان جغرافیایی نیروهای مسلح. 1379 ج4) )ص412
میش زدند، با چهارپاره ، پنجاه قدم راه ، همان سر تیر حرکت نکرد وافتاد.
یکشنبه هفدهم جمادی الآخر[1277]:
شکار چشمه انجیرک تشریف بردند ، یک قوچ نُه سال در کمین زدند:
اوّل با تفنگ دولوله گلوله زن زدند ، زخمی شده ، بعد با تفنگ گلوله زن عالی جاه مصطفی قلی خان در تاخت زدند ، به قدر دویست و پنجاه قدم تخمیناً می شد . بسیارقوچ بزرگ سینه سیاهی بود.

چهارشنبه دویّم شهر شعبان [1277]:
در کوه سه پایه یک قوچ بزرگ در شکاف کمر پنهان شده بود و قبله عالم روحنا فداه تشریف بردند بالای سرش ، از کمر بیرون آمده به تاخت با چهارپاره زده اند که در تاخت پایش شکست وعالی جاه رحمت الله خان با اسب او را دوانده تا گرفته است.

به تاریخ جمعه دهم شعبان 1277:
درباغ گمیش جرگه بسته شد ، دو شکار زدند:
اوّل یک بُز سر گُل بسیار مقبول درشکاف کمر پنهان شده بود. قبله عالم روحنا فداه تشریف بردند بالای سرش ، از کمر بیرون آمده به تاخت ، با چهار پاره زدند،سر تیر افتاد.
دویُم چَپِش ، او هم همان جا بود، درآمد ، اوراهم زدند، با چهارپاره که غلتید.

به تاریخ چهاردهم شهر شعبان [1277] :
در جاجرود به کوه کوک داغ تشریف فرمای شکار ارقالی شدند ، دو شکار زدند.
اوّل یک میش بسیار بزرگ را به قدر هفتاد قدم راه بود با چهارپاره زدند سر تیر افتاد.
دویّم یک شیشک را هم زخمی کرده بودند، بعد از ناهار تشریف بردند، این غلام با تازی گرفتم.

دوشنبه شانزدهم شهر شعبان [1277]:
در باغ گمش تشریف بردند به کمین ، قریب به بیست قدم راه بود ، با چهارپاره یک میش بزرگ رازدند که با دود تفنگ معدوم شد ، بعد از یک دقیقه معلوم شد که سر تیرافتاده ، سرش را بریدند.

به تاریخ جمعه هیجدهم شهر شعبان [1277]:
از راه توچال تشریف فرمای دارالخلافه تهران 40 اصل : طهران می شدند ، در چشمه انجیرک یک میش با یک شیشک قوچ بود ، تشریف بردند به کمین ، میش قریب چهل قدم راه، اوّل با چهارپاره زدند که از جایش حرکت نکرد، بالوله دیگر شیشک قوچ را زدند، دست راستش شکست ، عالی جاهان رحمت الله خان ومصطفی قلی خان َردّش را بردند، نیم فرسخ ، تا گرفتند ، زنده به حضور آوردند.

منبع : آرشیو اسناد ، سازمان اسناد و کتابخانه ملّی ایران ، اسناد بیوتات .

منبع چاپ شده: فاطمه قاضیها، فصلنامه اسناد بهارستان، سال اول، شماره چهارم، زمستان ۱۳۹۰.، تحت عنوان" قدیمی‌ترین سند بازیافته از شکارهای ناصرالدین‌ شاه قاجار"

















۱. فاطمه قاضیها ، ، گزار شکارهای ناصرالدین شاه ، همان.
۲. روزنامه وقایع اتفاقیه ، همان
۳. ناصرالدّین شاه در ماه صفر ۱۲۴۷ متولد شد.
۴. ئیلان ئیل : از سالهای ترکی مغولی به معنی " سال مار".
۵. پیچی ئیل : از سالهای ترکی مغولی به معنی " سال میمون"
۶. جرگه: حلقه هایی از افراد براي راندن شكار )فرهنگ بزرگ سخن( ، نوعی از شکار و آن چنان است که لشکریان گرد صحرا حلقه زده تا صید به در نرود فرهنگ( آ فرهنگ آنندراج(
۷. تَکِه: بُزی را گویند که سرکرده و پیشرو گله ٔگوسفندان باشد و بز نر را نیز گفته اند اعم از بز کوهی و غیرکوهی . (برهان قاطع )
۸. کمر : معرو ف است که میان کوه باشد یعنی وسط کوه . (برهان قاطع ). میانه ٔ کوه. (فرهنگ آنندراج ). میان و وسط کوه . (ناظم الاطباء).
۹. ماهور : تپه های مسلسلی که در دامنه ٔکوه پدیدار باشد. (ناظم الاطباء).
۱۰. چهارپاره : قسمی گلوله تفنگ ( ناظم الاطبا)
۱۱. امروزه به ده آب انجیرک موسوم ودر شرقِ شهر جدید پردیس در نز دیکی رودهن واقع است.
۱۲. خودِ نا صرالدین شاه در دست نوشته هایش همه جا بجای "کمین" "مارق" به کار برده است.
۱۳. کمه : کلبه را گویند. (از سفرنامه ٔ شاه ایران ۞ از آنندراج ). کومه . کلبه . (فرهنگ فارسی معین)
۱۴. اصل : ضبح
۱۵. چَپِش: چپش : چپش . [ چ َ پ ِ ] (اِ) بزغاله ٔ یکساله را گویند. (برهان ) (ناظم الاطباء). بز یکساله را گویند.). ( لغت نامه دهخدا)، در اینجا احتمالا مراد آهوی یکساله است.
۱۶. دولاب : قریه ای از قریه های ری در مشرق تهران ( ناظم الاطبا )که امروز نیز به همین نام معروف است و در آنجا تره و سبزی کارند. ،حالیه اراضی آن جزء شهر تهران شده است. روستای دولاب از قریه‌های قدیمی منطقه ری می‌باشد که پس از حضور آقا محمد خان قاجار و انتخاب تهران به عنوان پایتخت ایران، یکی از روستاهای تهران شناخته شد و پس از توسعه تهران، یکی از محله‌های مهم این شهر شد. (لغت نامه دهخدا)
۱۷. حاجی میرزا آقاسی صدر اعظم مشهور محمد شاه
۱۸. اصل : ضبح
۱۹. : صل: همه جا بجای "َغَلٌتٌ " ، "غلط " نوشته شده است.
۲۰. یونت ئیل از سالهای ترکی به معنی سال اسب .
۲۱. زیرچال یا زیره چال : احتمالاً کوهی است که امروزه به زیرک چال موسوم است ، این کوه با ارتفاع ۳۵۸۰متر در محدوده شهرستان کرج ، بخش مرکزی دهستان نساء و... واقع است. ر.ک.فرهنگ جغرافیایی کوههای کشور، تهران .سازمان جغرافیایی نیروهای مسلح. ۱۳۷۹ ج۴ ص۴۱۲
۲۲. ا زگی Azgi: مزرعه ازگی واقع در ده" وردآورد" بخش کن شهرستان تهران. ر.ک: فرهنگ جغرافیائی آبادیهای کشور جمهوری اسلامی ایران، (تهران: انتشارات سازمان جغرافیائی نیروهای مسلح، ۱۳۷۰، جلد ۱)
۲۳. بُز نوبند: براساس همین یادداشتها گویا "بُز دوساله" را می گفته اند.
۲۴. قوی ئیل: سال گوسفند ( ترکی مغولی)
۲۵. اصل:۱۲۷۶ ، با تطبیق با روزنامه وقایع اتفاقیه روشن شدکه نویسنده گزارش که معلوم نیست چه کسی است در اینجا که امتدادسال ۱۲۷۵ است چون سال شمسی تمام شده بودسال قمری را هم تغییر داده و"۱۲۷۶ " درج نموده است.
۲۶. چمن سلطانیه :
در جاده زنجان یک راه فرعي است که، تا چشم كار مي‌کند دشت سبز و چمن است. كاوش‌هاي زمين‌شناسي نشان مي‌دهد كه در تمام منطقه‌اي كه به چمن سلطانيه معروف است، يكي از عجيب‌ترين پديده‌هاي زمين‌شناسي هميشه وضعي پيش ميآورد كه آب باران به اعماق زمين نفوذ نكند.. اينست كه از عمق (حدود) ۶۰ سانتي‌متري، مدام دشت را آبياري مي‌‌كند و چمن‌هاي سلطانيه را هميشه سرسبز نگه مي‌دارد. دقيقاً بخاطر و بدليل همين چمن بود كه ارغون خان‌بن اباقاخان(ایلخان مغول پدر غازان خان)- نخستين باني سلطانيه- اين خطه را براي اقامت برگزيد. چرا كه ايلخانان عاشق سواركاري و شكار بودند و در اين چمن پهناور، آنچه را دوست مي‌داشتند به آساني يافتند و به آباداني و عمارتش همت گماردند كه براي قوم خودشان بهترين مكان باشد و افتخارآميزترين خطه ، ر .ک . گیلانی، فریدون . مجلۀهنر ومردم "ديداري از گنبد سلطانيه، بزرگترين گنبد اسلامي". دوره ۱۲، ش ۱۳۴ آذر ۵۲): صص۲۰-۲۴
۲۷. الله اکبر: اشاید مراد گردنه الله اكبر باشد .
۲۸. مصطفی قلی خان: میرشکار معروف ناصرالدین شاه.
۲۹. با توجه به پاراگراف قبلی احتمالاً "شنبه" را اشتباهاً دوشنبه درج نموده
۳۰. سه تپه : کوههای سه تپه در جوارجنگلهای سرخه حصار و درشرق تهران واقع است. چنانچه در معرفی شهرداری منطقه ۸ چنین آمده است : ."این منطقه از طریق همسایه شمالی خود (منطقه ۴) به ارتفاعات کوه البرز و از طریق همسایه جنوبی خود منطقه ۱۳ به جنگل‌های سرخه حصار و کوه‌های سه تپه می‌رسد. .." برگرفته از : http://www.hamshahrionline.ir/news-۸۱۰۱۶.aspx
۳۱. اگر دوشنبه نهم صحیح باشد چهار شنبه برابر ۱۱ رمضان خواهد بود
۳۲. روزنامه وقایع اتفاقیه به شرح این دوره شکارپرداخته و در بخشی از آن چنین درج شده : " ...اواخر ماه ذیقعده به شمیران تشریف بردند ، که از آنجا به ییلاق و شکارِشهرستانک بروند. این شهرستانک بهترین ییلاقات دنیااست ، از خوبی آب و هوا و سردی و برودت هوای آنجا به طوری است که دو ماه بعد از گل سرخ تهران اول گل سرخ آنجاست وشکار بسیاری هم در کوههای آنجاهست، از هرقسم شکار ،حتی مرال هم پیدا می شود، یعنی قدری ا ز شهرستانک بالاترنزدیک به به جنگل کجور و در نزدیکی شهرستانک ، شکار خرس هم هست ، که به آسانی می توان شکار کرد.... " ر.ک . روزنامه وقایع اتفاقیه یوم پنجشنبه غرّه ذیحجه سنۀ ۱۲۷۶ نمرۀ ۴۶۷.تهران : کتابخانه ملی ایران ص۳۰۵۲
۳۳. كفو: کوهِ بزرگ مشهور به کفو در شهرستانک .ر. ک روزنامه وقایع اتفاقیه . یوم پنجشنبه پانزدهم شهر ذیحجه سنۀ ۱۲۷۶ نمرۀ ۴۶۸.همان ،ص۳۰۵۹ دراین شماره به شرح شکارهای فوق نیز پرداخته وزیبایی های شکارگاه وفضای سرسبز ومُفَرّح آن توصیف شده است.
۳۴. اورس ( ارس ): درخت سرو کوهی . (ناظم الاطباء). ، به عربی آن را ابهل و عرعر خوانند و تخم ثمر آ ن را جوزالابهل و ثمرةالعرعرگویند . ( برهان قاطع )
۳۵. کافردرّه:: در حال حاضر محله ای واقع در روستای واریان در حاشیه سد کرج.
۳۶. اصل زاکان
۳۷. شنستان : از آبادیهای رودبار قصران در استان تهران است
۳۸. نسام: نزديك شدن و رسيدن به چيزي ، مناسمة ( از اقرب الموارد- لغت نامه دهخدا).شايد در اينجا در نزديك قرار داشتن باشد
۳۹. شیشک: [شی ش َ ] (اِ) شیشاک و گوسپند یکساله . (ناظم الاطباء) . بره ٔ شش ماهه را گویند. (فرهنگ آنندراج ). بره ٔ شش ماهه بزرگتر از بره ٔ پروار. بره ٔ چاق شش ماهه تا یک ساله . (یادداشت مؤلف ). در تداول اهالی خراسان ، گوسپند نر که بیش از یک سال عمر داشته باشد. (یادداشت محمدِ پروین گنابادی ). به معنی شیشاک است . (فرهنگ جهانگیری) ( لغتنامه دخدا)
کوه سه پایه: این کوه با ارتفاع ۲۱۶۰ متر در محدوده شهر تهران ، بخش مرکزی ، دهستان سیاهرود و در ۱۸ کیلو متری جنوب شرقی مرکز شهرستان تهران واقع است. (ر. ک فرهنگ جغرافیایی کوههای کشور، تهران .سازمان جغرافیایی نیروهای مسلح. ۱۳۷۹ ج۴) )ص۴۱۲
۴۰. اصل : طهران
يكشنبه ۲۸ خرداد ۱۳۹۶ ساعت ۱۰:۴۶