....چنین بهنظر میرسد كه قم از دیر زمانی پیش وجود داشته، هرچند كه قبول قول افسانهوار ایرانیان خالی از محظور نیست كه زمان آن را به روزگار تهمورس یا كیقباد نسبت میدهند. درهرحال تا درگذشت حضرت معصومه (ع) و بهخصوص تا وقتی كه تشیع مذهب رسمی ایرانیان نشده بود اهمیت مذهبی آنجا شروع نشده بوده است....
شهر قم در دوره ناصری از نگاه لرد كرزن 1889 م 1306- 1307 ه. ق
جرج ناتانیل كرزن در سال 1859 م متولد شد، و در سال 1878 به دانشگاه آكسفورد رفت. وی از اوان جوانی به فضل و ادب مشهور شد، چنانچه در سال 1884 جایزهای را در مسابقه تاریخنویسی دانشگاه آكسفورد ربود و توجه زعمای حزب محافظهكار را جلب كرد.
در سال 1886 به عضویت مجلس مبعوثان منتخب گردید، سپس به مسافرت دور دنیا رفت و طی همین مسافرت بود كه نام «شرق نزدیك» در ذهنش نقش بست. سه سال بعد، با عنوان خبرنگار روزنامه تایمز به ایران آمد (1889 م) و در بازگشت به مطالعات وسیعی در باب كشور ما پرداخت و در 31 سالگی به تحریر «كتاب ایران و قضیه ایران» مشغول شد و میگویند نه ماه، شبوروز را در خانه حقیری كه در حومه لندن اجازه كرده بود، صرف تألیف این كار نمود، این كتاب را كه در سال 1892 انتشار یافت جراید زمان اثر بزرگی درباره ایران بهشمار آوردند و مورد ستایش فراوان قرار گرفت. و از این به بعد در دوران زندگیش به مقامات عالیتری دست یافت، از جمله مهردار سلطنتی شد و با احراز عنوان لرد از جانب ملكه ویكتوریا در 39 سالگی جوانترین نایب السلطنه هندوستان شد. وی در سال 1925 در 64 سالگی درگذشت. 2
لرد كرزن راجع به كتابی كه در مورد ایران نوشته توضیحات بسیاری داده است از جمله اینكه:
«در توصیف شهرها و اماكن بهحدی بسط و دقت به كار بردهام كه هیچ كشور شناخته دیگر به آسانی امكان ادعای آن را ندارد و كمتر محل عمده و معتبر در ایران هست كه طی این دو مجلد وصف كافی و یا اشارهای راجع به آن نشده باشد.
ذیلا تلخیصی از حاصل مشاهدات وی را در سفر قم به نظر مطالعهكنندگان گرامی میرساند:
بعد از چند هفته زندگانی قرین خوشی در تهران، كه مشمول لطف و مهماننوازی سفارت بریتانیا بودم و اقامت در محیط دلچسبی كه غالبا با هیجانات سیاسی پایتخت توأم بود، باز سروكارم ناگزیر با چاپارخانه و اسب پستی افتاد و راه طولانی بیش از 800 میل سفر دورودرازم تا خلیج فارس آغاز شد. اما شرط مروت این است كه با وجود اتهام و ملامتی كه به دستگاه چاپار و حیوان وسیله مسافرت آن نسبت دادهاند خاطر نشان سازم كه در خط سیر از تهران تا شیراز كه پررفتوآمدترین راههای ایران است، هم چاپارخانهها از آنچه در دیگر نقاط این كشور است وضع بهتری دارد و هم اسبها چالاكترند.
بهجای اسبان وامانده و جادههای ناهموار كه از خصایص عمده مسافرتم از مشهد تا تهران بود، این راه به واسطه وجود كوههائی كه سهل العبورتر است و امكان برخورد و صحبت با اروپائیان كه در تلگرافخانههای بین راه در فواصل 60 تا 70 میل مستقر بودهاند و همچنین در پیش داشتن شهرهائی بزرگ با شهرتی جهانی كه در یكی استراحت كافی و در دیگری اقامتی طولانی مقدورم بود سفر جنوبیام عاری از نگرانی و دغدغهای شد كه معمولا فكر مسافر را آشفته میسازد.
در عمل هم دیده میشود كه اینجاده نه فقط فاقد وسیله آسایش نیست بلكه حسن و مزیتی هم دارد. از لحاظ تتبع و تحقیق راجع به ایران مطالب بكر و نابی در این خط سیر نیست و همان راهی است كه تقریبا همه جهانگردان كه از سمت جنوب به ایران وارد شده و یا از آن عبور كردهاند طی نموده و غالبا تعریفهایی درباره آن نوشتهاند. من در اینجا به شرح وافی و كافی فقط آنچه در حال حاضر هست میپردازم و در باب شهرهای بزرگ و تاریخی نیز بیش از مسافران دورههای پیش حق مطلب را ادا خواهم كرد.
....من تهران را از طریق دروازه همدان ترك و در جاده كاروانی اصلی بهطرف مغرب حركت كردم و به نقطهای قدری بالاتر از ده رباطكریم رسیدم كه رشته واحد خط تلگراف بغداد كه مهندسان انگلیسی نصب و سپس به دولت ایران تسلیم كرده بودند از همانجا عبور میكند.
در شانزده میلی تهران از رودخانه باریك كرج كه بین دو كناره بلند جریان داشته و پلی یك دهانه بر آن ساخته بودند گذشتم. رباطكریم دهكدهای است با خانههای پراكنده و گودال كثیفی در میان خیابان.
دماوند و رشتههای البرز را همواره در پشتسر خود میدیدم كه یكی جامه سرخفام بر تن داشته و دیگری پوشش نازكی از برف كه در هر ربع ساعت رنگ و سایه متفاوتی مییافتند، گاهی صورتی مینمود و گاهی خاكستری و در حوالی غروب هم به رنگ سرخ و زعفرانی درآمد.
بعد از طواف كناره غربی دریاچه برای نخستینبار به جاده ارابهرو تهران برخورد میكنیم كه در آن حدود شانزده پا عرض دارد و قدری هم جلوتر در بالای تپهها به جاده چاپاری مربوط میگردد. هنگام پایین آمدن از این ارتفاعات به وسیله تنگه سهل العبوری به كاروانسرای نو و عالی منظریه وارد میشویم و آنجا سر در كاشی خیلی زیبا و همچنین علامت شیر و خورشید هست كه بر سنگی كندهاند. قدری جلوتر قبل از ورود به یگانه ایستگاه پستی رحمتآباد رودخانه قرهچای كه از ساوه جاری است پل سنگی بزرگی است كه محكمترین ساختمانی بوده كه من تا آن موقع دیده بودم.
از پل كوتاهی گذشتیم و به دره تازهای آمدیم و به زودی آثار توأم با رنگ سبز و خالی نمایان بود و علامت این بود كه به شهر بزرگی نزدیك شدهایم. از آنجا گنبد زرین و منارههای حرم حضرت فاطمه (ع) با درخشندگی تامی در زیر تابش آفتاب دیده میشود. قدری كه جلوتر میرویم بناهای مقدس، بزرگتر مینماید و معلوم میشود كه شامل دو گنبد مطلا و پنج مناره بلند است كه دو منار مقابل یكدیگر و مناره واحدی نیز نزدیك گنبد بزرگ هست.
در میان درختان در نقطهای مجزا و برجسته بام كاشیكاری امامزادهها دیده میشود كه مقبره مؤمنانی است كه استخوان آنها را برای دفن كردن در خاك متبرك قم انتقال دادهاند. میگویند سابقا بالغ بر 400 تا از این مقبرهها در حوالی شهر بود كه بعضی از آنها هنوز وضع درستی دارد و آیات قرآن به خط نسخ بر كاشیهای گنبد آن منقوش گردیده و بعضی دیگر هم بكلی ویران است و كاشیهای آبی را كندهاند و لانههای پرندگانی از قبیل لكلك شده است. چشمانداز شهر در سمت جنوب شامل یك رشته تپهها با حواشی باریك و شكل و وضع بسیار خشك و خالی است و متناسب با عادت قدیم خرافاتپرستی و تعصبآمیز این شهر است.
در حوالی شهر قم كشتزار فراوان دیده میشود و در پیچ هر كوچه دورنمای گنبد حضرت فاطمه (ع) به نظر میرسد. نزدیك دروازه شهر رودخانه اناربار هست كه به سمت دریاچه جدید جاری است و پل نسبتا بزرگی با نه طاق بر آن ساختهاند. در طرف دیگر رودخانه، خانههای دو طبقه است كه پنجره و ایوانهائی مشرف به رودخانه دارد و این سبك تجمل قسمت خارجی منازل، در ایران كمیاب است. بقیه شهر از مسافت دور به صورت آلونكهای كوتاه آهكی است.
من در راه چاپارخانه از میان بازار گذشتم. محل جدید چاپار در كاروانسرائی است مقابل بازار كه سرپوشیده و راسته درازی است فقط چند معبر اریب دارد. محوطه بازار عریض و دكانها بزرگ و پر از جنس است و ازدحام افراد و شتر و اسب و الاغ و گوسفند بیش از سایر جاهاست. سپس پیاده به تماشای آن حدود مسجد رفتم كه برای افراد بیگانه و مسیحی مجاز است. در بیرون دیوارهای گرد آن، گورستان وسیعی با هزاران قبر سنگی و گلی كه غالبا در حال وارفتگی بود. جادوگری آن محل بیتناسب را صحنه عملیات خویش كرده بود و عده زیادی را مجذوب.
سواره از جلو در مسجد بزرگ گذشتم و به آن خیره شده بودم كه موجب جلب توجه عدهای كنجكاو شد. محوطه وسیع مستطیلی را دیدم با غرفههای كاشیكاری در سراسر دیوار و حوض بزرگی در وسط كه مخصوص وضو بود. فریزر در سال 1821 با لباس مبدل به محوطه مسجد داخل شد و مزار را هم دید. دكتر بیكنل 6 به نام سفر مكه به كعبه هم رفته بود، در سال 1869 به صورت حاجی وارد صحن شد. آرنولد در 1875 فقط به حیاط خارجی قدم نهاد و در خاطر داشت كه شرط احتیاط آن است كه جلوتر نرود. كسانی كه زیاد حادثهجو نباشند به مشاهده آنچه از لای دروازه میسر است اكتفا میكنند.
قم دارای دومین بارگاه بسیار مقدس مذهبی در ایران و آرامگاه چند تن از پادشاهان آن است. قبلا هم اشاره كردم كه امام رضا (ع) به واسطه علاقه سرشار، عدهای از منسوبان خود را در زمان حیات به قصد خدمتگزاری و بعد از مرگ هم نعش آنها را از نقاط متعدد ایران كه دوست میداشته پراكنده ساخت. در قم آرامگاه خواهرش حضرت فاطمه (معصومه «ع») است كه میگویند به واسطه مظالم خلفا از بغداد گریخته بود و در این محل رحل اقامت افكنده و درگذشته است. روایت دیگر این است كه در راه سفر طوس كه به عزم دیدار برادر میرفته در این نقطه بیمار شده و رحلت كرده است و میگویند كه برادرش هم به پاس این واقعه هر روز جمعه از بارگاه خود در مشهد برای بازدید خواهر به قم میآمد.
چنین بهنظر میرسد كه قم از دیر زمانی پیش وجود داشته، هرچند كه قبول قول افسانهوار ایرانیان خالی از محظور نیست كه زمان آن را به روزگار تهمورس یا كیقباد نسبت میدهند. درهرحال تا درگذشت حضرت معصومه (ع) و بهخصوص تا وقتی كه تشیع مذهب رسمی ایرانیان نشده بود اهمیت مذهبی آنجا شروع نشده بوده است.
تیمور این شهر را غارت كرد و از آن پس به حالت نیمه ویران فعلی باقیمانده است و یا بهطوری كه هربرت حیرتانگیز مینویسد: «هنوز جامه كهن دربردارد، زیرا كه در حال حاضر از عظمت گذشته آن فقط نامی باقی است.»
با این وصف در اثر توجه پادشاهان صفوی، این شهر تجدید حیات نموده لبههای پاكیزهای در كناره رودخانه ساختهاند. ساختمان بازارهای وسیع و كاروانسراهای عالی موجب افزایش دادوستدهای تجارتی گردید. بارگاه را بنا كردند و پادشاهان پیدرپی بر زیور و آرایش آن بیفزودند. شاردن مینویسد كه بنابر قول اهالی در زمان او شهر شامل 15000 خانه بود، ولی علیرغم خوشباوری ما و مبالغه اهل محل، هربرت قبل از آن تاریخ ولوبرن بعدا هردو مقدار خانهها را 2000 نوشته و افزودهاند كه ساختمانهائی خوب و دلپذیر و محتوی اثاث ممتاز داشته.
در سال 1722 افغانها حتی بیشتر از تیمور صدمه وارد و شهر را به كلی ویران كردند.
در سال 1872 سكنه آن 4000 و در 1884 معادل 7000 و آمارهای بعدی 20000 تا 30000 وانمود كردهاند كه گمان میكنم ر قم كوچكتر بیشتر قابل اعتماد و دائمی است و ر قم ثانوی اتفاقی و مختص ایام زیارتی است.
مقبرههای سلطانی- از قرن هفدهم به این طرف قم آرامگاه چندین تن از
سلاطین ایران شده است. در آنجا شاه صفی اول و شاه عباس دوم و شاه سلیمان و شاه سلطان حسین از سلسله صفویه مدفون شدهاند و از سلاطین قاجار قتحعلی شاه با دو فرزندش در عمارتی جداگانه كنار شهر و محمد شاه در آنجا مدفوناند. بایستی كه نعشهای متعددی در نقطه واحدی دفن شده باشد، زیرا كه بنابر اطلاع از منابع ایرانی 444 قبر مقدسان و شاهزادگان در آنجا است و مقبره آنها را كه از مرمرهای سفید و مرمر و عاج و چوب آبنوس و چوب كافور تهیه شده است با پردههای گرانبها پوشانیدهاند و ملاها شبوروز به تلاوت قرآن مشغولاند، اما در نظر زوار حتی خاك قبر سلاطین در مقابل تربت حضرت معصومه (ع) قدر و منزلتی ندارد.
بارگاه حضرت معصومه (ع)- شاردن، تاورنیه، لوبرن و چند تن دیگر تعریفهای دقیق با تصاویری از بارگاه اصلی به جا گذاشتهاند كه راجع به آن هربرت با كلام ابهامآمیزی فقط میگوید: «شكل بدیعی دارد» در جلو آن چند محوطه است و حیاط بیرونی مشجر است و از حیاط اصلی كه به شكل مربع است با دوازده پله مرمری به ایوان صحن وارد میشوند كه مزار حضرت معصومه (ع) در آنجاست و بوسیله سه در بزرگ كه یكی از آنها نقرهكاری است به ضریح مستطیل شكلی میرسند كه در زیر گنبد زرین واقع و در درون آن مقبره حضرت فاطمه (ع) است كه روی آن را با خشتهای سیمین كه با سبك عربی نقاشی شده است فرش كردهاند و با پارچههای زردوز كه از هر طرف تا كف زمین كشیده شده است و درب نقره بزرگ دارد كه ده پا ارتفاع آن است و در فاصله نیم پا مقبره واقع است و بر هر گوشه ضریح قبههائی از طلای ناب هست و از داخل هم پردهای مخملی كشیدهاند كه با این ترتیب فقط از طریق خصوصیت و یا پرداخت وجه امكان نظارهای بر خود مزار هست.
روی مقبره كه ده پا ارتفاع دارد چندین قندیل نقره دیده میشود كه هیچوقت روشن نمیكنند و در آن آتش و یا جنس مایعی نمیریزند، زیرا كه ته ندارد. بر ضریح چند كتیبه با خط طلائی كه بر ورقههای ضخیمی نوشتهاند آویزان و آن در مدح و ثنای حضرت معصومه و آل نبی (ص) است. 7
بعد از بالا رفتن از پلههای مرمری زوار كفش از پای درمیآورند و اگر عصا یا سلاحی همراه دارند همانجا میسپارند و هنگام ورود به صحن زانو بر زمین میزنند. ابتدا
استغاثه میكنند و سپس ضریح نقره را میبوسند و با شوق و علاقه دعا میخوانند و بعد از تعظیم و سلام مجدد و پرداخت انعام به خادم آنجا برمیگردند و با این ترتیب میپندارند كه گامی به بهشت نزدیكتر شدهاند.
تعمیرات- در این دوره شكوه بارگاه با گنبد طلائی و منارههای كاشی كاری آن مرهون توجهات خاندان سلطنتی قاجار است. فتحعلی شاه در ابتدای زندگانی نذر كرده بود كه اگر پادشاه شود بر زیور و جلال قم بیفزاید و اهالی آن را از مالیات معاف كند، اما اطمینانی نیست كه او به نذر دوم خود رفتار كرده باشد، هرچند كه شهر قم و توابع آن را تیول مادر خود ساخت، ولی شرط راجع به بارگاه را چنانكه باید و شاید انجام داد. وی بهجای روكاری كاشی گنبد، خشتهای مسین زراندود گذاشت و مدرسهای در جوار آنجا ساخت با درآمد موقوفهای برای تحصیل یك صد طلبه و نیز بیمارستان و مهمانخانهای تأسیس نمود و میگویند هر ساله 000/ 100 تومان خرج آنجا میكرده است و هر وقت كه به قم میرفته راه تا حرم را پیاده میپیموده و هنگامیكه دور از آنجا (در اصفهان) وفات یافت بنابر وصیتش او را در قم دفن كردند.
اخیرا گنبد دیگر را هم مطلا كردند و یكی از شاهزادگان كه حاكم همدان بود در آنجا ساعتی نصب كرد. رونق درخشان حیاط وسیعی كه من در یك نظر دیده بودم میگویند نتیجه تعمیرات دوره امین السلطان مرحوم بوده است. در یكی از حرمها كتیبهای خطاب به حضرت علی (ع) هست كه به واسطه اصالت روحبخش مضمون آن شایسته است در اینجا نقل شود:
«ای ذات وصفناپذیر به راستی كه از بركت وجود تو است كه طبیعت سرشار از نعم و شایسته ستایش است، اگر هدف غائی از آفرینش، ظهور وجود بیمثال تو نبود حوا همواره باكره و آدم پیوسته عزب میماند.»
شهر- قم به راستی وضع ممتازی دارد كه شاید در یك نظر آنجا را محل متناسبی برای پایتخت شدن جلوه میدهد. شهر در كنار رودخانه واقع شده است و وضع مركزی عالی دارد و بسیاری از جادهها از قم میگذرند: از تهران از قزوین از سلطانآباد (اراك) از بروجرد از یزد و اصفهان و یكی از دو سه مهمانخانه شایسته این نام را در سراسر ایران دارد و آن عمارتی آبرومند وصل به حرم است. از طرف دیگر با آنكه رودخانه دارد،مقدار آبش برای مصرف شهری بزرگ كافی نیست و گرما در تابستان سخت طاقتفرساست. این شهر از سابق به واسطه خربوزه و خیار و اسلحهسازی و كفشدوزی و كوزه گردنه باریك (تنگ) برای خنك كردن آب شهرت داشته و راجع به این موضوع آخری شاردن نوشته است:
«از خواص عجیب این ظرف سفالین سفید، آن است كه در تابستان آب را به وجه بسیار دلپذیری زود خنك میكند و آن در اثر تبخیر دائمی است، از اینرو كسانی كه طالب نوشیدن آب خنك و مطلوب باشند، هیچوقت از كوزه واحد بیش از پنج شش روز استفاده نمیكنند و روز اول هم درون آن را با گلاب میشویند تا بوی زننده خاك را برطرف سازد و كوزه را پر از آب آویزان میكنند و در پارچه نمداری میپوشانند. روز اول یك چهارم آب در عرض شش ساعت تبخیر میشود سپس رفتهرفته كمتر تا آنكه سوراخها به وسیله ذرات موجود در آب مسدود و مانع تبخیر میگردد كه با این ترتیب تمام آب باقی میماند و باید كوزه تازه خرید.»
مردم - بهطوریكه در چنین محل مقدسی دور از انتظار نیست عدهای از سكنه آن سادات و ایشان افرادی متعصباند كه بر سبیل عادت خود را از خطا و گناه مصون میپندارند و خیلی هم خرافاتیاند. در این شهر كلیمی یا زردشتی نیست و بانوان انگلیسی وابسته به دستگاه تلگرافخانه گاهی از لحاظ احتیاط با چادر از خانه خارج میشوند. این قبیل امور كمكم در سراسر شرق از بین میرود، ولی قم چنان محلی است كه جرقهای اتفاقی ممكن است موجب حریق خطرناكی شود. آنجا را دار الامان مینامند كه معلوم میدارد بارگاه آن، پناهگاه مصونی برای فراریان مسلمان است و بعضی از مجرمین با فرار به محوطه چهار دیواری آنجا از كیفر كار خود گریختهاند.... ______________________________
توضیح: كرزن خاطرات خود را از مسافرت به ایران در سی و یك سالگی تألیف كرد و لقب «لردی» را در 39 سالگی احراز نمود، پس نگاه او به قم نگاه «لرد» نبوده است، ولی از جهت شهرت وی در تیتر عنوان «لرد كرزن» درج گردید.
منبع: فاطمه قاضیها، سفرهای ناصرالدین شاه به قم, تهران :سازمان اسنادو کتابخانه ملی ایران، 1381ش.صص 261-271
برای دریافت منابع و پانویسها به منبع فوق الذکر مراجعه فرمایید.
جرج ناتانیل كرزن در سال 1859 م متولد شد، و در سال 1878 به دانشگاه آكسفورد رفت. وی از اوان جوانی به فضل و ادب مشهور شد، چنانچه در سال 1884 جایزهای را در مسابقه تاریخنویسی دانشگاه آكسفورد ربود و توجه زعمای حزب محافظهكار را جلب كرد.
در سال 1886 به عضویت مجلس مبعوثان منتخب گردید، سپس به مسافرت دور دنیا رفت و طی همین مسافرت بود كه نام «شرق نزدیك» در ذهنش نقش بست. سه سال بعد، با عنوان خبرنگار روزنامه تایمز به ایران آمد (1889 م) و در بازگشت به مطالعات وسیعی در باب كشور ما پرداخت و در 31 سالگی به تحریر «كتاب ایران و قضیه ایران» مشغول شد و میگویند نه ماه، شبوروز را در خانه حقیری كه در حومه لندن اجازه كرده بود، صرف تألیف این كار نمود، این كتاب را كه در سال 1892 انتشار یافت جراید زمان اثر بزرگی درباره ایران بهشمار آوردند و مورد ستایش فراوان قرار گرفت. و از این به بعد در دوران زندگیش به مقامات عالیتری دست یافت، از جمله مهردار سلطنتی شد و با احراز عنوان لرد از جانب ملكه ویكتوریا در 39 سالگی جوانترین نایب السلطنه هندوستان شد. وی در سال 1925 در 64 سالگی درگذشت. 2
لرد كرزن راجع به كتابی كه در مورد ایران نوشته توضیحات بسیاری داده است از جمله اینكه:
«در توصیف شهرها و اماكن بهحدی بسط و دقت به كار بردهام كه هیچ كشور شناخته دیگر به آسانی امكان ادعای آن را ندارد و كمتر محل عمده و معتبر در ایران هست كه طی این دو مجلد وصف كافی و یا اشارهای راجع به آن نشده باشد.
ذیلا تلخیصی از حاصل مشاهدات وی را در سفر قم به نظر مطالعهكنندگان گرامی میرساند:
بعد از چند هفته زندگانی قرین خوشی در تهران، كه مشمول لطف و مهماننوازی سفارت بریتانیا بودم و اقامت در محیط دلچسبی كه غالبا با هیجانات سیاسی پایتخت توأم بود، باز سروكارم ناگزیر با چاپارخانه و اسب پستی افتاد و راه طولانی بیش از 800 میل سفر دورودرازم تا خلیج فارس آغاز شد. اما شرط مروت این است كه با وجود اتهام و ملامتی كه به دستگاه چاپار و حیوان وسیله مسافرت آن نسبت دادهاند خاطر نشان سازم كه در خط سیر از تهران تا شیراز كه پررفتوآمدترین راههای ایران است، هم چاپارخانهها از آنچه در دیگر نقاط این كشور است وضع بهتری دارد و هم اسبها چالاكترند.
بهجای اسبان وامانده و جادههای ناهموار كه از خصایص عمده مسافرتم از مشهد تا تهران بود، این راه به واسطه وجود كوههائی كه سهل العبورتر است و امكان برخورد و صحبت با اروپائیان كه در تلگرافخانههای بین راه در فواصل 60 تا 70 میل مستقر بودهاند و همچنین در پیش داشتن شهرهائی بزرگ با شهرتی جهانی كه در یكی استراحت كافی و در دیگری اقامتی طولانی مقدورم بود سفر جنوبیام عاری از نگرانی و دغدغهای شد كه معمولا فكر مسافر را آشفته میسازد.
در عمل هم دیده میشود كه اینجاده نه فقط فاقد وسیله آسایش نیست بلكه حسن و مزیتی هم دارد. از لحاظ تتبع و تحقیق راجع به ایران مطالب بكر و نابی در این خط سیر نیست و همان راهی است كه تقریبا همه جهانگردان كه از سمت جنوب به ایران وارد شده و یا از آن عبور كردهاند طی نموده و غالبا تعریفهایی درباره آن نوشتهاند. من در اینجا به شرح وافی و كافی فقط آنچه در حال حاضر هست میپردازم و در باب شهرهای بزرگ و تاریخی نیز بیش از مسافران دورههای پیش حق مطلب را ادا خواهم كرد.
....من تهران را از طریق دروازه همدان ترك و در جاده كاروانی اصلی بهطرف مغرب حركت كردم و به نقطهای قدری بالاتر از ده رباطكریم رسیدم كه رشته واحد خط تلگراف بغداد كه مهندسان انگلیسی نصب و سپس به دولت ایران تسلیم كرده بودند از همانجا عبور میكند.
در شانزده میلی تهران از رودخانه باریك كرج كه بین دو كناره بلند جریان داشته و پلی یك دهانه بر آن ساخته بودند گذشتم. رباطكریم دهكدهای است با خانههای پراكنده و گودال كثیفی در میان خیابان.
دماوند و رشتههای البرز را همواره در پشتسر خود میدیدم كه یكی جامه سرخفام بر تن داشته و دیگری پوشش نازكی از برف كه در هر ربع ساعت رنگ و سایه متفاوتی مییافتند، گاهی صورتی مینمود و گاهی خاكستری و در حوالی غروب هم به رنگ سرخ و زعفرانی درآمد.
بعد از طواف كناره غربی دریاچه برای نخستینبار به جاده ارابهرو تهران برخورد میكنیم كه در آن حدود شانزده پا عرض دارد و قدری هم جلوتر در بالای تپهها به جاده چاپاری مربوط میگردد. هنگام پایین آمدن از این ارتفاعات به وسیله تنگه سهل العبوری به كاروانسرای نو و عالی منظریه وارد میشویم و آنجا سر در كاشی خیلی زیبا و همچنین علامت شیر و خورشید هست كه بر سنگی كندهاند. قدری جلوتر قبل از ورود به یگانه ایستگاه پستی رحمتآباد رودخانه قرهچای كه از ساوه جاری است پل سنگی بزرگی است كه محكمترین ساختمانی بوده كه من تا آن موقع دیده بودم.
از پل كوتاهی گذشتیم و به دره تازهای آمدیم و به زودی آثار توأم با رنگ سبز و خالی نمایان بود و علامت این بود كه به شهر بزرگی نزدیك شدهایم. از آنجا گنبد زرین و منارههای حرم حضرت فاطمه (ع) با درخشندگی تامی در زیر تابش آفتاب دیده میشود. قدری كه جلوتر میرویم بناهای مقدس، بزرگتر مینماید و معلوم میشود كه شامل دو گنبد مطلا و پنج مناره بلند است كه دو منار مقابل یكدیگر و مناره واحدی نیز نزدیك گنبد بزرگ هست.
در میان درختان در نقطهای مجزا و برجسته بام كاشیكاری امامزادهها دیده میشود كه مقبره مؤمنانی است كه استخوان آنها را برای دفن كردن در خاك متبرك قم انتقال دادهاند. میگویند سابقا بالغ بر 400 تا از این مقبرهها در حوالی شهر بود كه بعضی از آنها هنوز وضع درستی دارد و آیات قرآن به خط نسخ بر كاشیهای گنبد آن منقوش گردیده و بعضی دیگر هم بكلی ویران است و كاشیهای آبی را كندهاند و لانههای پرندگانی از قبیل لكلك شده است. چشمانداز شهر در سمت جنوب شامل یك رشته تپهها با حواشی باریك و شكل و وضع بسیار خشك و خالی است و متناسب با عادت قدیم خرافاتپرستی و تعصبآمیز این شهر است.
در حوالی شهر قم كشتزار فراوان دیده میشود و در پیچ هر كوچه دورنمای گنبد حضرت فاطمه (ع) به نظر میرسد. نزدیك دروازه شهر رودخانه اناربار هست كه به سمت دریاچه جدید جاری است و پل نسبتا بزرگی با نه طاق بر آن ساختهاند. در طرف دیگر رودخانه، خانههای دو طبقه است كه پنجره و ایوانهائی مشرف به رودخانه دارد و این سبك تجمل قسمت خارجی منازل، در ایران كمیاب است. بقیه شهر از مسافت دور به صورت آلونكهای كوتاه آهكی است.
من در راه چاپارخانه از میان بازار گذشتم. محل جدید چاپار در كاروانسرائی است مقابل بازار كه سرپوشیده و راسته درازی است فقط چند معبر اریب دارد. محوطه بازار عریض و دكانها بزرگ و پر از جنس است و ازدحام افراد و شتر و اسب و الاغ و گوسفند بیش از سایر جاهاست. سپس پیاده به تماشای آن حدود مسجد رفتم كه برای افراد بیگانه و مسیحی مجاز است. در بیرون دیوارهای گرد آن، گورستان وسیعی با هزاران قبر سنگی و گلی كه غالبا در حال وارفتگی بود. جادوگری آن محل بیتناسب را صحنه عملیات خویش كرده بود و عده زیادی را مجذوب.
سواره از جلو در مسجد بزرگ گذشتم و به آن خیره شده بودم كه موجب جلب توجه عدهای كنجكاو شد. محوطه وسیع مستطیلی را دیدم با غرفههای كاشیكاری در سراسر دیوار و حوض بزرگی در وسط كه مخصوص وضو بود. فریزر در سال 1821 با لباس مبدل به محوطه مسجد داخل شد و مزار را هم دید. دكتر بیكنل 6 به نام سفر مكه به كعبه هم رفته بود، در سال 1869 به صورت حاجی وارد صحن شد. آرنولد در 1875 فقط به حیاط خارجی قدم نهاد و در خاطر داشت كه شرط احتیاط آن است كه جلوتر نرود. كسانی كه زیاد حادثهجو نباشند به مشاهده آنچه از لای دروازه میسر است اكتفا میكنند.
قم دارای دومین بارگاه بسیار مقدس مذهبی در ایران و آرامگاه چند تن از پادشاهان آن است. قبلا هم اشاره كردم كه امام رضا (ع) به واسطه علاقه سرشار، عدهای از منسوبان خود را در زمان حیات به قصد خدمتگزاری و بعد از مرگ هم نعش آنها را از نقاط متعدد ایران كه دوست میداشته پراكنده ساخت. در قم آرامگاه خواهرش حضرت فاطمه (معصومه «ع») است كه میگویند به واسطه مظالم خلفا از بغداد گریخته بود و در این محل رحل اقامت افكنده و درگذشته است. روایت دیگر این است كه در راه سفر طوس كه به عزم دیدار برادر میرفته در این نقطه بیمار شده و رحلت كرده است و میگویند كه برادرش هم به پاس این واقعه هر روز جمعه از بارگاه خود در مشهد برای بازدید خواهر به قم میآمد.
چنین بهنظر میرسد كه قم از دیر زمانی پیش وجود داشته، هرچند كه قبول قول افسانهوار ایرانیان خالی از محظور نیست كه زمان آن را به روزگار تهمورس یا كیقباد نسبت میدهند. درهرحال تا درگذشت حضرت معصومه (ع) و بهخصوص تا وقتی كه تشیع مذهب رسمی ایرانیان نشده بود اهمیت مذهبی آنجا شروع نشده بوده است.
تیمور این شهر را غارت كرد و از آن پس به حالت نیمه ویران فعلی باقیمانده است و یا بهطوری كه هربرت حیرتانگیز مینویسد: «هنوز جامه كهن دربردارد، زیرا كه در حال حاضر از عظمت گذشته آن فقط نامی باقی است.»
با این وصف در اثر توجه پادشاهان صفوی، این شهر تجدید حیات نموده لبههای پاكیزهای در كناره رودخانه ساختهاند. ساختمان بازارهای وسیع و كاروانسراهای عالی موجب افزایش دادوستدهای تجارتی گردید. بارگاه را بنا كردند و پادشاهان پیدرپی بر زیور و آرایش آن بیفزودند. شاردن مینویسد كه بنابر قول اهالی در زمان او شهر شامل 15000 خانه بود، ولی علیرغم خوشباوری ما و مبالغه اهل محل، هربرت قبل از آن تاریخ ولوبرن بعدا هردو مقدار خانهها را 2000 نوشته و افزودهاند كه ساختمانهائی خوب و دلپذیر و محتوی اثاث ممتاز داشته.
در سال 1722 افغانها حتی بیشتر از تیمور صدمه وارد و شهر را به كلی ویران كردند.
در سال 1872 سكنه آن 4000 و در 1884 معادل 7000 و آمارهای بعدی 20000 تا 30000 وانمود كردهاند كه گمان میكنم ر قم كوچكتر بیشتر قابل اعتماد و دائمی است و ر قم ثانوی اتفاقی و مختص ایام زیارتی است.
مقبرههای سلطانی- از قرن هفدهم به این طرف قم آرامگاه چندین تن از
سلاطین ایران شده است. در آنجا شاه صفی اول و شاه عباس دوم و شاه سلیمان و شاه سلطان حسین از سلسله صفویه مدفون شدهاند و از سلاطین قاجار قتحعلی شاه با دو فرزندش در عمارتی جداگانه كنار شهر و محمد شاه در آنجا مدفوناند. بایستی كه نعشهای متعددی در نقطه واحدی دفن شده باشد، زیرا كه بنابر اطلاع از منابع ایرانی 444 قبر مقدسان و شاهزادگان در آنجا است و مقبره آنها را كه از مرمرهای سفید و مرمر و عاج و چوب آبنوس و چوب كافور تهیه شده است با پردههای گرانبها پوشانیدهاند و ملاها شبوروز به تلاوت قرآن مشغولاند، اما در نظر زوار حتی خاك قبر سلاطین در مقابل تربت حضرت معصومه (ع) قدر و منزلتی ندارد.
بارگاه حضرت معصومه (ع)- شاردن، تاورنیه، لوبرن و چند تن دیگر تعریفهای دقیق با تصاویری از بارگاه اصلی به جا گذاشتهاند كه راجع به آن هربرت با كلام ابهامآمیزی فقط میگوید: «شكل بدیعی دارد» در جلو آن چند محوطه است و حیاط بیرونی مشجر است و از حیاط اصلی كه به شكل مربع است با دوازده پله مرمری به ایوان صحن وارد میشوند كه مزار حضرت معصومه (ع) در آنجاست و بوسیله سه در بزرگ كه یكی از آنها نقرهكاری است به ضریح مستطیل شكلی میرسند كه در زیر گنبد زرین واقع و در درون آن مقبره حضرت فاطمه (ع) است كه روی آن را با خشتهای سیمین كه با سبك عربی نقاشی شده است فرش كردهاند و با پارچههای زردوز كه از هر طرف تا كف زمین كشیده شده است و درب نقره بزرگ دارد كه ده پا ارتفاع آن است و در فاصله نیم پا مقبره واقع است و بر هر گوشه ضریح قبههائی از طلای ناب هست و از داخل هم پردهای مخملی كشیدهاند كه با این ترتیب فقط از طریق خصوصیت و یا پرداخت وجه امكان نظارهای بر خود مزار هست.
روی مقبره كه ده پا ارتفاع دارد چندین قندیل نقره دیده میشود كه هیچوقت روشن نمیكنند و در آن آتش و یا جنس مایعی نمیریزند، زیرا كه ته ندارد. بر ضریح چند كتیبه با خط طلائی كه بر ورقههای ضخیمی نوشتهاند آویزان و آن در مدح و ثنای حضرت معصومه و آل نبی (ص) است. 7
بعد از بالا رفتن از پلههای مرمری زوار كفش از پای درمیآورند و اگر عصا یا سلاحی همراه دارند همانجا میسپارند و هنگام ورود به صحن زانو بر زمین میزنند. ابتدا
استغاثه میكنند و سپس ضریح نقره را میبوسند و با شوق و علاقه دعا میخوانند و بعد از تعظیم و سلام مجدد و پرداخت انعام به خادم آنجا برمیگردند و با این ترتیب میپندارند كه گامی به بهشت نزدیكتر شدهاند.
تعمیرات- در این دوره شكوه بارگاه با گنبد طلائی و منارههای كاشی كاری آن مرهون توجهات خاندان سلطنتی قاجار است. فتحعلی شاه در ابتدای زندگانی نذر كرده بود كه اگر پادشاه شود بر زیور و جلال قم بیفزاید و اهالی آن را از مالیات معاف كند، اما اطمینانی نیست كه او به نذر دوم خود رفتار كرده باشد، هرچند كه شهر قم و توابع آن را تیول مادر خود ساخت، ولی شرط راجع به بارگاه را چنانكه باید و شاید انجام داد. وی بهجای روكاری كاشی گنبد، خشتهای مسین زراندود گذاشت و مدرسهای در جوار آنجا ساخت با درآمد موقوفهای برای تحصیل یك صد طلبه و نیز بیمارستان و مهمانخانهای تأسیس نمود و میگویند هر ساله 000/ 100 تومان خرج آنجا میكرده است و هر وقت كه به قم میرفته راه تا حرم را پیاده میپیموده و هنگامیكه دور از آنجا (در اصفهان) وفات یافت بنابر وصیتش او را در قم دفن كردند.
اخیرا گنبد دیگر را هم مطلا كردند و یكی از شاهزادگان كه حاكم همدان بود در آنجا ساعتی نصب كرد. رونق درخشان حیاط وسیعی كه من در یك نظر دیده بودم میگویند نتیجه تعمیرات دوره امین السلطان مرحوم بوده است. در یكی از حرمها كتیبهای خطاب به حضرت علی (ع) هست كه به واسطه اصالت روحبخش مضمون آن شایسته است در اینجا نقل شود:
«ای ذات وصفناپذیر به راستی كه از بركت وجود تو است كه طبیعت سرشار از نعم و شایسته ستایش است، اگر هدف غائی از آفرینش، ظهور وجود بیمثال تو نبود حوا همواره باكره و آدم پیوسته عزب میماند.»
شهر- قم به راستی وضع ممتازی دارد كه شاید در یك نظر آنجا را محل متناسبی برای پایتخت شدن جلوه میدهد. شهر در كنار رودخانه واقع شده است و وضع مركزی عالی دارد و بسیاری از جادهها از قم میگذرند: از تهران از قزوین از سلطانآباد (اراك) از بروجرد از یزد و اصفهان و یكی از دو سه مهمانخانه شایسته این نام را در سراسر ایران دارد و آن عمارتی آبرومند وصل به حرم است. از طرف دیگر با آنكه رودخانه دارد،مقدار آبش برای مصرف شهری بزرگ كافی نیست و گرما در تابستان سخت طاقتفرساست. این شهر از سابق به واسطه خربوزه و خیار و اسلحهسازی و كفشدوزی و كوزه گردنه باریك (تنگ) برای خنك كردن آب شهرت داشته و راجع به این موضوع آخری شاردن نوشته است:
«از خواص عجیب این ظرف سفالین سفید، آن است كه در تابستان آب را به وجه بسیار دلپذیری زود خنك میكند و آن در اثر تبخیر دائمی است، از اینرو كسانی كه طالب نوشیدن آب خنك و مطلوب باشند، هیچوقت از كوزه واحد بیش از پنج شش روز استفاده نمیكنند و روز اول هم درون آن را با گلاب میشویند تا بوی زننده خاك را برطرف سازد و كوزه را پر از آب آویزان میكنند و در پارچه نمداری میپوشانند. روز اول یك چهارم آب در عرض شش ساعت تبخیر میشود سپس رفتهرفته كمتر تا آنكه سوراخها به وسیله ذرات موجود در آب مسدود و مانع تبخیر میگردد كه با این ترتیب تمام آب باقی میماند و باید كوزه تازه خرید.»
مردم - بهطوریكه در چنین محل مقدسی دور از انتظار نیست عدهای از سكنه آن سادات و ایشان افرادی متعصباند كه بر سبیل عادت خود را از خطا و گناه مصون میپندارند و خیلی هم خرافاتیاند. در این شهر كلیمی یا زردشتی نیست و بانوان انگلیسی وابسته به دستگاه تلگرافخانه گاهی از لحاظ احتیاط با چادر از خانه خارج میشوند. این قبیل امور كمكم در سراسر شرق از بین میرود، ولی قم چنان محلی است كه جرقهای اتفاقی ممكن است موجب حریق خطرناكی شود. آنجا را دار الامان مینامند كه معلوم میدارد بارگاه آن، پناهگاه مصونی برای فراریان مسلمان است و بعضی از مجرمین با فرار به محوطه چهار دیواری آنجا از كیفر كار خود گریختهاند.... ______________________________
توضیح: كرزن خاطرات خود را از مسافرت به ایران در سی و یك سالگی تألیف كرد و لقب «لردی» را در 39 سالگی احراز نمود، پس نگاه او به قم نگاه «لرد» نبوده است، ولی از جهت شهرت وی در تیتر عنوان «لرد كرزن» درج گردید.
منبع: فاطمه قاضیها، سفرهای ناصرالدین شاه به قم, تهران :سازمان اسنادو کتابخانه ملی ایران، 1381ش.صص 261-271
برای دریافت منابع و پانویسها به منبع فوق الذکر مراجعه فرمایید.
جمعه ۳ دي ۱۳۹۵ ساعت ۱۱:۳۹