شاه بيگم ملقب به ضياءالسلطنه، از بطن مریم خانم یهودی و هفتمين دختر فتحعلي شاه بود كه در سال 1214ق. برابر با 1799م. تولد يافت.وي بسيار مورد علاقه و توجه پدر قرار داشت و به دليل فضل و كمالي كه داشت، فتحعلي شاه به او لقب ضياءالسلطنه داد. خط شكسته و كتابت را خوش مي نوشت و در هنر خياطي و نقاشي نيز، استاد بود. چند قرآن خطي از او برجاي مانده است. نامه هاي محرمانهي فتحعلي شاه كه وارد و صادر مي شده و نوشتن اشعار فيالبداهة شاه و نگهداري البسه و ساير خزاين سلطنتي، برعهدة او بود وي زني زيبا، فاضل، شاعر، هنرمند، نقاش، خياط و محرم اسرار پدر بود و از اين جهات، شهرة خاص و عام. لقبش نمونه اي از حسن منظر و جمال او بود و نوشتجات محرمانة شاه خطاب به هر كس بود به خط ضياءالسلطنه بود. عموم برادرها به او احترام مي كردند.گفتني است كه ضياءالسلطنه - كه در زمان حيات پدر به ازدواج تن درنداد - قصد داشت كه تا آخر عمر مجرد بماند؛ ولي پس از مرگ فتحعلي شاه و به سلطنت رسيدن محمد شاه - كه برادرزاده ضياءالسلطنه بود - محمد شاه، اورا تهدید و ميرزا مسعود وزير خارجه را براي مزاوجت او درنظر گرفت. ضياءالسلطنه، از ميرزا مسعود داراي چهار فرزند شد كه دو تن دختر و دو نفر آنها پسر بودند..ضياءالسلطنه، بعدها به عتبات عاليات مشرف و در آنجا مجاور گرديد و در سال 1290ق. درگذشت
پس از قتل آغا محمد خان قاجار و به پادشاهی رسیدن فتحعلی شاه، مریم خانم، زن زیبای یهودی تبار - که به دین اسلام گرویده و یکی از زنان حرمسرای آغا محمد خان بود - به عقد فتحعلی شاه درآمد.
معروف است که حسینقلی خان ثانی پسر حسینقلی خان جهانسوز، به مخالفت با فتحعلی شاه برادر اعیانی خود برخاسته بوده و دلیل این مخالفت، همین مریم خانم بوده است که حسینقلی خان دلباختهی او شده بود و فتحعلی شاه نیز خواهان وی بود؛ ولی در کشاکش این رقابت، چون زور و زر فتحعلی شاه بیشتر بود، آن زن را صاحب شد و عاقبت، برادر خود را - که متوالیاً سر به شورش برمیداشت - در سال 1218 مقتول نمود 1. فتحعلی شاه، از این زن صاحب 4 پسر و 2 دختر گردید و پنج فرزند دیگر او نیز در کودکی جان سپردند. 2
شاه بیگم ملقب به ضیاءالسلطنه، از بطن همین زن و هفتمین دختر فتحعلی شاه بود که در سال 1214ق. برابر با 1799م. تولد یافت. 3،
وی که دست پروردهی مهدعلیا مادر شاه بود - بسیار مورد علاقه و توجه پدر قرار داشت و به دلیل فضل و کمالی که داشت، فتحعلی شاه به او لقب ضیاءالسلطنه داد. خط شکسته و کتابت را خوش مینوشت و در هنر خیاطی و نقاشی نیز، استاد بود. چند قرآن خطی از او برجای مانده 4، از جمله قرآنی رحلی به خط نسخ و رقاع، کتابت خطی متوسط از او در کتابخانهی آستانهی حضرت معصومه (س) موجود است که تاریخ 1265ق. را دارد. نامه های محرمانهی فتحعلی شاه که وارد و صادر میشده و نوشتن اشعار فیالبداهه شاه و نگهداری البسه و سایر خزاین سلطنتی، برعهده او بود. 5 بنابراین وی زنی زیبا، فاضل، شاعر، هنرمند، نقاش، خیاط و محرم اسرار پدر بود و از این جهات، شهره خاص و عام.
سپهر، در مورد ضیاءالسلطنه چنین مینگارد:
«... شاه بیگم مشهور به ضیاءالسلطنه است،او مادر شاهزاده محمود میرزا؛ در سرای درونی شهریار، نگارنده اسرار بود و صیت حسنش، افسانه تمام بلدان و امصار...» 6
فضل الله حسین شیرازی، ذیل دختران فتحعلی شاه، تحت عنوان «اسامی مبارکه چهل و هشت نفر مذکوره از قراری است که با احوال ایراد میگردد»، پس از معرفی شش نفر از دختران فتحعلی شاه، در وصف ضیاءالسلطنه شرحی آورده است که عیناً نقل میشود:
بر زبان آن و این؛ شمع درخشنده شبستان شاهنشاه با داد و دین بود و شاهنشاه با داد و دینش در موارد حرکات و سکنات شیرین صد هزار تحسین و آفرین میفرمود. هر بامداد میمنت آن روز مسعود را بر چهر همایون عاقبت محمودش میدید و لحظه به لحظه «العود احمد» گویان از تجدید مشاهدهاش قرین جهان جهان انبساط میگردید. از فرط محبت، از بدایت سن طفولیت، همت ملوکانه بر تربیت او بست تا بیشائبه اغراق منشیانه پادشاهانه بر مسند کمال و جمال نشست. مراتب کمالش به مثابهای 7 است که دانایان روزگار و بخردان آگاه از کار، انگشت حیرت به دندان گزیده و مراسم جلالش به اندازه ای است که ملوک با اقتدار و ملکزادگان با اعتبار، چون ذرّه در بر خورشید نابود گردیده اند؛ خط شکستهاش، رونق ریحان خط خوبان ختا را شکسته و از تحریر نسخش، غبار نسخ بر خطوط استادان سلف و خلف نشسته است. در ایام حیات خاقان مغفور، منشی الممالک اندرون همایون بود و حضرت اعلی، تحریر ملفوفه فرامین خاصه را به او محول میفرمود. نکات عبارات صافش، طعنه زن بلاغت صابی و وصاف است. رموز صحایف وصّافش، دستورالعمل اسلاف و اخلاف؛ به طباع موزون و اشعار خوش مضمونش میلی تمام است و در حضرت سلطنت، راوی اشعار شعرای عظام...
بالجمله شاهنشاه تاجدار، پس از رحلت والده معظمه خویش از این دار بی قرار، مخلفات و متروکات او را - که فزون از حوصله شمار بود - به وی گذاشت و وجود پاکش را از فرط قدردانی و شناسایی ذات در جرگ اخوان و اخوات به مزیت برداشت. پادشاهان و ولات از اطراف و اکناف، هدایای نیازمندانه به درگاه ملوکانه به نیت خواستگاری میفرستادند و به سبب میل فطری شاهنشاه جوانبخت به آن آرایش تاج و تخت، بار ناامیدی بر بُختی نامرادی مینهادند. ملوک سندش تا بر مسند جلالت نشانند، از سند ارادت خواستگار آمدند و به سبب عدم قابلیت و قبول، محروم وار ذلیل و خوار شدند. همواره در سلسله دولت ابد بنیان سلسله جنبان است و حضرات اخوان و اخوانش پیوسته بر سر خوان نعمت او
معروف است که حسینقلی خان ثانی پسر حسینقلی خان جهانسوز، به مخالفت با فتحعلی شاه برادر اعیانی خود برخاسته بوده و دلیل این مخالفت، همین مریم خانم بوده است که حسینقلی خان دلباختهی او شده بود و فتحعلی شاه نیز خواهان وی بود؛ ولی در کشاکش این رقابت، چون زور و زر فتحعلی شاه بیشتر بود، آن زن را صاحب شد و عاقبت، برادر خود را - که متوالیاً سر به شورش برمیداشت - در سال 1218 مقتول نمود 1
- ر.ک: مهدی بامداد، شرح حال رجال ایران، زوار، تهران 1371، ج 4، ص 51.
محمدتقی خان لسان الملک سپهر: ناسخ التواریخ، تاریخ قاجاریه، به اهتمام جمشید کیانفر، انتشارات اساطیر، تهران 1377، ص 557.
شاه بیگم ملقب به ضیاءالسلطنه، از بطن همین زن و هفتمین دختر فتحعلی شاه بود که در سال 1214ق. برابر با 1799م. تولد یافت. 3
ر.ک: دومینیک بروک، ضیاء السلطنه جدهی نوش آفرین انصاری، زندگینامه و خدمات علمی و فرهنگی استاد فرهیخته و کتابدار برجسته نوش آفرین انصاری، انجمن آثار و مفاخر فرهنگی، تهران 1382، ص 123.
وی که دست پروردهی مهدعلیا مادر شاه بود - بسیار مورد علاقه و توجه پدر قرار داشت و به دلیل فضل و کمالی که داشت، فتحعلی شاه به او لقب ضیاءالسلطنه داد. خط شکسته و کتابت را خوش مینوشت و در هنر خیاطی و نقاشی نیز، استاد بود. چند قرآن خطی از او برجای مانده 4
- سه نسخه قرآن خطی دیگر از ضیاءالسلطنه موجود است که به ترتیب در آستانه حضرت عبدالعظیم، موزه ملی بخش هنرهای اسلامی و نزد سرکار خانم دکتر نوش آفرین انصاری نبیره ضیاءالسلطنه نگهداری میشوند
ر.ک: محمد حسن رجبی، مشاهیر زنان ایرانی و پارسی گوی، از آغاز تا مشروطه، سروش، تهران 1374، ص 146
سپهر، در مورد ضیاءالسلطنه چنین مینگارد:
«... شاه بیگم مشهور به ضیاءالسلطنه است،او مادر شاهزاده محمود میرزا؛ در سرای درونی شهریار، نگارنده اسرار بود و صیت حسنش، افسانه تمام بلدان و امصار...» 6
محمدتقی خان لسان الملک سپهر: همان، ص 547.
فضل الله حسین شیرازی، ذیل دختران فتحعلی شاه، تحت عنوان «اسامی مبارکه چهل و هشت نفر مذکوره از قراری است که با احوال ایراد میگردد»، پس از معرفی شش نفر از دختران فتحعلی شاه، در وصف ضیاءالسلطنه شرحی آورده است که عیناً نقل میشود:
بر زبان آن و این؛ شمع درخشنده شبستان شاهنشاه با داد و دین بود و شاهنشاه با داد و دینش در موارد حرکات و سکنات شیرین صد هزار تحسین و آفرین میفرمود. هر بامداد میمنت آن روز مسعود را بر چهر همایون عاقبت محمودش میدید و لحظه به لحظه «العود احمد» گویان از تجدید مشاهدهاش قرین جهان جهان انبساط میگردید. از فرط محبت، از بدایت سن طفولیت، همت ملوکانه بر تربیت او بست تا بیشائبه اغراق منشیانه پادشاهانه بر مسند کمال و جمال نشست. مراتب کمالش به مثابهای 7
7- اصل: مثابهی.
بالجمله شاهنشاه تاجدار، پس از رحلت والده معظمه خویش از این دار بی قرار، مخلفات و متروکات او را - که فزون از حوصله شمار بود - به وی گذاشت و وجود پاکش را از فرط قدردانی و شناسایی ذات در جرگ اخوان و اخوات به مزیت برداشت. پادشاهان و ولات از اطراف و اکناف، هدایای نیازمندانه به درگاه ملوکانه به نیت خواستگاری میفرستادند و به سبب میل فطری شاهنشاه جوانبخت به آن آرایش تاج و تخت، بار ناامیدی بر بُختی نامرادی مینهادند. ملوک سندش تا بر مسند جلالت نشانند، از سند ارادت خواستگار آمدند و به سبب عدم قابلیت و قبول، محروم وار ذلیل و خوار شدند. همواره در سلسله دولت ابد بنیان سلسله جنبان است و حضرات اخوان و اخوانش پیوسته بر سر خوان نعمت او
«هفتم: زهره زهرای اوج سلطنت سنیه و بیضه سپهر خلافت بهیه، نواب خورشید احتجاب، شاه بیگم الملقبه به ضیاءالسلطنه العلیه... جلوهگر عرصه وجود و وجود فایضه الجودش، شورافکن عالم شهود آمد. همانا دست قدرتی آفتاب دیگر در پرده مشرق تقدیر پنهان داشت و به جهت افزونی ضیاء سلطنت، شاهنشاه جهان بر اوج ظهورش برافراشت. درحقیقت حورای انسیهای است که آرایش روضه زمین است و با وجود این حورای انسیه، حکایت حورای خلدیه افسانهای ریزهخوار احسان. اگرچه در ظاهر جذب قلب محرومان را بغایت مهربان و رو گشاده است ولیکن باطناً به مصلحت رموز کار رسوم تند خوئی و ترش روئی را نیز از کف ندارد...»
8
- ر.ک: فضل الله حسینی شیرازی، تذکرهی خاوری، به تصحیح میرهاشم محدث، انتشارات زنگان، زنجان 1378، صص 46 و 47
سلطان احمد میرزای عضدالدوله، یکی از پسران دانشمند فتحعلی شاه، در تاریخ عضدی تألیف خود، شرحی راجع به ضیاءالسلطنه نوشته که خلاصهی آن ذیلاً درج میشود:
«... ضیاءالسلطنه را، مهدعلیا مادر فتحعلی شاه در نزد خود نگاه داشته بود. بعد از مرگ مهدعلیا، جواهر و اثاثیه نفیس او به ضیاءالسلطنه داده شد. تمام دستگاه او، از حرمخانه خارج و جداگانه بود؛ از طویله و فراشخانه و غیره. نوکرهایی معتبر داشت از جمله شعبانعلی خان وزیر ضیاءالسلطنه در آن زمان از خوانین بسیار معتبر بود. فتحعلی شاه، منتهای محبت را به ضیاءالسلطنه داشت؛ در تحریر و تقریر یگانه بود؛ به مقتضای (الاسماء تنزل من السماء) لقبش نمونه ای از حسن منظر و جمال او بود و دستخطهای فتحعلی شاه را او مینوشت، بخصوص نوشتجات محرمانه شاه خطاب به هر کس بود به خط ضیاءالسلطنه بود. نسخ را خوش مینوشت؛ مصاحف و کتب ادعیه و زیارات متعدد نوشته است. عموم برادرها به او احترام میکردند. ولیعهد مرحوم [عباس میرزا نایبالسلطنه]، این بیت را فرموده و به ضیاءالسلطنه نوشته:ای ضیاءالسلطنه، روحی فداکصد گریبان کردم از هجر تو چاک
فتحعلی شاه نیز، چنین سرود:نور چشم من ضیاءالسلطنهیکشبه هجر تو بر ما یک سنه
در جشن میلاد [فتحعلی شاه]، همه ساله حضرت سلطنت و حرمخانه و تمام شاهزادگان، ذکوراً و اناثاً مهمان ضیاءالسلطنه بودند. یک پارچه جواهر ممتاز هم به ضیاءالسلطنه در این روز مرحمت میشد. وجه معینی برای بازی و اشتغال شاهزادگان، تحویل ضیاءالسلطنه بود که به طور مرابحه قرض میگرفتند. سفراً و حضراً همیشه ملتزم حضرت بود. قصاید و اشعاری که گفته میشد، در خدمت خاقان قرائت میکرد. اگر توسط و شفاعتی میکرد با آنکه بی شبهه قبول درگاه میشد، از بابت مناعت جانبی که داشت هیچوقت خواهشی نمی کرد و در عهد سلطنت پدر، هر کس به خواستگاری او آمد، تمکین ننمود تا بعد از رحلت فتحعلی شاه، در سی و هفت سالگی به ازدواج حاجی میرزا مسعود وزیر امور خارجه درآمد. شبی که از حرمخانه بیرون [و بخانه بخت] میرفت، محمد شاه به دیدن ضیاءالسلطنه آمد. تمام شاهزادگان تا خانه وزیر امور خارجه به اتفاق و احترام ضیاءالسلطنه رفتند. وقتی که حاجی میرزا آقاسی و میر محمد مهدی امام جمعه برای اجرای عقد آمدند، خود ضیاءالسلطنه از عقب پرده صحبت و احوالپرسی از آنان مینمود؛ به حاجی میرزا آقاسی گفت: چون شما از عرفان دم میزنید و از طرف حاجی میرزا مسعود وکالت دارید، وکیل من هم باید میرزا نصرالله صدرالممالک اردبیلی باشد که سالک طریقت است. طبع موزون و شعرهای لطیف داشت.»
9
برگرفته از مهدی بامداد، همان، جلد چهارم، صص 77 و 78.
گفتنی است که ضیاءالسلطنه - که در زمان حیات پدر به ازدواج تن درنداد - قصد داشت که تا آخر عمر مجرد بماند؛ ولی پس از مرگ فتحعلی شاه و به سلطنت رسیدن محمد شاه - که برادرزاده ضیاءالسلطنه بود - محمد شاه، میرزا مسعود وزیر خارجه را برای مزاوجت او درنظر گرفت و روایت است که او را تهدید به قتل نمود. بنا به دلایل مزبور، این ازدواج در سال 1251ق. سرگرفت.
محمد حسن خان اعتمادالسلطنه، ذیل وقایع سال 1251ق. در این باره چنین مینگارد:
«... هم در این اوان، وبای سخت در تهران و سایر بلاد ایران شیوع یافت و پنجاه هزار نفر در ممالک محروسه تلف شدند و چون درجه گرمای دارالخلافه بالا رفت، اشتداد به هم رسانید. مرکب همایون اعلیحضرت محمد شاه، عزیمت امامه و لواسان فرمود و میرزا مسعود آذربایجانی به وزارت امور خارجه برقرار گشت و ضیاءالسلطنه، با او مزاوجت نمود...»
10
محمد حسن خان اعتمادالسلطنه، تاریخ منتظم ناصری: به تصحیح دکتر محمد اسماعیل رضوانی، دنیای کتاب، تهران 1367، ص 1633.
این داستان هم از دکتر پولاک، طبیب مخصوص ناصرالدین شاه، در مورد ضیاءالسلطنه شنیدنی است:
«... در سال 1858/74 – 1275ق.، چند خان سرشناس را وادار کردم تا مخارج ساختن بیمارستانی را برای تازه واردین به شهر فراهم کنند. من نیز برای این کار محل مناسبی را که خالی بود و به ضیاءالسلطنه، ثروتمندترین شاهزاده خانم مملکت تعلق داشت، پیدا کردم. وی اول با تخصیص این منزل برای نیتی که ذکر شد، موافقت کرد. ولی بعد از من پرسید: آیا هیچکس در آن بیمارستان نخواهد مرد؟ و چون نتوانستم این اطمینان را بدهم، وی فریاد زد که پس لابد از من توقع نخواهید داشت که منزل خود را به مرده شورخانه تبدیل کنم؛ و بدین ترتیب قول خود را پس گرفت.»
11
ر.ک: سفرنامهی پولاک، ترجمهی کیکاوس جهانداری، انتشارات خوارزمی، تهران 1362، ص 216
اشعار ذیل، منسوب به ضیاءالسلطنه است:
یک چند پی زینت و زیور گشتیم / در عهد شباب
یک چند پی دانش و دفتر گشتیم / کردیم حساب
چون واقف از این جهان ابتر گشتیم / نقشی بر آب
ترک همه کردیم و قلندر گشتیم / ما را دریاب
12یک چند پی دانش و دفتر گشتیم / کردیم حساب
چون واقف از این جهان ابتر گشتیم / نقشی بر آب
ترک همه کردیم و قلندر گشتیم / ما را دریاب
مهدی بامداد، همان، ص 78.
و نیز از اوست:
یک چند پی زمرد سوده شدیم
یک چند به یاقوت تر آلوده شدیم
آلودگی بود به هر رنگ که بود
شستیم به آب توبه، آسوده شدیم13
همان
مثنوی ذیل نیز از اوست:
ای عاقل فاضل خردمند
بشنو تو ز من نصیحتی چند
دنیاست نه جای عیش و شادی
دنیاست مکان نامرادی
زنهار از این عجوزه، زنهار
خود را ز فریب او نگهدار
شه، گرچه مرا ز راه اکرام
کرده است ضیاءالسلطنه نام
از سلطنتش مرا چه حاصل
زان رو که ز جمله کندهام دل
هستم ز چراغ آبنوسی
قانع به پلاسی و سپوسی
یا رب تو به عز و جاه زهرا
بر معصیت ضیا ببخشا
یا رب تو به حق شاه کونین
میدار شهم، تو شاه دارین14
محمد حسن رجبی، همان، ص 146.
ضیاءالسلطنه، بعدها به عتبات عالیات مشرف و در آنجا مجاور گردید و در سال 1290ق. درگذشت. ناصرالدین شاه، لقب او را به دختر پنجم 15
ر.ک: فاطمه قاضیها، فخرالدوله دختر شاعر و ادیب ناصرالدین شاه قاجار، گنجینهی اسناد، پائیز و زمستان 1381 (شماره های 47 و 48)، صص 18 – 33.
میرزا زین العابدین ظهیرالاسلام امام جمعهی تهران، پسر سید ابوالقاسم امام جمعه بوده که چند سالی بعد از وفات پدرش در سال 1280ق. - چون به سن بلوغ رسید - به فرمان ناصرالدین شاه، امام جمعهی تهران شد و ضیاءالسلطنه دختر پنجم شاه، به همسری او درآمد. عمر وی چندان طولانی نبود و در سال 1321ق. در سن 60 سالگی درگذشت و در مقبرهی مجللی - که برای پدرش میرزا ابوالقاسم امام جمعه بنا کرده بود و امروز به «سر قبر آقا» معروف است - مدفون گشت.
مادر ضیاءالسلطنه جدید، یکی از صیغه های ناصرالدین شاه بود که ناصرالدین شاه، نام ندیم السلطنه بر او نهاده بود. این زن، خواهر محمد تقی تجریشی بود و به واسطهی این مواصلت، به او لقب خانی داده شد و سپس در زمره پیشخدمتان شاه درآمد. محمد تقی خان تجریشی، در سال 1298 به واسطهی افراط در مشروبات الکلی درگذشت. 17
- مهدی بامداد، همان، ج 6، ص 218.
همسر ضیاءالسلطنه
همان طور که مذکور گردید، همسر ضیاءالسلطنه، میرزا مسعود انصاری گرمرودی ایشلقی بود که ریشهی خانوادگی وی، به حدود هزار و سیصد سال قبل و به جابربن عبدالله انصاری، صحابی پیامبر اسلام میرسد. اجدادش، چندین پشت در آذربایجان شیخ الاسلام بودند. پدر و پدر بزرگ میرزا مسعود، به ترتیب وزیر و مستوفی آذربایجان بودند و خودش، از سیاستمداران دورهی فتحعلی شاه و وزیر امور خارجه محمدشاه بود. میرزا مسعود، به زبانهای روسی و فرانسه کاملاً مسلط بود. اصل معاهدهی ترکمانچای به زبان فرانسه است که متن کامل آن، در آن زمان توسط میرزا مسعود ترجمه شده است. همچنین وی، از اعضای هیأتی بود که بعد از قتل گریبایدوف (وزیر مختار روس) توسط مردم تهران، به ریاست خسرو میرزا به نزد امپراتور روسیه جهت عذرخواهی رفتند 18
- فاطمه قاضیها، عبدالحسین مسعود انصاری، زندگینامه و خدمات فرهنگی نوش آفرین انصاری، انجمن آثار و مفاخر فرهنگی، تهران 1383، صص 127 و 128.
- شجره نامهی خانوادگی میرزا مسعود انصاری و ضیاءالسلطنه تا چهار نسل، ص 1.
همان
- ر.ک: مهدی بامداد، همان، ج 5، ص 155
فرزندان ضیاءالسلطنه
ضیاءالسلطنه، از میرزا مسعود دارای چهار فرزند شد که دو تن دختر و دو نفر آنها پسر بودند به شرح ذیل:
1- شهشاه بیگم معروف به آغاخان، متولد 1216ش.، همسر میرزا معصوم خان.
2- شاهزاده بیگم، همسر اول میرحسین خان میرفندرسکی و همسر دوم حاج میرزا هادی همدانی.
3- میرزا حسن خان انصاری نایب الوزاره.
4- میرزا حسین خان مصباح السلطنه. 22
- شجره نامهی خانوادگی، همان، ص 5 و 6.
پسرهای ضیاءالسلطنه به نامهای حسن و حسین مذکور در فوق، هر دو از کارمندان عالیمقام وزارت امور خارجه به شمار میرفتند. میرزا حسین خان، پدر نصرت السلطان و مهندس محسن مسعود انصاری بود و میرزا حسن خان نایبالوزاره، سالها در طرابوزان و حاج طرخان به عنوان کنسول مأموریت داشت؛ چند سالی نیز در وزارت امور خارجه ریاست دیوان محاکمات را برعهده داشت. وی هفت پسر داشت که علیقلی خان مشاورالممالک پسر چهارم او بود. مشاورالممالک، نوهی ضیاءالسلطنه در سال 1920 پس از سقوط وثوق الدوله در رأس هیأتی به مسکو اعزام شد و قرارداد مودت ایران و شوروی را در هشتم اسفند 1299 به نمایندگی از سوی دولت ایران به امضا رساند. مشاورالممالک درخصوص انعقاد عهدنامهی مزبور با لنین ملاقات و به مدت 40 دقیقه با او مذاکره کرد و پس از آن، در کابینه های مختلف، چندین بار وزیر امور خارجه شد. 23
- ر.ک: فاطمه قاضیها، عبدالحسین مسعود انصاری، همان، ص 129.
پسر مشاورالممالک، عبدالحسین مسعود انصاری، نتیجه ضیاءالسلطنه نیز سالها در دورهی پهلوی دوم به سفیر کبیری ایران در کشورهای روسیه (اتحاد شوروی)، هند، پاکستان و مقامات استانداری ولایات مختلف ایران منصوب گشت و استاد گرامی، سرکار خانم دکترنوش آفرین انصاری (استاد کتابداری دانشگاه تهران)، فرزند وی یعنی نبیرهی ضیاءالسلطنه میباشند.
تنها خواهر اعیانی ضیاءالسلطنه
تنها خواهر ضیاءالسلطنه، سلطان بیگم خانم، هشتمین دختر فتحعلی شاه بود که به عقد ازدواج محمد خان پسر مهدیقلی خان دولو درآمد؛ ولی در جوانی چشم از جهان فروبست. در کتاب تذکرهی خاوری، شرحی در مورد او نوشته شده که خلاصهی آن، چنین است:
«... در سنه یکهزار و دویست و چهل و دو، در عالم جوانی در دارالخلافه جاوید مبانی، وداع عالم زندگانی نمود. محمد خان قاجار، ولد مهدیقلی خان دولوی سردار از همسری او بسی مباهات داشت؛ ولی بجز بی حاصلی، حاصلی ندیده، با صد هزار حسرت و اندوه به خاکش گذاشت. سلطان بیگم خانم، شاهزادهای بود فرشته خو و در طراوت رخسار، غیرت گلزار مینو، در سرپرستی عجزه و ایتام، طریق جهد و اهتمام میسپرد؛ در خطاطی و شعرشناسی، خالی از وقوف نبود...»
24
- فضل الله حسینی شیرازی، همان، ص 48.
برادران اعیانی ضیاءالسلطنه
فتحعلی شاه، از مریم خان بجز دو دختر مذکور در فوق، چهار پسر داشت به نامهای محمود میرزا، احمدعلی میرزا، همایون میرزا و جهانشاه میرزا که ذیلاً در مورد هریک شرح مختصری درج میشود.
اولین برادر ضیاءالسلطنه، محمود میرزا
شاهزاده محمود میرزا، متولد 1214ق. پانزدهمین پسر فتحعلی شاه بود که دختر علیمردان خان زند را به همسری برگزید و از او 6 فرزند برجای ماند. 25
- همان، شجره نامه، ص 2.
- فضل الله حسینی شیرازی، همان، ص 28.
- مهدی بامداد، همان، ج 4، ص 51.
- فضل الله حسینی شیرازی، همان، ص 27.
ده تن دیگر از شاهزادگان - که با او در زندان اردبیل محبوس بودند - عبارت بودند از: حسن علی میرزا شجاع السلطنه، محمدتقی میرزا حسامالسلطنه، علی نقی میرزا رکن الدوله، امام ویردی میرزا کشیکچی باشی، شیخعلی میرزا شیخ الملوک، اسمعیل میرزا علی خان ظل السلطان (پسران فتحعلی شاه)، و بدیع الزمان میرزا صاحب اختیار، نصراله میرزا و محمد حسین میرزا حشمت الدوله (نواده های فتحعلی شاه)؛ مهدی بامداد، همان، ج 4، ص 52.
مهدی بامداد، همان، ج 3.
از محمود میرزا، آثاری بسیار برجای مانده است که عبارتند از:
1- تاریخ صاحبقران (در ذکر اصل و نسب ایل قاجار)؛
2- سفینه المحمود (در احوال شاهزادگان و شعرای معاصر)؛
3- گلشن محمود؛
4- تذکرﺓ السلاطین (در ذکر احوال شهریاران ایران از کیومرث تا فتحعلی شاه)؛
5- ضیاء المحمود (در جمیع امراض عموماً و در مرض وبا خصوصاً)؛
6- دیوان اشعار؛
7- منتخب المحمود (در احادیث و معجزات نبوی)؛
8- مخزن المحمود (در کیفیت احوال عرفا)؛
9- درر المحمود (قصاید و غزلیات و رباعیات)؛
10- بیان المحمود (در ذکر فتحعلی شاه و شاعران معاصر وی)؛
11- محمود نامه (رساله ای در توضیحات دلکش و حکایات خوش)؛
12- رؤیای صادقه (درباره خوابی که فتحعلی شاه دیدند)؛
13- نصیحه المسعود (در اندرز به فرزند ارشدش مسعود میرزا)؛
14- سنبلستان (در ذکر احوال برخی از نسوان)؛
15- پروردهی خیال (رساله ای در مکاتبات عاشقانه)؛
16- نقل مجلس (در اشعار و احوال زنان حرم فتحعلی شاه)؛
17- مقصود جهان (در احوال طوایف لرستان)؛
18- صاحب نامه؛
19- تحفهی شاهی؛
20- مبکی العیون؛
21- کتاب حدیث؛
22- مرات محمدی (در شرح حال رجال و نسوان قاجاری)، نیز نسخه ای نفیس از آثار او به نام «مجمع المحمود» در مجموعهی نسخ خطی کتابخانهی ملی ایران موجود است. 31
محمدتقی لسان الملک سپهر، همان، ج 1 و 2، ص 533.
دومین برادر ضیاءالسلطنه، همایون میرزا
همایون میرزا پسر شانزدهم فتحعلی شاه، متولد سال 1216ق. بود. وی طبع شعر داشت و در شعر، «حشمت» تخلص مینمود 32
، همان، ص 534
- ر.ک: مهدی بامداد، همان، ج 4، صص 430 و 431
در شجره نامهی خانوادگی فتحعلی شاه و مریم خانم - که اعقاب آنها تا چهار نسل معرفی شده اند - همایون میرزا بلاعقب قلمداد شده 34
شجره نامه.همان
- ر.ک: محمدتقی خان لسان الملک سپهر، همان.
همایون میرزا، در شمایل ظاهری بیش از دیگران به فتحعلی شاه شبیه بود و قامتی رعنا و صورتی زیبا داشته، ولی در کسب کمالات، کاری نکرده بود و اکثر اوقات خود را به عیش و عشرت میگذرانید. زمانی که حکومت نهاوند با او بود، از سوء سلوک با رعیت کوتاهی نکرد و خود را به طرز غریبی میآراست. 36
فضل الله حسینی شیرازی، همان، ص 27.
سومین برادر ضیاءالسلطنه، احمدعلی میرزا
احمدعلی میرزا، متولد سال 1218ق. که او هم طبع شعر داشته و تخلص او «احمد» بوده است. در شجرهنامهی مذکور در فوق، او را صاحب 6 فرزند قید نموده اند؛ در صورتی که ناسخالتواریخ، فرزندان او را 11 تن (4 پسر و 7 دختر) قلمداد کرده است 37
محمدتقی لسان الملک سپهر، همان، ص 535.
دختر دیگر گلین خانم، افسرالدوله دختر ناصرالدین شاه بود که به همسری مؤیدالدوله پسر حسام السلطنه درآمد که شرح عروسی آنها را ناصرالدین شاه، در خاطرات خود به رشتهی تحریر درآورده است. در واقع ناصرالدین شاه از سلطان مراد میرزا حسام السلطنه فاتح هرات، پسر سیزدهم عباس میرزا یک دختر گرفت (سرورالسلطنه برای کامران میرزا نایب السلطنه) و یک دختر داد (افسرالدوله به ابوالفتح میرزا مؤیدالدوله، پسر ارشد حسام السلطنه).
دختر دیگر احمدعلی میرزا، پروین خانم که زیبایی او شهره عام و خاص بود. وی، همسر میرزا هاشم خان نوری اسفندیاری بود که در زمان محمدشاه، غلام پیشخدمت اندرون و سپس داخل نظام گردیده بود و در واقع این شخص باجناق ناصرالدین شاه بوده است. ولی کمکم آوازه رابطه خصوصی پروین خانم با سفارت انگلیس به گوش شاه میرسد و به میرزا آقاخان نوری - که در آن زمان صدراعظم بوده - حکم میکند که هر طور شده آن زن را از سفارت انگلیس بیرون بیاورند. خان ملک ساسانی، مینویسد که مکاتبات صدارت عظمی با سفارت انگلیس راجع به میرزا هاشم خان و زنش، یکی از عجیب ترین پرونده هاست که شاید بیش از صد هزار سطر باشد. ولی چنین به نظر میرسد که این مکاتبات، به جایی نمیرسد؛ تا اینکه سلطان حسین میرزا پسر دیگر احمدعلی میرزا - که برادر پروین خانم بوده - از ملامت مردم به تنگ آمده، پس از استفتا از علما، با حیله، پروین خانم را از سفارت بیرون آورده و در منزل حبس میکند. 38
- ر.ک: خان ملک ساسانی، سیاستگران دورهی قاجار، تهران، بی تا، انتشارات بابک، صص 32-36؛ این داستان را روزنامه وقایع اتفاقیه در سال 1372 نیز، بتفصیل نوشته است.
همان
به هر روی، در سال 1245ق. - که حسین خان سردار ایروانی 40
حسین خان سردار ایروانی، در جنگهای اول و دوم ایران و روس شرکت داشت و پس از جنگ و انعقاد عهدنامهی ترکمانچای، فتحعلی شاه، او را به حکمرانی خراسان مأمور کرد.
ر.ک: فضل الله حسینی شیرازی، همان، ص 28.
42- همان.
42- همان.
چهارمین و آخرین برادر ضیاءالسلطنه، جهانشاه میرزا
جهانشاه میرزا پسر سی و سوم فتحعلی شاه، در سال 1224ق. متولد شد. وی، نزد برادرش محمود میرزا تربیت و پرورش یافت و در سال 1251ق. در تهران و در جوانی به بلای وبا درگذشت. از وی - که شاهزاده ای رقیق القلب بود 42
همان.
- محمدتقی خان سپهر، همان، ص 54.
«در خط نستعلیق و علم ریاضی بی بهره نیست؛ نهاوند بهشت مانند را، حاکم و صاحب اختیار است.» 44
در کتاب سفینه المحمود، این مطلب را نوشته است که به نقل از مهدی بامداد درج شد.
اسناد ضیاءالسلطنه
9 فقره سند پیوست این مقاله بوده است که اسناد ضیاءالسلطنه است و قسمت عمدهی آنها، مربوط به اجاره و مصالحه مزارع و باغات ضیاءالسلطنه میباشد درخصوص برداشت محصول، چه محصولات جالیزی مانند خربزه و هندوانه و صیفیجات و غیره، و چه محصولات باغی و غیره، و یک سند نیز مربوط به فروش خانهای متعلق به ضیاءالسلطنه در محلۀ سنگلج است.
اولین سند، مربوط به سال 1262ق. یعنی دورهی سلطنت محمدشاه و هشت سند دیگر، مربوط به سالهای 1264 الی 1271ق. یعنی دورهی سلطنت ناصرالدین شاه در زمان صدارت میرزا محمدتقی خان امیرکبیر و سپس میرزا آقا خان نوری میباشد.
موضوع هر سند، به ترتیب ذیلاً به طور خلاصه مذکور گردیده، سپس متن بازنوشته کل اسناد، از نظر مطالعه کنندگان گرامی میگذرد. در پایان نیز تصویر اسناد، کلیشه گردیده است.( به اصل مقاله در آدرسی که ذیلا داده میشود مراجعه فرمایید).
لازم به توضیح است که این سندها، از طرف استاد گرانمایه سرکار خانم نوش آفرین انصاری، دبیر شورای کتاب کودک و استاد کتابداری دانشگاه تهران، نبیره خانم ضیاءالسلطنه دراختیار اینجانب و سپس به سازمان اسناد ملی سابق اهدا شد، که بدین وسیله، سپاس خود را تقدیم ایشان مینمایم.
● سند شمارهی 1
تاریخ سند: 1262ق.
موضوع: اجارهی تمامی محصولات مزروعی صیفی و شتوی کل شش دانگ قریهی علی آباد متعلق به ضیاءالسلطنه، به ملا قربانعلی نام.
● سند شمارهی 2
تاریخ سند: 1264ق.
موضوع: فروش تمامیت دو سهم از جمله سه سهم یا پنج دانگ و یک ربع از جمله شش دانگ اعیان یک باب خانهی معلومهی مشخصه واقع در محلهی سنگلج، به حاجی علی اصغر ساعت ساز.
● سند شمارهی 3
تاریخ سند: 1264ق.
موضوع: اجارهی کل شش دانگ یک باب قریه موسوم به روئین و شش دانگ یک باب قریهی کهنز از محصول صیفی و شتوی و کل مزارع و باغات و...، به میرزا محمدعلی ولد آقا حسین.
● سند شمارهی 4
تاریخ سند: ذیقعدهی 1265ق.
موضوع: اجارهی همگی و تمامی محصول و مداخل و منافع کل شش دانگ موازی سه قطعه باغات اربابی واقع در قریهی کهنز از بلوک شهریار به مدت دو سال، به عالیشأن تقی بیک کهنزی الاصل.
● سند شمارهی 5
تاریخ سند: ذیقعدهی 1265ق.
موضوع: مصالحهی تمامی و جملگی سهم اربابی غله و صیفی شش دانگ قریهی روئین و چهل و یک سهم از چهل و هشت سهم از شش دانگ قریهی کهنز از قرای بلوک شهریار، به محمدتقی بیک شهریاری.
● سند شمارهی 6
تاریخ سند: ذیحجهی 1271ق.
موضوع: مصالحهی شرعیهی تمامی منافع و مداخل صیفی کاری قریهی کرند و روئین واقعه در محال شهریار، به کربلائی ابراهیم سبزواری.
● سند شمارهی 7
تاریخ سند: جمادی الثانیهی 1270ق.
موضوع: مصالحهی تمامی منافع و مداخل قریهی مشخصهی معلومهی علی آباد واقع در بلوک فشافویه با کافهی ملحقات و... به مدت 5 سال، به کربلایی محمد حسن.
● سند شمارهی 8
تاریخ سند: 24 ذیحجهی 1271ق.
موضوع: مصالحهی شرعیهی تمامی حصه رسدی اربابی از محصول صیفی قریهی کهنز و روئین واقع در محال شهریار به ملا حسین ولد آقا محمد شاهزاده عبدالعظیمی و آقا حسین ساکن تهران.
● سند شمارهی 9
تاریخ: ندارد.
موضوع: گزارش وضعیت مزارع امین آباد متعلق به ضیاءالسلطنه و داد و ستد در مورد محصولات آنجا و غیره
برای مطالعه متن باز نویسی شده و همچنین تصویر اسناد، به [اینجا] مراجعه فرمایید.
- - ر.ک: مهدی بامداد، شرح حال رجال ایران، زوار، تهران 1371، ج 4، ص 51.
- محمدتقی خان لسان الملک سپهر: ناسخ التواریخ، تاریخ قاجاریه، به اهتمام جمشید کیانفر، انتشارات اساطیر، تهران 1377، ص 557.
- ر.ک: دومینیک بروک، ضیاء السلطنه جدهی نوش آفرین انصاری، زندگینامه و خدمات علمی و فرهنگی استاد فرهیخته و کتابدار برجسته نوش آفرین انصاری، انجمن آثار و مفاخر فرهنگی، تهران 1382، ص 123.
- - سه نسخه قرآن خطی دیگر از ضیاءالسلطنه موجود است که به ترتیب در آستانه حضرت عبدالعظیم، موزه ملی بخش هنرهای اسلامی و نزد سرکار خانم دکتر نوش آفرین انصاری نبیره ضیاءالسلطنه نگهداری میشوند
- ر.ک: محمد حسن رجبی، مشاهیر زنان ایرانی و پارسی گوی، از آغاز تا مشروطه، سروش، تهران 1374، ص 146
- محمدتقی خان لسان الملک سپهر: همان، ص 547.
- 7- اصل: مثابهی.
- - ر.ک: فضل الله حسینی شیرازی، تذکرهی خاوری، به تصحیح میرهاشم محدث، انتشارات زنگان، زنجان 1378، صص 46 و 47
- برگرفته از مهدی بامداد، همان، جلد چهارم، صص 77 و 78.
- محمد حسن خان اعتمادالسلطنه، تاریخ منتظم ناصری: به تصحیح دکتر محمد اسماعیل رضوانی، دنیای کتاب، تهران 1367، ص 1633.
- ر.ک: سفرنامهی پولاک، ترجمهی کیکاوس جهانداری، انتشارات خوارزمی، تهران 1362، ص 216
- مهدی بامداد، همان، ص 78.
- همان
- محمد حسن رجبی، همان، ص 146.
- ر.ک: فاطمه قاضیها، فخرالدوله دختر شاعر و ادیب ناصرالدین شاه قاجار، گنجینهی اسناد، پائیز و زمستان 1381 (شماره های 47 و 48)، صص 18 – 33.
- میرزا زین العابدین ظهیرالاسلام امام جمعهی تهران، پسر سید ابوالقاسم امام جمعه بوده که چند سالی بعد از وفات پدرش در سال 1280ق. - چون به سن بلوغ رسید - به فرمان ناصرالدین شاه، امام جمعهی تهران شد و ضیاءالسلطنه دختر پنجم شاه، به همسری او درآمد. عمر وی چندان طولانی نبود و در سال 1321ق. در سن 60 سالگی درگذشت و در مقبرهی مجللی - که برای پدرش میرزا ابوالقاسم امام جمعه بنا کرده بود و امروز به «سر قبر آقا» معروف است - مدفون گشت.
- - مهدی بامداد، همان، ج 6، ص 218.
- - فاطمه قاضیها، عبدالحسین مسعود انصاری، زندگینامه و خدمات فرهنگی نوش آفرین انصاری، انجمن آثار و مفاخر فرهنگی، تهران 1383، صص 127 و 128.
- - شجره نامهی خانوادگی میرزا مسعود انصاری و ضیاءالسلطنه تا چهار نسل، ص 1.
- همان
- - ر.ک: مهدی بامداد، همان، ج 5، ص 155
- - شجره نامهی خانوادگی، همان، ص 5 و 6.
- - ر.ک: فاطمه قاضیها، عبدالحسین مسعود انصاری، همان، ص 129.
- - فضل الله حسینی شیرازی، همان، ص 48.
- - همان، شجره نامه، ص 2.
- - فضل الله حسینی شیرازی، همان، ص 28.
- - مهدی بامداد، همان، ج 4، ص 51.
- - فضل الله حسینی شیرازی، همان، ص 27.
- ده تن دیگر از شاهزادگان - که با او در زندان اردبیل محبوس بودند - عبارت بودند از: حسن علی میرزا شجاع السلطنه، محمدتقی میرزا حسامالسلطنه، علی نقی میرزا رکن الدوله، امام ویردی میرزا کشیکچی باشی، شیخعلی میرزا شیخ الملوک، اسمعیل میرزا علی خان ظل السلطان (پسران فتحعلی شاه)، و بدیع الزمان میرزا صاحب اختیار، نصراله میرزا و محمد حسین میرزا حشمت الدوله (نواده های فتحعلی شاه)؛ مهدی بامداد، همان، ج 4، ص 52.
- مهدی بامداد، همان، ج 3.
- محمدتقی لسان الملک سپهر، همان، ج 1 و 2، ص 533.
- ، همان، ص 534
- - ر.ک: مهدی بامداد، همان، ج 4، صص 430 و 431
- شجره نامه.همان
- - ر.ک: محمدتقی خان لسان الملک سپهر، همان.
- فضل الله حسینی شیرازی، همان، ص 27.
- محمدتقی لسان الملک سپهر، همان، ص 535.
- - ر.ک: خان ملک ساسانی، سیاستگران دورهی قاجار، تهران، بی تا، انتشارات بابک، صص 32-36؛ این داستان را روزنامه وقایع اتفاقیه در سال 1372 نیز، بتفصیل نوشته است.
- همان
- حسین خان سردار ایروانی، در جنگهای اول و دوم ایران و روس شرکت داشت و پس از جنگ و انعقاد عهدنامهی ترکمانچای، فتحعلی شاه، او را به حکمرانی خراسان مأمور کرد.
- ر.ک: فضل الله حسینی شیرازی، همان، ص 28.
42- همان. - همان.
- - محمدتقی خان سپهر، همان، ص 54.
- در کتاب سفینه المحمود، این مطلب را نوشته است که به نقل از مهدی بامداد درج شد.
مجله: گنجینه اسناد » زمستان 1383 - شماره 56 (21 صفحه - از 8 تا 28)
دوشنبه ۲ آذر ۱۳۹۴ ساعت ۲:۰۹