Qajarieh, Articles by Fatemeh Ghaziha
این عکس حاجی کاظم ملك التجار رئيس شرکت عمومی است. چون پولهای شرکت را خورد و شرکت منحل گردید بستانکاران او را باین شکل در آوردند ... با اینکه مردی با هوش - زیرك - خوش بیان و نبسةً با سوادی بود مردم بواسطة تقلباتی که در کارها از قبیل کاغذ سازی و جعل اسناد و غیره از او دیده بودند او را خیلی متقلب و بی اعتبار می‌دانستند...
تاجری که در عهد ناصری پولهای شرکت عمومی را تصاحب و شرکت را منحل گردانید:
حاجی کاظم یا حاجی محمد کاظم ملك التجار پسر آقا محمد مهدی ملك التجار تبریزی ساکن تهران بوده و آقامحمد مهدی ملك التجار (متوفی ۱۲۸۷ قمری) تاجری معتبر و مردی جدی و از معتمدین میرزا تقی خان امیر کبیر صدر اعظم معروف ناصر الدین شاه بوده است. هنگامی که امیر کبیر اقدام بساختمان سرای امیر در تهران برای بازرگانان نمود آقامحمد مهدی ملك التجار در این کار مباشرت داشته است.
و از طرفی هم معروف است که ساختمان سرای امیر از پول خود آقا محمدمهدی ملك التجار ساخته شده نهایت نام آن را بنام میرزا تقی خان امیر کبیر سرای امیر گذارده است.
پس از درگذشت آقا محمد مهدی ملك التجار در سال ۱۲۸۷ پسرش حاجی محمد کاظم ملقب به ملك التجار شد. وی بر خلاف پدر چندان سابقه و وجهه خوبی در زمان حیات خود نداشت و بواسطه ارتباط با میرزا علی اصغر خان اتابك اعظم مرجعیتی پیدا کرد و از این راه بر ثروت و ارثیه پدری افزود و با اینکه مردی با هوش - زیرك - خوش بیان و نسبةً با سوادی بود مردم بواسطة تقلباتی که در کارها از قبیل کاغذ سازی و جعل اسناد و غیره از او دیده بودند او را خیلی متقلب و بی‌اعتبار میدانستند و کار مهم‌تر از همه او از بین بردن سرمایه شرکت عمومی به نفع خود به مبلغ چهار صد هزار تومان بود و چندین سال مردم، شرکاء و سهام داران مطالبه پول خود را از او ‌می‌کردند و با اینکه چندین بار هم در محاکمات دادگستری محکوم شد، معذالک مردم بواسطه دسایس عدیده وی به پول خود نرسیدند.
این عکس حاجی کاظم ملك التجار رئيس شر کت عمومی است چون پولهای شرکت را خورد و شرکت منحل گردید بستانکاران او را باین شکل در آوردند. گاهی سرش را به تنه خر میگذاشتند و گاهی به تنه سگ. روزی یکی از بستانکارها این عکس را پیش حاجی ... پسر بزرگ و ارشد ملك التجار برد و باو گفت بین پدرت را به چه شکلی در آورده‌اند بگو حیا کند و پول مردم را بدهد. حاجی ... باو چنین جواب داد: این چندان چیز مهمی نیست که تو اینقدرها به آن اهمیت می‌دهی سر پدر مرا برداشته‌اند به تن پدر تو گذاشته‌اند.
1 - مهدی بامداد، شرح حال رجال ایران، تهران، زوار، 1371، ج 3، صص 142 و 143. 2 – همان، ج 6، صفحه قبل از آخر.
جمعه ۳۰ شهريور ۱۳۹۷ ساعت ۳:۵۶