Qajarieh, Articles by Fatemeh Ghaziha
  
آخرین نوشته ها
لینک های روزانه
    تصویر انیس الدوله سوگلی درمیان دیگر اهالی حرمسرا
    زنان اندرون شاهی و سفر‌ فرنگستان ناصرالدین شاه قاجار
    ناصرالدین شاه جمیعا چهار سفر به خارج از کشور داشته‌ است،اولین سفر وی سفر به عتبات عـالیات‌ می‌باشد که در سال ۱۲۸۷ هـ ق انجام گرفته‌ است،در این سفر عدهء‌ زیادی‌ از زنان حرم مانند سفرهای داخلی با وی همراه بوده‌اند.در سه‌ سفر فرنگستان که به ترتیب در سالهای ۱۲۹۰، ۱۲۹۵ و ۱۳۰۶ هـ ق صورت می‌گیرد،امکان این‌ امر را نمی‌یابد،به‌طوری که در سفر اول‌ که‌ از مـحیط فـرنگستان بی‌اطلاع بوده علاوه بر زنانی که تا انزلی وی را همراهی می‌کنند، تعدادی از زنان سوگلی و مورد علاقهء وی که از قبل گزینش شده بودند با وی همسفر شده‌ و سوار‌ کشتی می‌شوند و بعد به سبب مشکلاتی‌ که به جـهت اخـتلاف فرهنگی زنان ایران و زنان‌ آن دیار ایجاد شد مجبور به بازگشت می‌شوند.
    راجع به این مطلب در خاطراتش چنین می نویسد:
    ...امروز ان شـاء الله سـوار کشتی شده باید برویم‌ حاجی طرخان،صبح‌ زود‌ برخاستیم حرم همه‌ از ما پیش‌تر آمده بودند.اشخاصی که در ایـن‌ کشتی هـستند(از زنها)انیس‌ الدوله،عایشه، معصومه‌ و خورشید کنیز انیس الدوله‌ ....
    ...دریا خراب‌ شد،امواج‌ مثل‌ کوه بالا آمد،بسیار بسیار اسـباب وحـشت شـد،رفتم اطاق‌ زنها،به‌ غیر‌ از انیس الدوله سایرین عایشه،معصومه‌ و کنیز انیس الدوله همه خراب افتاده بودند،مثل‌ آدمهای مست...
    -حاجی طرخان:...حرم را معتمد المـلک بـعد آورد،در‌ توی‌ دو کالسکه‌ بسته...هر‌ کس‌ جایی‌ بود،حرم را به دو اطاق کوچک‌ تپانده‌ بودند.
    -مسکو-کرملین:حرم را امین السـلطان از سـر راه‌آهن بـرده بود باغ‌ منچیکوف،خیلی‌ دیر آمدند، اوقات زیاد تلخ شد.خلاصه شب‌ وارد شدند، یعنی من گفته‌ بودم‌ حرم را در خـارج شـهر‌ جـایی‌ ببرندکه‌ جنجال کم بشود بیاورند،این طور شد .
    و بالاخره تصمیم بر بازگشت حرم به تـهران‌ گرفته‌ می‌شود:
    -امروز بـنا شد انیس الدوله و حرم‌ از‌ اینجا مسکو فردا بروند‌ تهران‌ که با ساری اصلان‌ و میر‌ شکار،محمد حسن خان بـرادر انـیس الدوله‌ حاجی سرور و آقا علی و غیره.انیس الدوله‌ راضی نمی‌شد،گریه‌ می‌کردند،خیلی‌ به ما بد گذشت.خیلی سـخت،اگر هـمراه می‌بردیم‌ برای‌ جا،منزل،کالسکه،کشتی‌ نشستن اشکالات‌ داشت،اگر‌ بروند‌ تهران‌ دل مـا مـی‌سوخت،بسیار بسیار بـد‌ گذشت.آخر میرشکار،ساری اصلان‌ راضی کردند به خودشان کـه ایـنجا بد می‌گذشت، مثل حبس بودند.
    و اما تأثر‌ ناصرالدین‌ شاه از عزیمت این زنان‌ عزیز کرده‌ مـطلبی‌ نـبوده‌ که‌ چندین‌ بار به قلم‌ وی نیاید.
    وقتی انـیس‌ الدوله ایـنها می‌خواستند بـروند زیاد گـریه کـردم و آنها هم گریستند،اوقاتم‌ بسیار تلخ شد،خدا ان شـاء الله بـه‌ سلامتی‌ همه‌ را به وطن خود برساند،ان شاء الله،بخصوص‌ انیس الدوله‌ و سایر‌ که‌ حـالا‌ رفـتند.ان‌ شاء الله‌ همگی صحیح،سالم در تهران جمع خـواهیم شد، ان شاء الله،ان شـاء اللهـ...باز عرض می‌کنم، خداوند اینها را یعنی انـیس الدوله و هـمراهانش را صحیح و سالم به تهران برساند.میرزا عبدالوهاب‌ مجتهد هم همراه انیس الدوله رفت... حالا که زنها رفـته‌اند غـربت اثر غریبی کرده‌ است،ان شاء الله تـعالی عـاقبت خـیر است‌ .
    مشکلاتی که در اثـر هـمراه آوردن زنان حر م تا مسکو در‌ سـفر‌ اول ایـجاد شد سبب شد که در سفر دوم که ۵ سال بعد صورت گرفت هیچ زنی‌ حتی تا سـر حـد همراه نباشد اما می‌نویسد:
    -دو دختر به سـیاچی گـفته بودم حـاضر‌ بـکند‌ در شـهر به کرج آورده بودند،الی سـر حد ان شاء الله‌ هستند.
    بهرحال با اندرون همین جا در تهران‌ خداحافظی می‌کند:
    -خلاصه رخت پوشیدم،به احوال عجیبی که‌ نمی‌دانم‌ چه‌ بـود،زنها،کنیزها،خواجه‌ها طـوری‌ حالت پیدا کرده بودند،مثل‌ دیوانه‌ها‌ و مثل ایـن‌ که خـواهند مـرد،من حـیران،مات،دهن تـلخ، خشک،متحیر،نگاه نمی‌توانستم به کـسی بـکنم. بسیار حالتهای غم انگیزی داشتند که به شرح‌ نمی‌آید.خدا ان شاء الله‌ دیدارها را مجددا تازه‌ نماید. ان‌ شاء الله.
    از تهران‌ تـا‌ سـر حـد نیز از یاد حرم‌ غافل نیست:
    -چون در ورود به این منزل‌ با سـمج خـیلی دسـتخط زیـادی بـه‌ تهران بـرای حرم خانه نوشتم و چشم ما قدری صدمه خورده بود فرمودیم آجودان‌ مخصوص تقریر‌ و بیان ما را بنویسد ...
    در این سفر(سفر دوم)در عمارت کرملین باز یاد انیس الدوله او را تنها نمی‌گذارد:
    ...زنهای بسیار خوشگل دیده شد،تا وارد عـمارت کرملین شدیم،پیاده شدیم...
    ...شکر خدا را کردم،یاد انیس الدوله‌ و عایشه، معصومه که‌ آن سفر همراه بودند و چطور از اینجا برگشتند به تهران کردم.
    در سفر سوم نیز از قرار‌ معلوم حرم و بعضی‌ زنان بلند مرتبه مانند فخرالدوله دختر اهـل قـلم‌ وی‌ او‌ را‌ تا سر حد ارس همراهی می‌نمایند، چنانچه در آخرین روزهایی که قرار است عازم‌ فرنگستان شود می‌نویسد:
     زیرنویس:

    -این اوضاعی که ‌‌برای‌ رفتن فرنگ ما فراهم‌ آمده بود،د رحقیقت نمی‌توان نوشت از بس از بیرون و اندرون‌ کار‌ سر‌ مـا ریـخته بود هر کس‌ را نگاه می‌کردی یک جور عرض داشت،هر گوشه می‌رفتیم یکی عریضه می‌داد،یکی‌ عرض‌ می‌کرد،یکی چرند می‌گفت یکی انعام‌ می‌خواست،دیگر آدم ذله می‌شد،روزی سه‌ هزار کاغذ و برات و فـرمان صـحه می‌گذاشتیم... دیدم دیگر‌ با‌ این وضـع نـمی‌شود ماند،اندرون هم‌ که می‌رویم زنها می‌ریزند سر آدم می‌خواهند نعره بزنند،یخه‌شان را پاره کنند و گریه کنند، اما خودشان را نگاه می‌دارند،برای روز دوازدهم،همه وعده روز دوازدهم را به ما می‌دهند،فروغ الدوله،افسر الدوله،ضیاء السلطنه،والیه،دخترهای‌ ما هم انـدرون آمـده‌ بودند و وعده روز دوازدهم را می‌دادند،خلاصه‌ دیدم بـا ایـن اوضاع محال است بتوانیم تا روز دوازدهم صبر کنیم خیال کردم روز دهم‌ بی‌خبر برویم،هیچ کس هم خبر نداشت،به هیچ‌ کس بروز‌ ندادم‌ غیر از امین السلطان(۳.ص ۳۳). صبح روز پنجشنبه دهم ا زخواب برخاستیم، همهء زنها خواب بـودند،هیچ کـس خبر نداشت،
     زیرنویس:

    رخت پوشیدم...بعد از اندرون رفتم بیرون و دیدم الحمدلله هیچ کس نفهمید،یواش توی‌ کالسکه نشسته‌ و راندیم برای سلطنت آباد .
    بهرحال عده‌ای از زنان تا سرحد همراه او می‌روند از قبیل،انیس الدوله،امین اقدس، فخرالدوله دختر او و عده‌ای دیگر.فخرالدوله با خط زیـبایی کـه داشته قـسمتی از سفرنامه را‌ تا سرحد‌ به تقریر ناصرالدین شاه برای وی‌ می‌نویسد،چنانچه ناصرالدین شاه در قسمتی‌ از خاطرات می‌نویسد:
    -فخرالدوله شب در مرند تا ایجا نـوشت،در حالتی که خواننده‌ها هم می‌خواندند،بعد برخاست رفت گفت دلم درد می‌کند،باقی را امین‌ خلوت‌ در‌ گلین‌ قیا نـوشت.
    -در سـر حـد:وقت‌ رفتن‌ ما‌ شد که از ارس‌ بگذریم همین که آمدیم بیرون بیاییم،باز فخرالدوله،انیس الدوله زنها دور ما را گرفته‌ روی پای ما افتاده بودند گـریه ‌ ‌مـی‌کردند، خواجه‌ها‌ گریه‌ می‌کردند،با‌ حالت بدی بیرون‌ آمدم-آن طرف ارس:...از جلو قزاق‌ و غیره گذشته با همه احـوال پرسـی کـردیم...آن وقت یک ساعت و نیم به غروب مانده رفتیم توی ایوان جلو عمارت‌ که به‌ اردو‌ نگاه‌ مـی‌کند،نشستیم،دوربین به‌ طرف سراپردهء خودمان انداختیم،دیدم‌ انیس الدوله،امین اقدس،فخرالدوله،سایر زنها و کنیزها هم‌ در چادر پوش کنار ما نـشسته همه به‌ سمت ما دوربـین مـی‌اندازند(.
    در فرنگ نیز ناصرالدین شاه با اندرونیها،چه‌ مهد‌ علیا‌ مادرش،دخترانش‌ فخرالدوله و فروغ الدوله،خواهرش عزت الدوله و همین طور همسران سوگلیش مانند امین‌ اقدس، انیس‌ الدوله،لیلا خانم و...و...مکاتبه داشته چه‌ تلگرافی چه به صورت نامه.تلگرافات و مکاتبات‌ وی با زنان حـرم و بالعکس‌ شامل‌ صدها‌ نمونه‌ است که در ذیل به یک نمونه از آنها بسنده‌ می‌شود.

    دستخط ناصرالدین شاه‌ از‌ فرنگ‌ به امین‌ اقدس و انیس الدوله که احتمالا به صورت‌ تلگراف ارسال شده است
    به امین اقدس
    امروز که‌ ۱۳‌ شهر ذیحجه است از پاریس وارد شهر بادن بـاد شـدیم،الحمدلله تعالی احوال من‌ بسیار خوب است.احوال‌ عزیز‌ السلطان خیلی‌ خوب است.آقا میرزا محمد خان سلام می‌رساند، باغبان باشی کی فارغ می‌شود،خبر تازه‌ باشد عرض‌ بکنید،هوای‌ تهران البته خوب است.
    به انیس الدوله
    امروز که ۱۳ ذیحجه است از پاریس بـه شـهر بادن‌باد‌ وارد‌ شدیم،الحمدلله احوال ما بسیار خوب است،ان شاء الله احوال شما خوب است، چه می‌کنید،بدرالدوله کجاست،تازه‌ باشد عرض‌ بکنید.
    در هنگام بازگشت از سفر نیز دیدار وی از حرم‌ جالب توجه است.در سفر اول در‌ این‌ مورد می‌نویسد:...قدری دور حوض گرد و خاک‌ شسته رخـتی عـوض کردیم،رفتیم اندرون،کل‌ خواجه‌ها،غلام بچه‌ها هم‌ بودند،وارد‌ اندرون‌ که‌ شدم چشمم سیاه شد،یک جوری زنها و غیره به‌ نظر ما آمدند که همچه چیزی نمی‌شود، عجیب،غریب،اکثر‌ را‌ نمی‌شناختم،همه‌ رخت‌ سیاه و بد پوشیده بودند به مناسبت درگذشت‌ مهد عـلیا،عزت الدوله بـود،کنیزها،بچه‌ها و غـیره‌ روی‌ هم ریختند،رفتم قدری در روی سکوی زبـیده نـشستم،ببری خان گربه عزیز شاه را دیدم،نالان و غمناک آمد پیش‌ من،مرا‌ که‌ دید دلش باز شد. . چشمش باز شد . بسیار ذوق کردم . انیس الدوله و غیره همه بودند .
    در سفر سوم هنگام بازگشت اندرون شاهی در قزوین به استقبال می آیند . (البته برگزیدگان ) ...به امین السلطان گفتم شما باشید و خودم رفتم اندرون . وارد اندرون که شدم دیدم تمام افتادند روی پای ما ،خواجه ها ، کنیزها ، کم مانده بود پای ما را له کنند ، معرکه غریبی شد ، خیلی شکرکردیم که الحمدلله انها رابه سلامت دیدیم و باز در ورود تهران می نویسد ؛رفتم اندرون ،اندرون محشر غریبی بود ، زن ها ، خواجه ها ، دخترهای ما ، نواده های ما ، دایه ها ، اولادهای کوچک ما ، کنیزها ، زنهای متفرقه که از بیرون آمده بودند ، اندرون را پر کرده بودند ، طوریکه راه نبود ، مارا روی دست می بردند ، فریاد و قال مقال غریبی بود . هر کس حرفی می زد و چیزی می گفت ...
    منابع:
    - روزنامه خاطرات ناصرالدین شاه در سفر اول فرنگستان، به کوشش فاطمه قاضیها, تهران، سازمان اسناد ملی ایران, ۱۳۷۷ش.
    ۲-روزنامه خاطرات ناصرالدین شاه در سفر دوم فرنگستان ، به کوشش فاطمه قاضیها , تهران، سازمان اسناد ملی ایران, ۱۳۷۹ش.
    ۳- روزنامه خاطرات ناصرالدین شاه در سفر سوم فرنگستان ، به کوشش دکتر محمد اسماعیل رضوانی، فاطمه قاضیها , تهران، سازمان اسناد ملی ایران, کتاب اول، ۱۳۶۹


    سه شنبه ۱۲ مرداد ۱۳۹۵ ساعت ۲:۱۴
    نظرات



    نمایش ایمیل به مخاطبین





    نمایش نظر در سایت